#حکایت
روزی گنجشکی عقربی را دید که در حال گریستن است.
گنجشک از او پرسید برای چه گریه میکنی؟
گفت میخواهم آن سمت رودخانه بروم، ولی نمیتوانم...
گنجشک او را روی دوش خود گذاشت و پرید...
وقتی به مقصد رسید گنجشک دید پشتش میسوزد...
به عقرب گفت من که کمکت کردم برای چه نیشم زدی؟
گفت خودم هم ناراحتم، ولی چکار کنم ذاتم این گونه است!...
حکایت بعضی از ما آدمهاست...
مراقب رفاقتهایمان باشیم...
@Dost_an
سیاست روحانی اینجوریه که همه چی رو برمیگردونه عقب، دوباره میاره سر جاش، بعد همه جیغ و هورا
« امانل »
✔️ @Dost_an
10.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
خدایا به کودکی ام بنگر هرچند من تورا گم می کنم ولی تو مرا پیدا کن.
✨🕊الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🕊✨
⛅️ @Dost_an
بنا بر گزارش ارسالی خوشبختانه هجوم ملت پشت فیلتر مانده به تلگرام تا کنون کشته و زخمی نداشته ولی باعث کندی خطوط ارتباطی گردیده لذا از کلیه هموطمان عزیز درخواست میشود با نهایت خونسردی عمل نمایند
در حال حاضر خطر پس فیلتر وجود ندارد
@dost_an
پولدارى؛ منش است و ربطى به ميزان دارايى ندارد.
گدايى؛ صفت است ربطى به بى پولى ندارد.
دانايى، فهم و شعور است و ربطى به مدرک تحصيلى ندارد!...
موزارت
@Dost_an
#حکایت
تنها بازمانده یک کشتی شکسته به
جزیره کوچک خالی از سکنه ای افتاد.
او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد. اگر چه روزها افق را به دنبال یاری رسانی از نظر می گذراند کسی نمی آمد.
سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها کلبه ای بسازد تا خود را از عوامل زیان بار محافظت کند و دارایی های اندکش را در آن نگه دارد...
اما روزی که برای جستجوی غذا بیرون رفته بود، به هنگام برگشت دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود. متأسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود...
از شدت خشم و اندوه درجا خشکش زد و فریاد زد: خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی؟...
صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید. کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد...
مرد خسته، از نجات دهندگانش پرسید: شما از کجا فهمیدید من در اینجا هستم؟
آنها جواب دادند، ما متوجه علائمی
که با دود می دادی شدیم!...
به یاد داشته باش:
اگر کلبه ات سوخت و خاکستر شد، ممکن است دودهای برخاسته از آن، علائمی باشد که عظمت و بزرگی خدا را به کمک می خواند...
@Dost_an