🌹🌱🌹🌱
💢 سردار حاج قاسم سلیمانی
وقتی خبر شهادتش را شنید گفت :
« خسارت بزرگـی وارد شـد
کاش به جای او من شهیـد شده بودم »
#شهید_مرتضی_حسین_پور
👇👇
🌹 @dosteshahideman
🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱
🌿🌷🕊🌷🕊🌷🌿
#ڪلام_شهید😍
* #شهید_مرتضے_حسین_پور: *
«مــن براے شهــادت اصــرار نمےڪنم
آنقـدر ڪـــار مےڪنـم
ڪہ لایـق شهـــادت شـوم ...
و خــدا من را بخـــرد .»☺️
🌷| @dosteshahideman
🌿🌷🌿🕊🌿🌷🌿🕊🌿🌷🌿🕊🌿🌷
⚘﷽⚘
💞از عشق زمینی تا آسمانی
خاطرهی فرمانده شهید حججی ( #شهید_مرتضی_حسین_پور )
💖شش سالی که مرتضی برای خواستگاری از من وقت گذاشته بود،اتفاقات عجیبی برایش رخ داده بود.❗️ خودش برایم تعریف می کرد :😍
💞« اون روزها #نمازشب می خوندم و می گفت خدایا❗️ فاطمه رو راضی کن . روزه می گرفتم و می گفتم خدایا❗️ فاطمه رو راضی کن. نماز مستحبی خدا❗️ فاطمه راضی بشه و ...
❤️چندین بار پیش اومد که تنهایی به بیابان های بیرون شهر می رفتم. راه می رفتم و تنهایی شروع می کردم به دعا خوندن❗️ سقفم آسمون بود و زیر پام کویر.
❤️به خدا می گفتم : خدایا! چیکار کنم این دختر راضی بشه⁉️ کم کم سکوت و تنهایی و صدای حیوانات و... من رو می گرفت و من رو به فکر قبر و قیامت و... می انداخت. به جایی رسیدم که به خدا می گفتم من کی هستم⁉️تو کی هستی⁉️من قراره تو این دنیا چیکار کنم⁉️...
فاطمه❗️ این نه گفتن های تو باعث شد من از یک عشق زمینی به عشق آسمونی برسم»😍
💞بعضی اوقات به مرتضی می گفتم : « ای کاش زودتر به تو جواب مثبت داده بودم » امّا مرتضی می گفت : « نه❗️تو من رو ساختی»
📚برشی از کتاب ساقیان حرم خاطرات #شهید_مدافع_حرم #مرتضی_حسین_پور🌹
🍀| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
شخصیت متفاوت و خاصی داشت
گاهی حاج قاسم برای بازدید به منطقه می آمد
میگفتیم: مرتضی تو هم برو یک عکس با سردار بگیر! 📸
می گفت: حالا وقت برای عکس گرفتن زیاد است
قصد ظاهرسازی نداشت
واقعا به این کارها علاقه ای نداشت ...‼ ️
حتی وقتی فرماندهان دیگر برای بررسی منطقه می امدند
به دلایل مختلف به قسمت های دیگر شهر می رفت...🚶♂
میگفتیم: تو به منطقه تسلط داری
بهتر است بمانی و راهنمایی کنی
می گفت: دوستان عراقی هستند...آن ها بهتر از من منطقه را می شناسند 🏷
هیچ وقت این روحیاتش را درک نکردیم...
#شهید_مرتضی_حسین_پور🌹
#فرمانده_شهید_محسن_حججی
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
#خاطرات_شهید
● مرتضی درتحمل سختی زبانزد هم قطارانش بود. تحمل سختی برای او دوره خودسازی بود.در عملیات آبی خاکی شمال کشور در هوای به شدت گرم ناگزیر می شود چند بار یک عملیات را تکرار کنند.
●وقتی این عملیات سخت تمام شد، همه برای جرعه ای آب له له می زدند ولی اوبه همراه دوستش اکبرشهریاری که بهمن ۹۲ درحوالی حرم حضرت زینب(س) به شهادت رسید سقا شده،وخود بدون نوشیدن جرعه ای آب به پادگان باز می گردند.
● مرتضی درجریان عملیات حلب نیز روزه بود و در همان حال مسئول اطلاعات به تنهایی برای شناسایی موقعیت تروریست های تکفیری خطر می کرد و آخرشب باز می گشت.
●یک شب زمستانی وقتی از شناسایی بازگشت به شدت گرسنه بود پرسید غذاهست گفتیم مقداری عدس داشته ایم که تمام شده وکمی نان مانده. تکه کوچکی از نان را روی بخاری گذاشت پس از آنکه کمی گرم شد دولقمه ازآن را خورد وخدا شکر کرد و خوابید.
●از مال دنیا هرچه داشت انفاق می کرد. مرتضی سن زیادی نداشت اما سرپرستی دو یتیم و یک بدسرپرست را برعهده داشت و از حقوق کمی که دریافت می کرد، کمک خرجی آنان را هم پرداخت میکرد.
● او یک بار زندگی اش را در واقع حراج کرد تا بتواند شش خواهر دم بخت یکی از دوستانش را راهی خانه شوهر کند و دست آخر ماشین خود را فروخت تا یک دوست نیازمندش را سرپناه بدهد!
از او پرسیدم: «خودت چی؟» جواب داد: «ماشین که کمبود نیست این همه ماشین عمومی مال منه دیگه!»
📚کتاب فرمانده نابغه
#شهید_مرتضی_حسین_پور🌷
#یادش_با_صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل_الفرجهم
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•