eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
952 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
یڪ چفّیہ . . . چندتڪہ استخوان آوردہ اند تحفہ ای از قد وبالای یلان آوردہ اند ۷۲_شهید @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐🌹💐🌹💐🌹💐🌹💐🌹 ✍آیت الله بهجت: هرکس عادت به تاخیر #نمازها کرده است 💠خودرا برای #تاخیر در همه ی امور زندگی آماده کند🔥 تاخیر در ازدواج تاخیر در اشتغال تاخیر در تولد اولاد تاخیر در سلامتی و... 🌹کمی مثل #علماء_و_شهداء🌹 👇👇 ❣ @dosteshahideman❣ 💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃🌷🌷🌷🍃 🍃🌷🌷🍃 🍃🌷🍃 🍃🍃 🍃 😍 : بروی سنگ قبرم بنویسید که تشنه نابودی صهیونیست ها بوده و هستم و بهترین روزم ، روز نابودی صهیونیست است. 🍃| @dosteshahideman 🍃🍃 🍃🌷🍃 🍃🌷🌷🍃 🍃🌷🌷🌷🍃 🍃🍃🍃🍃🍃🍃
دوست شــ❤ـهـید من
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت 💔| @dosteshahideman
7.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امروز روز توست، روز میلادت دنیا تبسم کرده است امروز با یادت امروز بی شک اسمان آبی ترین آبیست چرخ و فلک همچون دلم درگیر بی تابیست. 🌸رسول جان تولدت مبارک🌸 ❤️| @dosteshahideman
ارتباط با خدا زمان و مڪان ندارد " عالم محضر خداست " ... #نماز_اول_وقت #شهید_وحید_فرهنگی_والا @dosteshahideman
🔴کوثرِ محمودرضا 🌷«وقتی تماس می‌گرفت، بعد از دوسه کلمه احوال‌پرسی، معمولا اولین حرفش دخترش بود. با آب و تاب تعریف می‌کرد که کوثر چقدر بزرگ شده و چه کار‌های جدیدی انجام می‌دهد. به دوستان خودش هم که زنگ می‌زد، اگر دختر داشتند، با آن‌ها درباره اینکه «دختر من بهتر است یا دختر تو» بحث می‌کرد. عشق «محمودرضا» به دخترش، مثل عشق همه‌ی پدر‌ها به دخترشان بود، اما ؛ محمودرضا پُز دخترش را زیاد می‌داد. یک‌بار در شهرک شهید محلاتی قرار گذاشته بودیم. آمد دنبالم و راه افتادیم سمت اسلامشهر. توی راه گفت: کوثر را برده آتلیه و ازش عکس گرفته. مرتب درباره‌ ماجرای آن روز و عکاسی رفتنشان گفت. وقتی رسیدیم اسلامشهر، جلوی یکی از دستگاه‌های خودپرداز نگه داشت. پیاده شد. رفت پول گرفت و آمد، تا نشست توی ماشین گفت: «اصلا بگذار عکس‌ها را نشانت بدهم» ماشین را خاموش کرد. لپ‌تاپش را از کیفش بیرون آورد و عکس‌های کوثر را یکی‌یکی نشانم داد. درباره بعضی هایشان خیلی توضیح داد و با دیدن بعضی هایشان هم می‌زد زیر خنده. 🌷شبی که برای استقبال از پیکر محمودرضا رفتیم اسلامشهر، در منزل پدرخانمش جلسه‌ای بود، چند نفر از مسئولان یگانی که محمودرضا در آن مشغول خدمت بود هم آن‌جا حاضر بودند. یکی از همان برادران به من گفت: «محمودرضا رفتنش این دفعه، با دفعات قبل فرق داشت. خیلی عارفانه رفت.» فضای جلسه، سنگین بود، برای همین ادامه ندادم. بعد از جلسه با چند نفر و آن برادر بزرگوار مسئول رفتیم محل کار محمودرضا. 🌷 توی ماشین، قضیه عارفانه، رفتن محمودرضا را از ایشان پرسیدم. گفت: وقتی داشت می‌رفت، پیش من هم آمد و گفت: فلانی این دفعه از کوثر دل بریده‌ام و می‌روم. دیگر مثل همیشه شوخی و بگوبخند نمی‌کرد و حالش متفاوت بود.» 📚کتاب تو شهید نمی شوی صفحه ۱۰۳-۱۰۴ / روایتهایی از حیات جاودانه شهید محمودرضا بیضائی به روایت برادر @dosteshahideman
🍃🌹🍃🌹🍃 داداش محمود خیلی به روضه مادر علاقه داشت. 🍃🌹🍃🌹🍃 🕊| @dosteshahideman
🌹| @dosteshahideman
🌹این اسامی بهشتیان است، فهرستی که نام اولش، نام زهرا(س) بود.... 🌸خاطرات همسر شهید سید نورخدا موسوی.... شبی، سید حال بدی داشت و من در کنار تخت او نشسته بودم و قرآن می خواندم، لحظه‌ای دلم غصه‌دار شد و از وضعیت خود و همسرم شاکی شدم و آنقدر گریه کردم که در کنار تخت همسرم به خواب رفتم. در خواب سید را بسیار خوشحال و شاداب دیدم که با لباسی سفید مرا نگاه می‌کند. صورت زیبایش خندان بود، از او پرسیدم که چه زمانی این عشق‌بازی به پایان می‌رسد و او خندید و گفت زمانی که دست تو را در دست عمه‌ام زینب (س) بگذارم.... او در عالم رؤیا فهرستی به من نشان داد که اسامی‌ای در آن نوشته شده بود و اسم من در آن فهرست بود، او گفت که این اسامی بهشتیان است، فهرستی که نام اولش، نام فاطمه زهرا (س) بود. هنگامی که از خواب بیدار شدم خدا را به خاطر وجود برکت و نعمتی چون سیدنورخدا شکر کردم و برایم همین کافی بود که صدای نفس‌های مرد خانه‌ام و پدر فرزندانم را بشنوم و به هرم نفس‌هایش تکیه کنم.... @dosteshahideman