⚘﷽⚘
احمد خطيبي، فرزند مصطفي و ملك ابن يمين، در بيست وپنجم تيرماه سال 1342 در اصفهان به دنيا آمد.
مصطفي خطيبي، پدرش، مي گويد:« در دوران خردسالي احمد، گرفتار وبي كار بودم و به همراه همسرم جاي فردي كه تفأل با قرآن مي زد رفتيم، ايشان گفتند: خداوند هفت فرزند به شما مي دهد كه مقام دو نفر ازآنان به عرش اعلا مي رسد. فكر كردم دو نفر وزير، يا وكيل و يا مقامي كسب مي كنند نمي دانستم مقام عرش اعلا شهادت است اولين فرزندخانواده بود. از همان كودكي به قرآن علاقه داشت، با اينكه خيلي بازيگوش بود ولي گاهي در جلسات قرآن حضور پيدا مي كرد.
مادرش بسيار عفيف و با حيا بود و احمد اين خصلت را از مادرش آموختهبود. با خواهر و برادرهايش مهربان بود. با آنكه فعال و پرجنب و جوش بوداما هنگام صبحت كردن با ديگران آرام و مودب به سخنان آن ها گوش ميداد.
به پدر و مادر بسيار احترام مي گذاشت. مخصوصاً مادر را بسيار دوست داشت و در انجام كارها او را ياري مي كرد . وضعيت اقتصادي خانواده مطلوب نبود و احمد از همان ابتدا با محروميت و كمبودها آشنا گشت.
دوره ابتدايي را از سال 1347 تا سال 1351 در مدرسه الله ورديخان گذراند. علاقه زيادي به درس داشت و درسش خوب بود.
كسي را از خودش نمي رنجاند، معمولاً جاذبه اش خيلي بيشتر ازدافعهاش بود و به همه علاقه داشت.
دوره راهنمايي را در مدرسه ششم بهمن از سال 1351 تا 1354 و دوره دبيرستان را از سال 1354 تا 1358 در دبيرستان صارميه گذراند.
زماني كه به تحصيل ادامه مي داد، بيشتر به كارهاي فني و الكتريكي ميپرداخت و ساعات فراغت را با تعمير و درست كردن اين گونه وسايل ميگذراند. البته به ورزش فوتبال نيز علاقه داشت و به آن مي پرداخت.
كتاب هاي مذهبي و روزنامه ها و مجلات روز را مي خواند . كتاب هاي شهيد مطهري و دستغيب را مطالعه مي كرد.
احمد ترابي، دوست و همرزم، مي گويد:« در دبيرستان كه با هم بوديم، اهل فعاليت هاي سياسي بود و در تمام صحنه ها حضور داشت، ايناواخر هم هميشه مي گفت: در مقابل حضرت امام بايد صم بكم باشيم .خط ايشان، خط امام و اطاعت محض از ايشان داشت.»
او همه چيز و حتي زندگي خصوصي خود را بر مبناي انديشه امام برنامهريزي مي كرد. حضرت امام را خوب مي شناخت و علاقه زايدالوصفي بهايشان داشت. بيشتر وقت خود را صرف ديدار از خانواده شهدا مي كرد و به شهرهاي دور مانند پادگان مي رفت دوشنبه ها و پنج شنبه ها به گلزار شهدا مي رفت و به فعاليت هاي اجتماعي مي پرداخت.
بهترين صفت ايشان خضوع و خشوع در عبادت بود كه نسبت به همه صفات خوب ديگران ايشان برتري داشت.
در اواخر حكومت شاه و آغاز انقلاب با امام آشنا شد و حدود 10 عدد نوار كاست از سخنراني هاي او باقي مانده و ترجمه دعاي كميل بهصورت شعر از شهيد موجود است.
اوايل انقلاب ايشان از سازمان تبليغات كتاب مي گرفت و بعضي از منافقين كتاب ها را از او مي گرفتند و پاره مي كردند . ايشان هميشه در صحنه بود، مخصوصاً در ترغيب و تشويق بچه هاي مسجد، حتي بسيج خواهران را با همكاري يكي از خواهران راه اندازي كرد.
وي با افتتاح كتاب خانه مسجد قمربني هاشم سعي داشت جوانان را با اسلام محمدي )ص( آشنا نمايد.
