eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
940 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دوست شــ❤ـهـید من
📚 📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه 🌷شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم🌷 💚 💚 در ڪـ‌انـ‌ال دوســـت شــ💔ــهـید مــن 🌹| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
📚 #تـ‌وشـ‌ـ‌هـ‌یـد_نـ‌مـ‌یـشـ‌وے📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه 🌷شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم
📚📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه 🌷شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم🌷 💚 💚 🍂 🍁: خـودشکنـے مثل آب خوردن شکسته بود خودش را به راحتی شکست،در این خصوصیت اخلاقی در اوج بود. بدون اغراق می گویم که به جز مقابل وآدمهای_زورگو،مقابل همه بندگان خدا این جور بود، و و ادعا. آن قدر تمرین کرده بود که برایش آسان شده بود. وقتی اولین بار بعد از حدود بیست سال مربی اش،استاد علی برپور را که سال۱۳۷۰با هم پیش ایشان تعلیم می دیدیم ملاقات کرد، شد و دست ایشان را ،کاری که من هیچوقت برای مربـیانم نکرده بودم. حتی در برخورد با مردم عادی که شاید بسیجی اش را قبول نداشتند هم همین طور بود. اولیل دوره در تهران،از این جور برخوردهایش با مردم زیاد تعریف می کرد،برخورد هایی که موجب مردم به می شد. شـادے روح شـ‌هـیـد 🌷🍃 @dosteshahideman 🍃🌷 🍂 🍁: صاف صاف ازهم قرض میگرفتیم، هروقت پول لازم داشتیم اگرهیچ طوری جورنمی شد،به زنگ میزدیم جور میشد. این طور نبودالبته که همیشه پول داشته باشد، اما با این همه نمی گفت . همیشه میگفت ،یه بده وبعدازیک ساعت پیامک می دادکه واریز شد. می دانستم که اینجور وقتها ازکسی برایم گرفته است. این ازخصوصیاتش بود به دفعات پیش آمده بود،هیچ وقت هم نشد که را بخواهد .یکی دوهفته قبل ازآخرین سفرش به پیامک داده بود که مبلغی پول لازم داردوآخرش هم نوشته بود زود برمی گرداند. چند ماه قبلش من کمی بیشترازاین مبلغ ازاو قرض گرفته بودم وقراربودتا آخر خرداد۱۳۹۳برگردانم. برایش نوشتم نمی خواهد برگردانی بگذارمن باتو کنم، بعدا درجوابم نوشت درحالی که نبودیم. واقعا از دنیای خودش صرف نظر کرده بود. شـادے روح شـ‌هیـد 🕊| @dosteshahideman 🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊🌹🕊
دوست شــ❤ـهـید من
#به_نام_تنها_خالق_هستی #عشق_پاک_من #قسمت۶۲ #نویسنده مریم.ر هرچی به اعزام محمد نزدیکتر میشد اون
۶۴ مریم.ر خیلی دلم آشوب بود نگران محمد بودم . نکنه طوریش شده باشه یه زنگ به زهرا زدم _سلام زهرا جان _سلام مریم جون _زهرا تو از علی آقا خبری نداری؟ _نه چطور؟ _من خیلی نگران محمدهستم😥 _بدبه دلت راه نده . تازه سه روزه رفتن _نمیدونم خیلی نگرانم _برو یکم قرآن بخون عزیزم دیگه حوصله صحبت کردن نداشتم رفتم قرآنو باز کردم با خوندنش یکم آروم ترشدم ؛ خدا و کلامش بهترین مُسکن برای من بود❤️ اونایی که آرامشو با قرص پیداکردن اگه میدونستم آرامش با خدا چه لذتی داره دیگه هیچوقت دنبال قرص و دارو نبودن . صدای در اومد حتما مادرشوهرمه رفتم درو باز کردم پدرشوهرم با دوتا کیسه پر از مواد خوراکی اومده بود _سلام بابا بفرمایید داخل _سلام عروس خانوم ؛ اینا رو بگیر بابا بزار تو یخچال؛ تو که پایین نمیای حداقل اینارو بگیر _بابا زحمت کشیدید اما یخچال جا نداره دیگه . چرا خودتونو زحمت دادین . محمد قبل رفتنش همه چیز خرید _حالا اینا روهم یجوری جابده _خیلی ممنون _باباجون اگه کاری داشتی به ما بگیا؟تو عروسم هستی. محمد قبل از رفتنش خیلی سفارشتو کرد بعد از آوردن اسم محمد اشک تو چشمهای منو پدرشوهرم حلقه زد😔 پدرشوهرم نمیخواست غرورش بشکنه خداحافظی کرد و رفت کیسه ها رو گرفتم و با دردسر گذاشتم داخل یخچال . چشمم به اتاق افتاد رفتم داخل اتاق در کمُد لباسو باز کردم یکی از پیراهن های محمد درآوردم بغل کردم و باز گریم افتاد😭 خدایا یعنی الان محمد داره چیکارمیکنه😔 به روایت علی... _سلام علی جون شنیدی چی شده؟ _نه چی شده؟ _میگن محمد شهیدشده😔 _کدوم محمد؟😟 _نمیدونم کدومشون _یا خدا . فامیلش منتظری نبود؟ _نمیدونم یادم نیست فقط گفتن محمد _یا امام حسین نکنه محمد خودمون شهید شده _خب حالا چرا ناراحتی؟بگو خوش به سعادتش _اون تازه ازدواج کرده . خداکنه اشتبا شده باشه . محمد داداش رفیقم...😭 _محمدمنتظری که همیشه آرزوش شهادت بود . چندوقته ازدواج کرده ؟😔 _سه یا چهارماه بیشترنیست که ازدواج کرده😔 اون فقط رفیقم نیست اون مثله برادرمه . حالا جواب خانومشوچی بدم . خداکنه اشتباه باشه😭 ادامه دارد... 😍| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
#به_نام_تنها_خالق_هستی #عشق_پاک_من #قسمت۶۴ #نویسنده مریم.ر خیلی دلم آشوب بود نگران محمد بودم . ن
۶۵ مریم.ر رفتم پرسیدم اونی که شهیدشده بود محمد رستمی بود . میشناختمش رفیقمون بود😔 خوش به سعادتش . اما محمد هم نبود دلواپس شدم . نکنه اونم شهیدشده باشه😳 چرا نیستش؛ شایدم زخمی شده باشه😔 خودمو به بیمارستان میرسونم . همه جارو گشتم دیگه داشتم ناامید میشدم خدایا خودت کمکش کن😢 بعد از یه عالمه گشتن پیداش کردم خوابیده بود بازوش زخمی شده بود😭 یکم نشستم تا اینکه بیدارشد _محمد داداش خوبی؟ دردنداری؟😢 _علیکم سلام . من اینجا چیکارمیکنم _چیزی نیست داداش . بازوت زخمی شده _ببین توراخدا ؛ بخاطر یه خراش منو بستری کردن _خراش😳میدونی چندتابخیه خورده😡 _پاشو داداش پاشو بریم بچه ها تنهان _محمدجان تو یکم دیگه استراحت کن ؛ من میرم دوباره میام پیشت _نه داداش منم میام اینجا آروم ندارم _محمد لجبازی نکن _میگم چیزیم نیست _از دست تو😕 _خیلی ترسیده بودم گفتم نکنه شهیدشدی!!😔 _نه داداش ؛ شهادت ماله خوباست نه ماله منی که دلم گیره به این دنیای فانی _تو دلت گیره؟ _آره ؛ دلم برای خانومم یذره شده همش بفکرشم؛ حالا تو بگو علی بنظرت منی که عاشق خانومم هستم و دلم بهش گیره شهادت نصیبم میشه؟😔 _دست روی دلم نزار منم دلم برای همسرم تنگ شده . خوش به حال محمد _کدوم محمد؟🤔 _محمدرستمی دیگه _آهان ؛ حالا چرا خوش به حال اون؟ _مگه نمیدونی؟ _نه . چیو؟ _محمدرستمی شهیدشده😔 _چی؟علی راست میگی😳 _ما اول فکرکردیم تو شهیدشدی😢 _اون یه بچه کوچیک داره . دیدی علی دیدی گفتم شهادت ماله خوباس . خوش به سعادتش ادامه دارد... 😍| @dosteshahideman
