eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
965 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
💐☘💐☘💐☘💐☘💐☘💐☘ 🌴یاد شهید بخیر؛ بعد از شهادتش،معلم دبستان مسعود به دیدن ما آمد،او گفت مسعود شیرهایی را که در کلاس به او میدادند را نمیخورد و . 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 برای دوستش تعریف کرده بود: یک روز سرد زمستانی بود،همه جا پر از برف و یخ بود، ده سال داشتم، مادرم مرا برای خرید نان فرستاد، وقت برگشت توله سگ لاغری را دیدم که با گوش های آویزان گوشه ای کز کرده بود،سرما زیر صفر بود، حیوان میلرزید، ترسیدم بمیرد، دلم سوخت و به خانه بردم. چند روزی در حیاط و زیر زمین نگه داشتم،حالش که بهتر شد رفت،اما هر وقت مرا در کوچه میدید می افتاد دنبالم. از کتاب شادی روحش @dosteshahideman 💐☘💐☘💐☘💐☘💐☘💐☘
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ✨شغل بسیجی است... بعضی‌ها میتوانند مثل ما از کنار مسائل عبور کنند برخی اما نمیتوانند آرام بشینند؛ شهادت صدایشان میکند! حتی درقلب تهران زیرش گرفتند، باچاقو حمله و با سلاح گرم شهیدش کردند😔 🌴 @dosteshahideman 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
animation.gif
2.7M
˙·٠•●♥ ♥●•٠·˙: صبــح می‌خندد و من گریه کنان از غم دوست.. ای دم صبـح چه داری خبر از مقدم دوست!! بر خودم گریه همی‌آید و بر خنده تـو تا تبسم چه کنی بی‌خبر از مبسم دوست.. ای نسیم سحـر از من به دلارام بگوی که کسی جز تـو ندانم که بود محرم دوست.. 🌷به یاد شهید مدافع حرم اقا محمود رضا بیضایی😔 🌺 @dosteshahideman ☘☘☘🌸🌸🌸☘☘☘🌸🌸
🌿🍁🌿🍁 🍁🌿🍁 🌿🍁 🍁 🕊 خاطرات شهید 💠محمودرضا ، خیلی به امام زمان ارادت داشت. انتظارِ محمود، یه انتظار واقعی بود.!! واقعا دغدغه امام زمانش رو داشت.! واقعا داشت سعی میکرد آماده باشه.! واقعا فرمایشات حضرت آقا و اطاعت از دستوراتشون رو در راستای ظهور و تمرینی برای ظهور میدید ...!! ♻️پ ن : امام صادق عليه السلام : ✨ ... كسى كه مايل است جزء ياران حضرت مهدى(عج) قرار گيرد بايد منتظر باشد و اعمال و رفتارش در حال انتظار با تقوى و اخلاق نيكو توأم گردد. 🍁 @dosteshahideman 🌿🍁 🍁🌿🍁 🌿🍁🌿🍁
🍁🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🍁 راز بود... و دست‌گیریِ ، که زهرایی‌ها را می‌خرید؛ با نشانی بر ، ، و گاه ماندن.. بر صحرا... @dosteshahideman 🌸🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🌸
🌿🍁🌿 🌿🍁🌿 خوش انصاف کجا می‌روی چنین سواران روی دست ها ؟! رحمی... دوستانت... دل ما را ! تشییع #شهید_محمود_رضا_بیضائی اسلامشهر، ۳۰ دی ۹۲🌷 @dosteshahideman 🌿🌹🌿 🌿🍁🌿
🌸☘☘🌸☘☘🌸☘☘🌸☘☘ 💫خاطره شهید💫 همیشه سرش پایین بود و توچشمای نامحرم نگاه نمیکرد .روزسوم شهادتش وقتی این پوستر روزدند، وقتی نگاهم افتاد،گفتم دورت بگردم احمدجان! این عکس همه شخصیت توست @dosteshahideman ☘ 🌸☘☘🌸☘☘🌸☘☘🌸☘