جزو اولين گروهي بود كه به سيستان و بلوچستان و سپس به كردستان وبعد از آن به جنوب رفت . با وجود اينكه سال چهارم دبيرستان را ميگذراند، درس را رها كرد و براي دفاع از انقلاب رفت. هدفش از رفتن بهجبهه فقط عشق به امام و اطاعت از فرمان و دستورات امام بود . او جبهه را بهترين مكان جهت رشد و تعالي خود مي ديد. روحانيت ومعنويت جبهه او را جذب كرده بود و مسير شهادت را طي مي كرد.
از جمله مسئوليت هايش در جبهه فرمانده گردان هاي موسي بن جعفر)ع)، امام حسين)ع( و محمد رسول الله)ص(و فرمانده محور بود . از نيمه سال 1359 تا خرداد ماه سال 1364 در جبهه به مبارزه پرداخت.
آن هايي كه احمد را مي شناختند از خلق و خوي از فعاليت و شور ونشاطش در راه انقلاب خبر داشتند و مجموعه اين خصوصيات از او فرمانده اي رشيد ولايق ساخته بود.»
آقاي كمال پور، همرزم، مي گويد:« در فاصله بين عمليات ها به صورت مخفيانه در منطقه دشمن نفوذ مي كرد تا بتواند پيكر شهيد را به عقب منتقل كند.»
همچنين مي گويد:« براي حفظ روحيه نيروهاي گردان مراسم هاي مختلفي و به مناسبت هاي مختلف مثل 22 بهمن و غيره انجام مي داد.»
روحيه اش بسيار شاد و خندان و با تمام وجود به خدا عشق مي ورزيد، درعمليات هايي از جمله «عمليات بدر، رمضان، خيبر و والفجر » شركتكرد.
رابطه او با خداوند محكمتر و معرفت او نسبت به عظمت پروردگار فزوني يافته بود. سجده هاي طولاني و راز و نيازهاي شبانه و خواندن نافله شباو را خدايي كرده بود.
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
در عمليات طريق القدس با توكل به خدا مبارزه مي كرد و پيش مي رفت كه تانك ها عقب نشيني كردند و محاصره شكسته شد و در همينعمليات بود كه از ناحيه دست مجروح گشت.
احمد خطيبي در عمليات هايي كه در آن شركت داشت، 5 بار مجروح شدو در بيمارستان هاي صدوقي، شريعتي، حاج آقا مصطفي خميني و بيمارستان چمران بستري شد.
در عمليات محرم شركت كرد. او معاون گردان بود . وقتي در عمليات فرمانده گردان و معاون اول گردان شهيد شدند، فرماندهي گردان را به عهده گرفت و در حفظ تپه هاي 175 كوشيد.
در عمليات والفجر 1 - با آنكه فرمانده گردان و دو بيسيم چي شهيد و پيك هاي گردان مجروح شدند - همچنان مقاومت نمود و شجاعانهجنگيد . او هيچ ترسي از مرگ نداشت. عاشق شهادت بود طوري كهانتظار آن را مي كشيد.
هميشه در قنوت، دعاي «اللهم ارزقنا توفيق الشهاده في سبيلك» را ميخواند و به هيچ چيز جز پيروزي اسلام و انقلاب نمي انديشيد.
در يادداشت هاي خود اينگونه نقل مي كند: «من در شب عمليات خدا راحس مي كنم، معني آيات را مي فهمم و معجزات الهي را مي بينم . آنشب در گشت و شناسايي بار ديگر نشانه هايي از عنايت الهي را نظاره گربودم كه در يكي از عمليات ها نزديك انبار مهمات عراقي ها رفتيم، 2 نفراز بچه ها را بيرون براي نگهباني گذاشتيم و با يكي از بچه ها داخل انبارشديم. در همين حين بچه ها گزارش دادند كه يك سرباز عراقي همراه باسگ به اين طرف مي آيد، در يك گودال پنهان شديم، عراقي مست بود وتوجهي به اطراف نداشت من به همراهان گفتم آيه ي «وجعلنا من بينايديهم...» را بخوانيد.
سگ بالاي گودال آمد ولي متوجه ما نشد و رزمندگان اسلام با توكل به خدا توانستند انبار را منفجر كنند و با خيالي آسوده باز گردند.
