دوست شــ❤ـهـید من
#عبورزمانبیدارتمیکند🕰 #نویسنده_لیلافتحیپور #پارت113 بالاخره پشت سیستم نشستم و روشنش کردم.خان
#عبورزمانبیدارتمیکند🕰
#نویسنده_لیلافتحیپور
#پارت114
بلعمی چهرهاش را مچاله کرد و گفت:
–توام کشتی ما رو با این شوهرنداشتت.شوهرکیلو چنده بابا. همون بهتر که مال تو رفته اون دنیا راحت شدی.خانم ولدی ابروهایش بالا رفت.
–ناشکری نکن، از من و اُسوه جون بپرس نداشتن شوهر یعنی چی. تو داری قدرش رو نمیدونی.بلعمی رو به من گفت:
–واقعا تو ناراحتی از این که مجردی؟یک برگ دستمال از روی میز برداشتم وصورتم را خشک کردم.
–قبلا بودم، ولی حالا، اوضاعم خیلی فرق کرده.ولدی جلو آمد و با تعجب پرسید:
–یعنی چی؟ خبریه؟لبخند زدم.
–نهبابا، اوضاع خودم رو میگم. شوهر و این چیزهارو زیادی جدی گرفته بودم.ولدی پرسید:
–اونوقت یعنی چی؟
–یعنی... چطوری بگم. این عروسکگردونا رو دیدی؟ این چیزا،شوهر، بچه، ماشین، خونه و...همشون همون عروسکها هستن. من قبلا همش دنبال عروسکهای زندگیم بودم، ازعروسک گردان غافل بودم. اما حالا میخوام سعی کنم که زیادتوبهرعروسکها نرم.خانم بلعمی نگاه عاقل اندر سفیهی خرجم کرد و گفت:
–خب تو که الان شوهر نداری، پس عروسکی هم نداری دیگه.
– همهی آدمها عروسک دارن، مثلا یکی ازعروسکهای زندگی من فعلا مادرمه، که وقتی نمایش اجرا میکنه کلا محوش میشم.اونقدر که تا بهم میگه بالای چشمت ابروئه به هم میریزم. من همین رو حواسم باشه که مادرم چی میخوادبهم بگه خودش خیلیه.حالا اون عروسک شوهر کی از پرده نمایش بیاد بالا دیگه دست من نیست.احتمالا وقتی میاد که عروسک گردان حرف دیگهایی با یه زبون و شخصیت دیگه میخواد بزنه. خلاصه باید به حرکات و حرفهای عروسکهای اطرافمون دقت کنیم چون یکی دیگه از دهن ایناداره بهمون حرف میزنه. تا وقتی هم که نفهمیم هیچی درست نمیشه.ولدی نوچی کرد و خودش را روی صندلی رها کرد.بلعمی هم فکری کرد و گفت:
–خب الان عروسک گردون شوهربداخلاق من کیه یعنی؟نگاهش کردم.
–معمولا عروسک گردون همونیه که عروسک رو ساخته دیگه،اخم کرد.
–بشین بابا، خدا که فحش نمیده.خندیدم.
–پس معلومه غرق شدی تونمایشها،البته من خودمم اکثرا مثل تو میشم. ولدی گفت:
–یعنی عروسک منم عروسمه؟ آخه خیلی از پسرم ایراد میگیره، همش رو مخمه، اونم مثل خانم بلعمی نگرانه که یه وقت آب تو دلش تکون نخوره، پدر بچم رودرآورده.خندیدم و گفتم:
–ایبابا شما هم که از خودمونی، غرقش شدی.ولدی با حرص گفت:
–ببین تو اونو نمیشناسی غرقت میکنه عزیزم، از یه راههایی وارد میشهها که به عقل جن نمیرسه. گفتم:
–خودت رو دست کم نگیر، جنها کجاعقل انسانها رو دارن. فقط یه کم سرعت عملشون بالاتره بابا.بعداز خواندن نمازم لقمهام را برداشتم وشروع به خوردن کردم.ولدی گفت:
–غذای آقا رضا و خباز رو هم گرم کردم.از وقتی آقا رضا میاد اینجا آقا دیگه نه غذا سفارش میده نه بیرون غذامیخوره.پرسیدم:
–یعنی گشنه میمونه؟
–نه، با آقارضا با هم میخورن. دیروزم آقا رضا پیشنهاد داد که وسیله بخره بده به من که هر روز ناهار درست کنم وغذای همه یکی باشه.
