eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
938 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺 جمعه ۲۸ دیماه ساعت ۱۰ صبح 🌷گلزار شهدای وادی رحمت بلوک ۱۱ ردیف ۶ شماره ۱ @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❖✨﷽✨❖ ❃شب ولادت عـمـه جــان شب دعا برای فرج است❃ بی‌شڪ براے امـر فــرج در نمازها روی لبِ امام زمان وصف زینب است #الهی_بحق_زینب_الکبری #عجل_لولیک_الفرج ❤️| @dosteshahideman
💞💞💞 💛قرارعاشقی💛 🍁صلوات خاصه امام رضا به نیابت از 🍁اَللّهُم صلِّ على علِیِّ بنِ مُوسَى الرِّضاالْمُرْتَضَى الاِمام التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحجَّتکَ عَلے مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمن تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَة مُتَواتِرَةً مترادِفَةً کاَفْضَل ماصَلَّیْتَ علےاَحد منْ اَوْلِیائِک. ساعت هشت به وقت امام رضا😍😍😍 👇👇 @dosteshahideman 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌹🍃🌹🍃🌹 🍃 🌹 یک هفته قبل از شهادتش، خواب حضرت زهرا را می بیند که به او میگوید: "پسرم…!!! تو هفته دیگر پیش خودم می آیی. " و دقیقاً یک هفته بعد از خوابش شهید میشود…🕊 💟فکر کنم حالا ارتباط #پهلوی تیر خورده و جسم مفقود الاثر مجید با خوابش را بهتر درک کرده باشید. #شهید_جاوید_الاثر #شهید_مجید_قربانخانی🌷 🌷| @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃❤ اولادهم مساوی أکبادهم لذا دختر نگـو بگو *جگــــر مرتضـی علی در شام تو ای خواهر عشق💫 جای همه‌ی ‌خالیست... میلاد باسعادت بی بی زینب کبری بر همگان مبارڪ باد 🕊| @dosteshahideman
🌺☘ #یازینب_الکبری در مقام و رتبه‌اش الله گوید این‌چنین؛ زینب است و زینتِ مولا امیرالمومنین . 🍃 @dosteshahideman 🌺☘
دوست شــ❤ـهـید من
#به_نام_تنها_خالق_هستی #عشق_پاک_من #قسمت۱۰ زمان اردو راهیان نور فرا رسید😊 زهرا بهم زنگ زد 📲و گفت
۱۱ بعد از نماز یکم با زهرا مشغول حرف زدن شدیم زمان از دستمون رفت بدو بدو به سمت اتوبوس رفتیم که یدفه آقای منتظری را دیدیم😶 _خواهرای بزرگوار داشتیم میرفتیم لا اله الا الله زهرا گفت _معذرت میخوام تقصیر من بود😔 _وقتی سوار اتوبوس شدم زود آینمو در آوردم وای آرایشام بخاطر وضو پاک شده 😳آقای منتظری منو اینجوری دید😱 عجب شانس بدی دارم😔اما از یطرفم خوب بود چون آقای منتظری منو با چادر دید و دید از مسجد اومدم🙂 وقتی رسیدیم من به صحبت های راوی که در مورد شهدا میگف زیاد گوش نمیدادم فقط چشمم به آقای منتظری بود ببینم کجاس و چیکار میکنه اما دریغ از یکم توجه که به من کنه😔منم رفتم اونطرف قدم میزدم دیدم یکی گفت _خانوم کمالی شما نمیاین به صحبتهای راوی گوش کنید؟ آقای منتظری بود وای هول کردم _نه بله سلام😶 _علیکم سلام شما که خیلی مشتاق بودین به هرحال هرجور راحتین _آخه صحبتهاشون زیاد برام جذاب نیس☹️ شهدا خیلی ساله که مردن _استغفرالله،خواهر اونا نمردن شهید شدن _چه فرقی میکنه؟