احمد ترابي، دوست و همرزم آن بزرگوار، مي گويد:« احمد در مورد جنگ خيلي تأكيد داشت و ديگران را تشويق به شركت در جنگ و جبهه ميكرد. خيلي توصيه مي كرد به دوستانش كه گروهي به ديدار خانواده شهدا بروند. گلزار شهدا را فراموش نكنند. به خود من توصيه اداينمازهاي قضا را مي كرد. در نوار او هم هست كه مي گويد : خدا ر ا! خدارا فراموش نكنيد، آخرت را خودتان انتخاب كنيد نه اينكه براي شماانتخاب كنند.»
در عمليات بدر برادرش، علي خطيبي ، به شهادت رسيد و بعد از چهلمبرادرش به جبهه رفت.
احمد خطيبي در تاريخ1364/3/21 در جاده خندق و مصادف با21 ماهمبارك رمضان به شهادت رسيد.
شهيد احمد خطيبي در وصيت نامه اش مي نويسد:« برادران عزيز وصيتمبه شما ادامه آگاهانه خط امام است. امام را رها نكنيد. برادران وخواهران عزيز، اجازه ندهيد كه امام و طرفداران او را بكوبند . برادرانعزيز ميدان، ميدان انتخاب حق و باطل است. ميدان آزمايش مردان حقاست . از اين ميدان كارزار پيروز درآييد. وصيتم به شما همين است واين نه وصيت من بلكه پيام خون تمام شهيدان اين خاك است . پيامياست كه از حلقوم يكايك اين شهيدان در مي آيد. ندايي است كه ازپيكرهاي پاره پاره شده از شهيدان بر مي خيزد.، به اين ندا لبيك گوييد كهاين ندا همان نداي امام است. قيام ما نور اميدي است در دلمستضعفان و مسلمانان جهان، اين نور را خاموش نكنيد كه از انسانيت مابه دور است.»
پيكر پاك احمد خطيبي بعد از تشييع در گلستان شهداي اصفهان به خاكسپرده شد.
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
وصیت نامه
وصيت نامه: شهيد احمد خطيبي
“بسمه الله الرحمان الرحيم”
و لا تحسن الذين قتلو في سبيل ا…امواتاو…
هرگز نپنداريد آنان كه در راه خدا كشته شدند مرده اند بلكه زنده اند و نزد پروردگار خويش روزي مي جويند . “قرآن كريم”
اسلام نيمه جان شد و از قالب اصلي اش خارج شد و بصورت افيوني براي فريب وبه خاموشي كشاندن امتهاي مسلمان در دست جهانخواران و عمالشان در آمده بود . اسلام را از محتوا خارج كرده بودند اسلام را از اسلام گرفته بودند خدا را از اسلام گرفته بودند و بتهايي نظير زمان جاهليت و بلكه صد چندان بدتر جانشين آن كرده بودند. اسلام مي رفت تا در مرداب كفر و فساد كه غرب و شرق براي ما به ارمغان آورده بودند بگندد و فنا شود كه مردي از سلاله يامبر و علي مردي با خون جوشان حسين چون نوري بسان سيلي بر اين مرداب تاخت و آن را از اين مرداب نجات داد . حركتي و جنبشي از نو در آن پديد آورد و سد هاي كفرو
شرك و الحاد و فساد و ديگر مظاهر شيطان را در هم كوبيد و خرد كرد. اسلام دوباره زنده شد و چون سيلي به حركت در آمد و اين براي جهانخاران نشانه طوفاني بود كه در آن خرد و نابود خواهند شد. چاره چه بود؟در فكر چاره افتادند و با انواع نيرنگ ودسيسه در هر گوشه از اين آب و خاك سعي در زدن ضربه اي بر اين سيل كوبنده را داشتند. ولي خون جوشان جوانان پاك باخته پيرو و مقلد خميني بت شكن اين دسيسه ها و نيرنگها و تو طئه ها را خنثي كرده و بر كوبندگي اين سيل مي افزود. عمال داخلي شان را بكار گرفته هر روز و هر ساعت در گوشه اي از اين آب و خاك تو طئه اي را ايجاد كرده و سعي در نابود كردن اين حركت را نمودند. گاهي نيز خود به قدرت نمائي مي پرداختند. ولي ما اميدمان به خداي يكتا بود وهست. اين ابلهان ميدانستند كه آفريننده اين جهان پشتيبان ماستو اينان نميدانستند كه سينه هاي سپر شده جوانان مسلمان سپر گلوله هايشان است و مشتهاي گره كرده شان و فرياد الله اكبر كه از حلقومشان در مي آيد كوبنده شان است . اينان نمي دانستند و نخواهند دانست كه از هر قطره خون جوانان اين وطن رزمنده اي بپا مي خيزد