#سالروز_شهادت_شهید_بلباسی؛
📕کتاب «برای زین أب»
📖 (بعضی شبها در حیاطِ روبهروی حرم مینشستیم و باهم درسهای کلاس اخلاق را مباحثه میکردیم.
به من میگفت: «از امام چیزهای دنیایی نخواه! کم هم نخواه! بگو آقاجان، معرفت خودِت رو به من بده!» آنقدر دوستش داشتم که هرچه میگفت برایم حجت بود.
چشمانم را بستم و همینها را تکرار کردم. یکدفعه یاد چیزی افتادم و گفتم: «راستی محمد! همه از اینجا برای خودشون کفن خریدن. ما هم بگیریم و بیاریم حرم برای طواف!»
طفره رفت و گفت: «ای بابا! بالاخره وقتی مُردیم، یه کفن پیدا میشه ما رو بذارن توش» اصرار کردم که این کار را بکنیم. غمی روی صورتش نشست. چشمانش را از من گرفت و به حرم دوخت. گفت: «دو تا کفن ببریم، پیش یه بیکفن؟»)
✍️ کتاب «برای زین أب» قصه مردی است که آماده رفتن بود، موقعیتشناسی یکی از مهمترین ویژگیهایش بود و میان اطرافیانش به داشتن چنین خصیصهای شناخته میشد. در گذر از سالها مجاهدت در میادین مختلف، خودش را برای رفتن آماده کرده بود؛ فصل پایانی زندگی دنیوی او جز به شهادت ختم نمیشد.
✴️ شهید بلباسی، زندگی را فرصت عبودیت و عبادت میدید و معتقد بود هر عبادتی، اگر به وقتش انجام نشود قضا میشود؛ از اینرو حواسش بود که جایی از ادای تکلیف بازنماند و این تکلیف را هم تا حد ممکن با رعایت کامل آدابش به جای آورد. به درستی میدانست کوشش در جبهه حق، در شرایط مختلف، شکلهای گوناگونی دارد و میدان جهاد همیشه یک شکل نیست. چه آنکه او مردی بود که زندگیاش را با نگاه به سیره معصومین تنظیم میکرد و رضایت خدا مهمترین دغدغه خاطرش بود.
#دوستان_کتاب
📚@dostaneketab