😕 _مردن را همه بلدن اما شهادت لیاقت میخواد باید خیلی خدا عاشق کسی باشه💞 تا توفیق شهادت نصیبش بشه . شهدا نمردن زنده هستن _خب میخواسن نرن بجنگن مگه کسی مجبورشون کرده بود؟؟؟😒 _اولا اگه نمیرفتن بجنگن الان ما در این راحتی و آرامش نبودیم ایران نابود شده بود و کسای دیگه صاحب ایران میشدن دوما بله مجبورشون کردن غیرت و شرفشون مجبورشون کرده بود مثل شهدای مدافع حرم اگه اونا هم نبودن باز ما الان در ارامش نبودیم اونا از جونشون و عزیزانشون گذشتن بخاطر ناموس کشور؛بخاطر امنیت ما چون عاشق خدا بودن وخدا هم حاجتشون یعنی شهادت را نصیبشون کرد. یاعلی واقعا دیگه حرفی نداشتم بزنم فقط سکوت کردم😔آخه چطوری یک نفر از خانوادش و بچه هاش و جونش به راحتی میگذره تا امنیت کشور و ناموسشو حفظ کنه🤔 برگشتیم مامان و بابام اومده بودن دنبالم _سلام مامانی بابایی سلام😍 سلام دختر گلم سلام دختر بابا _چقد دلم براتون تنگ شده بود😢 _خوش گذشت مامان جون؟؟ _آره خوب بود😊 رسیدیم خونه یه دوش گرفتم و اومدم تو اتاقم و روی تختم درازکشیدم داشتم فکر میکردم به آقای منتظری و حرفایی که زد آره راست میگفت اگه اونا نمیرفتن بجنگن الان ما آرامش نداشتیم اگه اونا نبودن به دخترا و خانوما تجاوز میشد و خیلی چیزای بد اتفاق میوفتاد تو همین افکار بودم که یدفه خوابم برد😴 با زنگ موبایلم از خواب پریدم📱 ادامه دارد... 😍| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
#به_نام_تنها_خالق_هستی #عشق_پاک_من #قسمت۱۱ بعد از نماز یکم با زهرا مشغول حرف زدن شدیم زمان از دس
۱۲ مریم.ر چشمام گرم خواب بود😴 روی گوشی نگاه کردم عه زهرا بود _الو سلام خانومی🙂 _سلام مریم جان خوبی؟😊 صدات خوابالو نکنه خواب بودی😐 _نه دیگه باید بیدار میشدم چون شب بدخواب میشدم🙂 . ممنون توخوبی چه خبر؟ _میخواستم بهت بگم چند وقت دیگه میخوایم برای مشهد ثبت نام کنیم گفتم خبردارت کنم اگه خواسی بیای😊 _از بسیج کی میاد همراهمون؟؟😐 _نگران نباش منم هستم😊 _تو را که میدونم😒دیگه کی؟؟؟ _اگه منظورت آقای منتظری بله ایشونم میاد😊 _وا نه من چیکار به اون دارم😏 زهرا درست فهمیده بود☺️ . من دلم میخواست اونم باشه شاید فرصتی پیدابشه که با من حرف بزنه😍 اما بعید میدونم فرصت باشه و اون سرحرفو با من باز کنه😔 _شاید اومدم برای ثبت نام🙃 ببینم مامانم اینا اجازه میدن بهت خبر میدم عزیزم _باشه منتظرم خداحافظ😊 حالا که اونم قراره بیاد خیلی دلم میخواست برم😍 میرم تو آشپزخونه مامانم مشغوله آشپزیه🍲 _مامی من بیدار شدم😊 دست به ظرفها نزنیاااا خودم میخوام بشورم😋 _قربونت برم خودشیرینم😄 _مامان میگما چیزه اجازه میدی من برم مشهد از طرف دانشگا😐☝️ _مامان جون بزار برگردی از اردو قبلی بعد نقشه بکش😕 بعدشم باید از باباتم اجازه بگیری😒 _تو اجازه بده بابا با من😉 _بله دیگه دختر عشق باباشه😊 _پسرم عشقه مامانشه😔 _وا مریم تو خودتم میدونی من تو و برادرتو اندازه چشمام دوست دارم💞 هیچ فرقی هم ندارین _وای الهی فداتشم من چقد تو ماهی😘 با صدای ماشین و صدای آسانسور متوجه شدم که پدرم اومد _سههههلام بابایی😘 سلام دختر بابا😊 _بابا من میخوام شام بکشم بعدم ظرفهاشو بشورم ببین چقد خوبم😋 _برمنکرش لعنت😄 _بابایی جونم میگما اجازه میدی برم از طرف بسج دانشگا مشهد😶☝️ _از کی تا حالا بسیجی شدی؟