⚘﷽⚘
🔅 #هر_روز_با_قرآن
📖 صفحه ۱۰۸
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
⭕️ #حدیث_روز
🔸امام رضا(ع)
🔹كمال دين، در ولايت ما و بيزارى جستن از دشمن ماست. (بحار الانوار(ط-بیروت)ج۲۷ ، ص۵۸)
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ 🍃🌸دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾•
⚘﷽⚘
🍃🌸دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
1_989025469.m4a
7.88M
🌺🌼💐🍀💐🌺🌼
تفسیر دعای روز هجدهم
#ماه_مبارک_رمضان
#حجت_السلام_والمسلمین_عنایت_نژاد
#التماس_دعای_فرج
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
1_975638849.mp3
4.21M
✾طرح تلــاوٺ قرآטּ ✾
#تحدیر (تندخوانے) جزء هجدهم قرآن کریم با صوت استاد معتز آقایے
زمان : 35دقیقہ
✨ڪلام حق امروز هدیه به روح✨
✾شهید،⇦ #میثم_نجفی
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
■ #چادرانه🧕🏻✨
__________
ای خواهر دینی من!
دوست دارم وقتی در خیابان راه
میروی سنگینی تابوت مرا بر روی
شانه های خود حس کنی...
#شهید_مرتضی_صالحی
@dosteshahideman
و چادر سرکردنت
انتقام کربــــــــــــــــــلا ست...💪😍
----♡---♡----♡----♡----
چـــــــــــــــــادر تو
تلافی غروبی است😊🧡...
که در آن روز به زور 😔
چادر ازسر زنان حرم پیامبر می کشیدند...
چادر تو میراث
خون دلهای خیمه نشینان
ظهر عاشوراست . . .💛
و چادر سرکردنت
به همین سادگی
انتقام کربــــــــــــــــــلا ست❤️😇
@dosteshahideman
7.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺دم غروب ماه رمضان
بریم #حرماباعبدالله(ع)🌺
به نیابت از #شهید
🌱حاج ابراهیم هادی🌱
🗒افتادیتههگودالی حسین یارالی حسین..😭🌷
🗒هذا حسین،این کشته فتاده به هامون.😭🌷
🎤 #کربلاییعلیاکبری🌱
#رزق_هرروزمون😍
@dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ #قسمتششم #نمنمعشق چای رو به بقیه تعارف کردم و نشستم...بابام گفته بود امشب به احترام عقاید ا
⚘﷽⚘
#قسمتهفتم
#نمنمعشق
مهسو
توشوک حرفاش بودم..
دختر مدیرعامل پرند؟؟ینی طناز؟همون پلانکتون خودمون؟؟؟
قتتتل؟بافکرش مو به تنم سیخ شد..
با درموندگی به ناجیم نگاه کردم که لبخند مطمئنی زد و گفت:
_من قول میدم همه چی خوب پیش میره.به شرطی که شماهم کمال همکاریو با ماداشته باشین...
سرمو انداختم پایین ولی با یادآوری چیزی سریع گفتم:
+حتمابایدمسلمون شم؟؟؟
_بله،وگرنه ازدواجمون صحیح نیست...منم برام سخته که با یه خانوم نامحرم...متوجهین که؟البته میفهمم که براتون سخته ولی خب...برای نجات جونتونه...
+باشه،میفهمم
لبخندی زد و گفت:
_برای امشب بسه.بریم پایین و جواب مثبتو اعلام کنیم.حرفای دیگه هم بعد عقد میگیم ان شاء الله
از جام بلند شدم و گفتم
+اوکی بریم و جلوتر رفتم
دم در تعارف زدم که گفت
_خانما مقدم ترن و دستشو به نشونه احترام دراز کرد
با لبخند محوی ازاتاق اومدم بیرون و اون هم کنارم راه میرفت..
پایین که رسیدیم پدرش گفت
_خب شیرینی رو بخوریم یا نه دخترم؟
سرموانداختم پایین ،برای اولین بار گرمای خجالتوحس میکردم..
باصدای آرومی گفتم:هرچی پدرم بگن
که پشت بند حرف من صدای دست افراد و کِل کشیدن یاسمن خواهر یاسربلندشد...