و پرچم ا…اكبر قيام خميني را در دست مي گيرد و راه شهيدان به خون غلطيده اين انقلاب را ادامه مي دهد . آنگاه كه از عمال داخلي شان ما يوس شدند به آخرين تير تركش كمان خود رجوع كردند و صدام كافر ملحد را و اين سگ خوار زنجير شان را به جاي اين انقلاب انداختند و چه خوش خيال و خوش خواب در دندانهاي اين سگ را خرد كرد و موقعي كه سگ زنجير يشان را شكست خورده يافتنه بودند در اين خط يعني خط ليبراليسم سعي در وارد آوردن كو بنده ترين ضربه بر اين انقلاب را نمودند و آخرين نيرو يشان را در اين راه بكار بسته يعني از سوي در جبهه هاي خارجي يعني در مرز ها توسط صدام يزيد كثيف و از داخل توسط ساز مان هاي با صطلاح مجاهدين خلق ؤپيكارؤرنجبران نهضت با صطلاح آزادي جبهه ملي ساوا كيها سر مايه داران مال باخته در اثر انقلاب كه از روند كوبنده اين انقلاب به هراس افتادند كه همه و همه در خط ليبراليسم تجمع كرده بودند و سعي در وارد آوردن كوبنده ترين ضربه خود بر پيكر اين انقلاب كرده بودند و چون نمي توانستند توسط ليبرا لها مستقيما شخص امام را مورد حمله قرار دهند اطرافيان امام را زير فشار قرار داده اند و به باد تهمتهاو فحشها و ناسزا ها گرفته اند از سوئي سعي در لكه دار كردن نهادهاي انقلابي يعني سپاه پا سداران و ديگر نهادهاي انقلابي را گرفته اند چونكه با نابودي اينها شخص امام تنها مي ماند و اينان به راحتي مي توانند به نيت پليدشان دست يابند
و تاكنون نيز چه ماهرانه در راه به ثمر رسيدن نقشه پليدشان پيش رفته اند ولي غافلند از اينكه همان خوني كه جلوي تو طئه اربابا نشان را گرفت جلوي دسيسه آنان را نيز خواهند گرفت . برادران عزيز وصيتم به شما ادامه آگاهانه خط امام است . امام را رها نكنيد قدر وجود پاكش را بدانيد. برادران عزيز امام را ناراحت نكنيد و راهش را ادامه دهنده با شيد . برادران عزيز و خواهران عزيز اجازه ندهيد كه امام و اطرافيان او را بكوبند. برادران عزيز ميدان ميدان امتحان حق و باطل است ميدان آزمايش مردان حق است . از اين ميدان كار زار پيروز در آئيد.
ادامه دارد.......👇👇👇👇👇👇
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
وصیتنامه شهید احمد خطیبی
قسمت دوم
خون شهيدانمان را پاسدار باشيد و ضد انقلاب را از انقلابي باز شناسيد وصيتم به شما همين است و اين نه وصيت من بلكه پيام خون شهيدان اين خاك است . پيامي است كه از حلقوم يكايك اين شهيدان در مي آيد ندائي است كه از پيكر هاي پاره پا ره شده اين شهيدان بر مي خيزد. به اين ندا لبيك گوئيد كه اين ندا همان نداي امام است . برادران امام را در يابيد كه اسلام زنده است. برادران مواظب باشيد دشمن ماهرانه نيرنگ ميزند مواظب باشيد فريب نيرنگهايشان را نخوريد . برادران پاسدار خون شهيدان باشيد پوياي خط خميني كبير باشيد پرچمي را كه از دست ما بر زمين مي افتد شما بر گيريد و با نداي خروشان و كوبنده ا… اكبر به جندا… بپيونديد وصاياي امام را بدقت گوش فرا دهيد و بكار ببنديد . خود را فراموش كنيد و خدا را در يابيد . بر نفس خويش لگد زده و آنرا به گوشه اي پرتاب كنيد و بسوي ا… پيش رويد قرآن را بخوانيد براي روشن شدن راه قرآن بخوانيد نهج البلاغه را بخوانيد اينها را در يابيد . برادران در يابيد پيام ما به شما فقط ادامه راه امام است . پيام ما به شما پشت سر امام حركت كردن است و ديگر هيچ. هوشيار باشيد كه فريب نخوريد جبران اشتباه شما بسيار مشكل است و مصيبت وارده در اثر اشتباه شما بسيار سنگين مواظب باشيد مورد لحن و نفرين نسلهاي آينده قرار نگيريد. قيام ما نور اميدي است در دل تمام مستضعفين و مسلمانان جهان اين نور را خاموش نكنيد كه از انسان ما بدور است.