❃ آرزوی رخِ تو خوابـــــ گرفته ز دو چشـمـ قـدر یک لحظـه طلوعتــ سحری مـا را بس #شبــــــتون_شهـــــدایی 🕊| @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📆 امروز چهارشنبه ☀️ ۱۷ بهمن ۱۳۹۷ هجرے شمسے 🌙 ۳۰ جمادی‌الاول ۱۴۴۰ هجرے قمرے 🎄 ۶ فوریه ۲۰۱۹ میلادے 📿 ذکر امروز ۱۰۰ مرتبه: 🎗«یا حَیُّ یا قَیّوم»🎗 🎗«ای زنده، ای پاینده»🎗 ☀️ روزتون منور به نگاه 🌤| @dosteshahideman
24.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☀️🌏☀️🌎☀️ ☀️🎵📱📹کلیپ جدید شهدای مدافع حرم. 🌍☀️کجائید ای قهرمانانِ دفاعِ از حَرم 🌍☀️کجائید ای لاله های پَر پَرِ صَحرایِ غم. به یاد شهید محمودرضابیضایی ☀️ @dosteshahideman ☀️🌍☀️🌏☀️
🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿 . بهش گفتم راضیم شهید بشی ولی الان نه ، تو هنوز جوونی..! تو جواب بهم گفت: لذتی که علی اکبر‌علیه‌السلام از شهادت برد حبیب بن مظاهر نبرد:)♥️ | شهید‌محمدحسین‌محمد‌خانی | ~ @dosteshahideman 🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿
🌸🍁🍁🌸🌸🍁🍁🌸🌸🍁🍁🌸 یاد شهید بخیر؛ از در مدرسه آمد تو رفتم طرفش دست دادم پوست زبر بود. مثل همیشه درس بازی ما که تمام میشد میرفت پای مینی بوس کمک پدرش. همه کار میکرد از پنچر گیری تا جارو کردن کف مینی بوس. تک پسر بود. ولی لوس بارش نیاورده بودند. از هم همان پوستش کلفت تر بود. 🍃🍃 نه ماه رفت و آمد تا استخدامش کردند. توی همین رفت و آمدها به سایت نطنز گاهی می آمد پیش ما که در کنار خوابگاه خانه اجاره کرده بودیم یک شب با مصطفی کلی صحبت کردیم. برایم عجیب بود که چرا مصطفی می‌خواهد برود نطنز. آن وقت‌ها از صد نفر یک نفر هم نمی رفت. نه پستی بود، نه حقوق بالایی عوضش دوری بود و غربت و سختی رفت و آمد. حتی حرفش بود که اسرائیل می‌خواهد مراکز هسته ای مان را بمباران کند. مصطفی آن شب گفت: میدونم راهی که دارم میرم ممکن ختم به بشه. 🍃🍃 همه شوکه شدند. دستگاه‌های سانتریفیوژ یکی یکی از کار می افتادند. کنترل از دست مهندس ها خارج شده بود. سرعتشان از حد معمول بالاتر می‌رفت بعد یکدفعه خیلی کم میشد دوباره می رفت بالا. کار ویروس استاکس نت بود . توی دنیا پیچید که سایت نطنز تعطیل شده . بچه های سایت خودشان یک تیم درست کردند و مصطفی هم شد مسئول تیم رفتند سراغ چند تا از بچه های نخبه کامپیوتر کار را به شان سپردند. خود مصطفی هم پای کار بود. فهمیدند یک جاسوس حافظه های جانبی را آلوده کرده. خبرگزاری رویترز اعلام کرد ویروس استاکس نت را از تجهیزات و ماشین آلات هسته ای خود پاکسازی کنند. شادی روحش @dosteshahideman 🌸🍁🍁🌸🌸🍁🍁🌸🌸🍁🍁🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🍃🌹🍃 شهیدی که به اسم حضرت زهرا (س) حساس بود و با شنیدن اسمش گریه میکرد😔 شهید حاج #عبدالله_رودکی 🌸 @dosteshahideman 🌹🍃🌹🍃