🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿
صدا زد: #مامان
مادرش اومد
گفت: این #سِرُم رو از دستم در بیار
میخوام برم دستشویی
#مادرش کمکش کرد
رفت #وضو گرفت، اومد بیرون.
گفت: مامان بغلم می کنی⁉️
مادرش بغلش کرد ...
#تمــوم_شــد
پرواز کرد ...
#شهید_علی_خلیلی
دلتنگ قطعه 24 بهشت زهرای تهران
🌷| @dosteshahideman
🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ #رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_آخرهفتاد _ و نهم #_قسمت_آخر تلفن از دستش روي زمين ميوفته و صداي
گوشيش رو به امير ميده تا ازشون عكس بگيره و خودش هم زينب رو از محمد جواد كه منتظر بيرون اومدن عروس بود ميگيره و كنار حانيه وايميسته . دستش رو پشت كمر حانيه ميزاره و براي چند ثانيه نگاهشون تو نگاه هم قفل ميشه. امير هم از همين فرصت استفاده ميكنه و اين لحظه رو ثبت ميكنه......
لحظه اي كه توش عشق موج ميزنه و شايد همون لحظه كه درحال تشكر از خدا بابت اين زندگي بودن.....
پايان.....
#ح_سادات_کاظمی
#تموم_شد😭😭😭😭😢😢😢
#اين_داستان_را_دوستش_ميداشتم_باوجود_ضعف_هاش
دوستان خود را به کانال دعوت کنید😍👇
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•