” والسلام”
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
یادی که در دلها هرگز نمی میرد یاد #شهیدان است
🌷قرار عاشقی با شهید #احمد_خطیبی🌷
🇮🇷فرمانده گردان محمد رسول الله( ص) لشکر ۱۴ امام خمینی ره ، متولد اصفهان
تاریخ تولد 1341/4/24
تاریخ شهادت 1364/3/21
قرار عاشقی با معرفی شهدا
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
🔰 ۲۷ تیرماه ۱۳۶۷ ،سالروز پذیرش قطعنامه ۵۹۸
🔹 قسمتی از پیام امام خمینی(ره) که روز ۲۹ تیرماه در مورد پذیرش قطعنامه منتشر شد؛
در آینده ممکن است افرادی آگاهانه یا از روی ناآگاهی در میان مردم این مسئله را مطرح نمایند که ثمره خونها و شهادتها و ایثارها چه شد.
اینها یقیناً از عوالم غیب و از فلسفه شهادت بیخبرند و نمی دانند کسی که فقط برای رضای خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص و بندگی نهاده است حوادث زمان به جاودانگی و بقا و جایگاه رفیع آن لطمهای وارد نمی سازد.
و ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصله طولانی را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم.
مسلّم خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است.
🔻من در میان شما باشم و یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش میکنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد.
نگذارید پیشکسوتانِ شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند.
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :9⃣0⃣1⃣ #فصل_یازدهم اما وقتی دید ترسیده ام، کُلت کمری اش را داد به من و گفت
⚘﷽⚘
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :1⃣1⃣1⃣
#فصل_دوازدهم
ترس به سراغم آمد. درِ خانه همسایه را زدم و ماجرا را برایش تعریف کردم. زن هم می ترسید پا جلو بگذارد. خواهش کردم بچه ها را نگه دارد تا بروم صمد را خبر کنم. زن همسایه بچه ها را گرفت. دویدم سر خیابان. هر چه منتظر تاکسی شدم، دیدم خبری از ماشین نیست. حتی یک ماشین هم از خیابان عبور نمی کرد. آن موقع خیابان هنرستان از خیابان های خلوت و کم رفت و آمد شهر بود. از آنجا تا آرامگاه بوعلی راه زیادی بود. تمام آن مسیر را دویدم. از آرامگاه تا خیابان خواجه رشید و کمیته راهی نبود. اما دیگر نمی توانستم حتی یک قدم بردارم. خستگی این چند روزه و اسباب کشی و شب نخوابی و مریضی معصومه، و از آن طرف علّافی توی بیمارستان توانم را گرفته بود؛ اما باید می رفتم. ناچار شروع کردم به دویدن. وقتی جلوی کمیته رسیدم، دیگر نفسم بالا نمی آمد. به سرباز نگهبانی که جلوی در ایستاده بود، گفتم: «من با آقای ابراهیمی کار دارم. بگویید همسرش جلوی در است.»
سرباز به اتاقک نگهبانی رفت. تلفن را برداشت. شماره گرفت و گفت: «آقای ابراهیمی! خانمتان جلوی در با شما کار دارند.»
صمد آن قدر بلند حرف می زد که من از آنجایی که ایستاده بودم صدایش را می شنیدم.
می گفت: «خانم من؟! اشتباه نمی کنید؟! من الان خانم و بچه ها را رساندم خانه.»
ادامه دارد...✒️
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•