✨🌺🍂🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃 🌺🍃 🍂 آی شهدا دست ما رو بگیر … بی سیم هایی که شما میزدید و بی سیم هایی که ما الان میزنیم خیلی تفاوت داره... شرمنده ایم بخدا … همت همت مجنون.... حاجی صدای منو میشنوید... همت همت مجنون... مجنون جان به گوشم... حاج همت اوضاع خیلی خرابه برادر... محاصره تنگ تر شده … اسیرامون خیلی زیاد شدند اخوی…. خواهرا و برادرا را دارند قیچی می کنند... اینجا شیاطین مدام شیمیایی می زنند…. خیلی برادر به بچه ها تذکر می دیم.... ولی انگار دیگه اثری نداره … عامل خفه کننده دیگه بوی گیاه نمیده....، بوی گناه می ده.... همـت جان... فکر نمی کنم حتی هنوز نیمه ی راهم باشیم …. حاجی اینجا به خواهرا همش میگیم پر چادرتون رو حائل کنید تا بوی گناه مشامتونو اذیت نکنه.... ولی کو اخوی گوش شنوا… حاجی برادرامونم اوضاعشون خرابه……. همش می گیم برادر نگاهت برادر نگاهت …. کو اونایی که گوش میدن. حتی میان و به این نوشته های ماهم میخندن.... چه برسه به عملش..... حاجی این ترکش های نگاه برادرا فقط قلبو میزنه.... کمک می خوایم حاجی ……. به بچه های اونجا بگو کمک برسونند داری صدا رو……. همت همت مجنون……. حکایت ما الان اینه، ولی کار ما از بیسیم زدن گذشته،.... کاش یه تیکه سیم می موند باش سیم خودمونو وصل کنیم.... به شهدا ولی افسوس که همه رو خودمون قطع کردیم.... ولی بازم امیدمون به خودشونه. یه نگاهی به خودتون بکنید و راهتون رو عوض کنید... .بخدا پشیمون میشید شهدا شرمنده... دستمون رو بگیرید @dosteshahideman 🍃 🍂🌺 🌺🍃🍂🌺 ✨🍂🌺🍃🌺🍂
🕊🕊🕊🕊🕊 🕊🕊🕊🕊 🕊🕊🕊 🕊🕊 🕊 همسر :  💠 همیشه یک زیبا داشت. وارد خانه که می‌شد، قبل از حرف زدن لبخند می‌زد. عصبانی نمی‌شد. اعتقادش این بود که این زندگی است و نباید سر مسائل کوچک خود را درگیر کنیم. یک روز مشغول آشپزی بودم، علی هم کنار دیوار تکیه داد و مشغول صحبت با من شد تا چند دقیقه بعد آب و غذایی برای او ببرم، نگاه کردم دیدم کنار دیوار خوابش برده. ولی با همین وضعیت خیلی از مواقع کمک کار من در منزل بود، مثلاً اجازه نمی‌داد که هر شب از خواب بلند شوم و به بچه برسم. می‌گفت: یک شب من، یک شب شما... یک شب آماده کرده بودم که متوجه شدیم همسایه ما شام درست نکرده ـ چون تصور می‌کرده که همسرشان به منزل نمی‌آید ـ فوراً علی غذای ما را برای آنها برد. گفتم: خودمان؟! گفت: ما نان و ماست می‌خوریم... 📙 کتاب همسرداری سرداران شهید، مؤسسه فرهنگی و هنری قدر ولایت 🕊| @dosteshahideman 🕊🕊 🕊🕊🕊 🕊🕊🕊🕊 🕊🕊🕊🕊🕊
⭕️تازه رسیده بودم به قرارگاه و می‌خواستم را ببینم. همینطور که داشتم می‌رفتم، عجیبی دیدم😨 درآن هوای گرم♨️ و در آن موقع از ظهر ،که تمامی نیروها از شدت گرما داخل سنگر و‌یا خواب💤 بودند، حاج احمد کنار تانکر آب💧 نشسته بود و ، ظرف های ناهار🍽 بچه های قرارگاه را می‌شست. ⭕️گفتم شاید حاج احمد نباشد، وقتی جلوتر رفتم، دیدم خود اوست آدمی مثل حاج احمد با آن همه برو و بیا تیپ ۲۷ حضرت رسول (صل‌الله‌علیه‌وآله) و مسئول قرارگاه تاکتیکی، بیاید و کنار تانکر آب، های نیروهایش را بشوید⁉️ ⭕️فوری دوربینم📷 را آماده کردم و خیلی سریع، از اینکه متوجه شود از او در آن حالت عکس گرفتم📸 به روایت:احمدحمزه‌ای 📚کتاب: 🔸ای ما وصدچو ما ز خراب و مست 🔹ما خسته ایم تو بی ما چگونه ای؟! @dosteshahideman