–راست میگی؟ آقای چگینی موافقت کرد؟
–اولش نه، ولی بعد به آقا رضا گفت،حالا تو کارت رو شروع کن بعد ببینیم چی میشه.لبخند زدم و گفتم:
–کاش بشه که آقارضا بیاد اینجا کار کنه.
همان موقع راستین در چارچوب درآبدارخانه ظاهر شد.احساس کردم زیاد طولش داده بودم،چون بلعمی ناهارش را خورده و رفته بود.بقیهی لقمه را داخل نایلونش گذاشتم واز جایم بلند شدم و گفتم:
–بفرمایید داخل.نگاهی به دستم انداخت و گفت:
–الان این ناهارت بود؟
–آره، این ناهار دختر تنبلیه که منتظره مامانش براش غذا کنار بزاره.جلوتر آمد، نگاهش هنوز روی لقمهی دستم بود. لقمه را پشت سرم پنهان کردم. نگاهش را به طرف چشمهایم سُر داد و گفت:
–اونم که نصفه خوردی. بشین تمومش کن.از حرفش احساس کردم فشارم افتاد. هردو دستم را پشتم نگه داشتم و گفتم:
–آخه اصلا میل نداشتم همونم به زورخوردم.ولدی گفت:
–نه آقا، چون داشت نمازمیخونددیرترامد تازه شروع به خوردن کرده بود که شما امدید. نگاه تندی به ولدی انداختم.کاش چیزی نمیگفت.راستین پشت همان صندلی که نشسته بودم ایستاد و اشاره کرد که بنشینم.
–تو بیا بشین، اصلا من میرم چند دقیقه دیگه میام. مصمم بودنش باعث شد به طرف صندلی بروم و بنشینم. به طرف درخروجی رفت، بعد به طرفم برگشت وگفت:
–از فردا میگم خانم ولدی ناهار درست کنه، توام دیگه نمیخواد ناهار بیاری.با لبخند به خانم ولدی نگاه کردم.خانم ولدی گفت:
–آخه آقا هیچی وسیله اینجا نداریم.
–رضا بهت تنخواه میده هر چی لازم داری بخر. فقط هر چی میخری بایدفاکتور داشته باشیها رضا مثل من نیست. مو رو از ماست میکشه.
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
🏴🏴🏴🏴🏴
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: شنبه - ۲۷ آذر ۱۴۰۰
میلادی: Saturday - 18 December 2021
قمری: السبت، 13 جماد أول 1443
🌹 امروز متعلق است به:
🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم
❇️ وقایع مهم شیعه:
ا 🔹شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)، 11ه-ق
📆 روزشمار:
▪️20 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
▪️30 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
▪️37 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
▪️46 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام
▪️47 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام
#روزتون_منور_با_یاد_شهید_بیضائی
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
#امام_زمان
سلام امام مهربانم✋🌸
سلام آرام قلب خسته ما
سلام ای مهربان آقای عالم
سلام ای آسمان مرد زمینی
سلام ای ناخدای کشتی عشق
بگو یابن الحسن پس کی می آیی؟
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
میخندی و زمین بهشت میشود😍
باید بوسید🌸
دستِ " طراح خنده هایت " را🌱
#شهید_محمودرضا_بیضائی
#سلام_صبحت_بخیر_علمدار
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
🏴🌴🕊🌹🕊🌴🏴
#حدیث_روز
#پیامبر_اکرم_ص
انی سمیت ابنتی فاطمة لان الله عزوجل فطمها وفطم من احبها من النار .
من نام دخترم را #فاطمه علیها السلام گذاشتم ، زیرا خدای عزوجل ، #فاطمه علیها السلام و هر کس که او را دوست دارد ، از آتش دوزخ دور نگه داشته است .
📚 عیون اخبار الرضا (ع)، جلد 2، صفحه 46
#شهادت_حضرت_زهرا_س
#تسلیت_باد
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ 🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ 🌸🍃 ۳۰۷ ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_محمودرضا_بیضائی •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ 🌸🍃
۳۰۸
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_محمودرضا_بیضائی
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
6.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘
فرا رسیدن سالروز شهادت حضرت
فاطمه زهرا سلام الله علیها
بر تمام مسلمانان جهان تسلیت باد
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شهید_محمودرضا_بیضایی
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•