🤔 _نه یه دوستام تو بسیج بهم گفته برم بابایی لطفا لطفا😊 _آخه دخترم تو تازه از اردو اومدی بعدشم پس کی به درسات میرسی _حالا همین فردا که نمیریم تازه اون هفته ثبت نام شروع میشه😔 _چیکارت کنم باشه😏 _بابایی جونم😘 فوری به زهرا پیام دادم که اسم منو برای ثبت نام وارد کنه 🙃اونم پیام داد و گفت که در اولین فرصت اسممو وارد لیست میکنه فردا رفتم دانشگاه امروز هم با ماشین مادرم رفتم وقتی میخواستم پارک کنم دیدم یکی پیچید جلوم آره خودش بود آقای منتظری😟 منم سریع رفتم کنارش پارک کردم همزمان با اون از ماشین پیاده شدم(عجب پارک زشتی کردم آبروم رفت) _س سلام آقای منتظری صبحتون بخیر _علیکم سلام عاقبتتون بخیر _من برای مشهد اسم نوشتم انگار میخواین از طرف بسیج بچه های دانشگاهو ببرین مشهد😊 _بله درسته _شماهم میاین دیگه؟ همینطور که داشتیم صحبت میکردیم و تا دانشکده قدم میزدیم یدفه امید سر راهمون سبز شد😏 _بَح بَح چه رمانتیک پاییز باشد🍁🍂 یار باشد خوش میگذره مریم خانوم؟؟؟به شما چی آقای برادر به شمام خوش میگذره؟؟😑 آقای منتظری زیر لب گفت _لا اله الا الله منم با عصبانیت گفتم _چی داری میگی تو😠 _تو خفه شو بیا کارت دارم _برادر درست حرف بزن _شما دخالت نکن . مریم بیا کارت دارم _من هیچ کاری با تو ندارم😠 یدفه امید میاد به سمتم خواست دستمو بگیره که یدفه آقای منتظری دستشو گرفت _چیکار داری میکنی مرتیکه؟😡کسی به خواهرت دست بزنه خوشت میاد؟؟ _بروگمشو بسیجی😏 _مریم جان من قصد اذیت کردنتو ندارم فقط میخوام باهات حرف بزنم من از ترس داشتم میلرزیدم😥 به امید گفتم _برو گمشو احمق من با تو کاری ندارم _آهان پس بگوپای این بسیجیه در میونه که دیگه کسی را نمیبینی دختره... هنوز حرفش تموم نشده بود که آقای منتظری زد تو گوشش👋 امید هم یه مشت زد 👊و لبش یکم خون اومد آقای منتظری بهش لگد زد و امید هم فرار کرد🏃 همه جمع شده بودن حسابی آبروم رفت 😔اما از همه مهمتر جلوی آقای منتظری آبروم رفت 😥حالا فکر میکنه من با امید دوست بودم😔 ای وای لبش داره یکم خون میاد 😨بهش دستمال میدم اما نمیگیره و از من دور میشه و میره😔 همون یکم امیدواری که داشتم هم تموم شد روز رفتن به مشهد رسید خدایا کاش این سفر بتونه شروعی برای رسیدن بهش باشه آرایشمو میکنم چادرمو میزارم تو ساک و با همراهی پدر و مادرم میرم بعد از خداحافظی زهرا را میبینم _سلام مریم جون دوباره باهم همسفر شدیم😍 _سلام عزیزم بله ازبس تو خوش شانسی _لوس همه جا را خوب نگاه میکنم اما خبری از آقای منتظری نیس باخودم میگم شاید توی اتوبوس آقایونه _زهرا _جونم _پس اتوبوس برادرا کجاست _نکنه میخوای سوار اتوبوس برادرا بشی😂 _نه دیوونه همینجوری پرسیدم _راستی آقای منتظری عجب گردوخاکی به پاکرد بهش نمیومد آخه خیلی آروم بود _وای توهم شنیدی _خودتو ناراحت نکن عزیزم اصلا ولش کن گوشیم زنگ خورد دوستم فروغ بود. _سلام بیمعرفت _سلام بامعرفت _تو کجایی چرا هیچ خبری ازت نیس راست میگفت 😍| @dosteshahideman