بعدازتعیین مهریه و شیربها قصدرفتن کردن که یاسر شماره منوگرفت و گفت فردامیادتابریم برای آزمایش...
بعدازرفتن مهمونا داشتم از پله ها بالا میرفتم که با صدای بغض دار مهیار برگشتم:
_آی جوجه رنگی؟داری عروس میشی بازم داداشیو دوس نداری؟
نمیدونم چرا با این حرفش کل نفرتم ازش دودشد رفت هوا...
شاید چون ازین به بعد قراربود منم دینم بااون یکی بشه..هرچند بدون عقیده..بااجبار...
خودمو توبغلش انداختم واجازه دادم اشکام جاری بشن
+دلم برات تنگ شده بود زشتو
_منم همینطور پرنسسم
بعداز یکمی دردودل با آقاداداش رفتم توی اتاقم و بعدازتعویض لباس و مسواک زدن رفتم تو رختخواب که صدای پیامک گوشیم اومد که از یه شماره ناشناس بود
نوشته بود:
«سلام
صبح ساعت هفت آماده وحاضر دم درباشیدلطفا..
ازبدقولی متنفرم
سیدیاسر»
واه واه چه مغرور...چه تاکیدیم روی سیدبودنش داره..لوووس
زنگ بیدارباش رو تنظیم کردم و خوابیدم...
#بسیجیهستموبایدخطابتمنکنمخواهر...
#تورادیدنبهچشمخواهریسختاستمیفهمی؟
#محیاموسوی
ادامه دارد..
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ #قسمتهفتم #نمنمعشق مهسو توشوک حرفاش بودم.. دختر مدیرعامل پرند؟؟ینی طناز؟همون پلانکتون
⚘﷽⚘
#قسمتهشتم
#نمنمعشق
مهســو
باصدای آلارم گوشیم ازخواب خوش پریدم...
شروع کردم فحش دادن به یاسر...
_توووروحت پسر
آخخخخ
پام محکم گیر کرد ب تخت خواب و با کله شوت شدم روزمین...
آخ ننه...
توی سرویس اتاقم دست و صورتم وشستم و کمدلباسامو باز کردم..
یه مانتوی سرمه ای تا روی زانو پوشیدم که روی آستیناش و روی جیباش پاپیون سفید داشت و همین بانمکش کرده بود.هم ساده بود هم شیک.
شلوار جین سرمه ایم رو هم پوشیدم
یه شال سفید سرمه ای ازتوی کشو درآوردم و یه مدل خوشگل بستم
چتریهامم ریختم بیرون..
آرایشم که نیاز ندارم فقط یکم برق لب زدم و چون چشمام پف داشت یه ریزه خط چشم.
خخخ مهسو پرو آرایش نکردی مثلا؟
وجدان جان ببندش.اینجور اون بچه سید فکر میکنه ازش ترسیدم .والااااا
کفشای عروسکیه سفیدم که پاپیون سرمه ای داشت رو پام کردم و یه کیف ستش هم برداشتم
گوشیمم که عضوجدانشدنی از بدن بزرگوارم بود.
خخخخ
ازپله ها رفتم پایین دیدم مهیار داره میلمبونه
_خفهنشی برادر
بااین حرفم یهوپریدگلوش
مامان:آروم گل پسرم چی شدی عزیزم؟
_اَییییی مامان من دخترم نه این چنار...
صبحانه نخوردم چون نمیدونستم باید ناشتاباشم یا نه...
با صدای زنگ تماس گوشیم رشته افکارم پاره شد و:
_بله
یاسر:سلام.پایینمنتظرم.دودقیقهدیگه میبینمتون یاعلی
اصلا نذاشت حرف بزنممما
چه امر و نهی هم میکنه،اصلا حالا که اینجوره دیر میرم..
والا،به من میگن مهسو خانم.بعععله
بعد از یک ربع رفتم از خونه بیرون ولی با بازکردن در از دیدن تصویر روبروم حسابی جا خوردم...
#شکستآخرسکوتخانهیمن
#کسیدرمیزندعشقاستشاید
#محیاموسوی
ادامه دارد...
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•