eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
934 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🕊🕊🌹 اگر زندگي کنے.!! لازم نیست دنبال بگردے خودش پیدایتــ مي کند ••شهیدرحمت الله اکبری•• 🌹| @dosteshahideman 🌹🕊 🌹🕊🕊 🌹🕊🕊🕊 🌹🕊🕊🕊🕊
🕊🕊🕊🕊 😍 از شهيد بابايى پرسيدند: عباس جان چه خبر؟ چه كار ميکنى؟ گفت به نگهبانى دل مشغوليم که غير از خدا كسي وارد نشود. 🕊| @dosteshahideman 🕊🕊 🕊🕊🕊 🕊🕊🕊🕊
🌹🕊🌹🕊 😍 متن خاطره شفاهی احمدرضا بیضایی از برادرش شهید مدافع حرم محمودرضا در هیئت هنر: محمودرضا بیضائی آدم بسیار آرمانگرایی بود و از اول تا آخر در راه رسیدن به اهدافش کوتاه نیامد.قبل ازاینکه ازتبریز برود و به نیروی قدس سپاه در تهران ملحق شود و خدمتش را شروع کند تلاش میکردیم و خانواده تلاش میکردند محمودرضا در تبریز ازدواج کند..تا پنج مورد انتخاب شد و تا مرحله خواستگاری پیش رفت ولی در جلسه خواستگاری وقتی صحبت از محل کارشد تبریز یا تهران"چون تبریزی ها دختر به غیرتبریزی نمی دهند"وقتی حرف از انتقال محل خدمت از تهران به تبریز می شد محمودرضا همانجا منتفی می کرد قضیه را و بلند می شد...مورد آخر را نیز من منتفی کردم و با محمودرضا بحث کردم که بالاخره تبریز می آیی یا نه؟ گفت:من تبریز بیا نیستم من تهران را ازدست بدهم یعنی نهضت جهانی اسلام را ازدست دادم..تبریز بیایم باید بروم پشت میز و قسمت پشتیبانی فعالیت کنم..من میمیرم پشت میز بروم‌.تا نزدیک شهادتش هم این تفکر در او وجود داشت. بار ماقبل آخر در فاصله بین دوماموریت من مهمانش در اسلامشهر بودم و سه روز بود که محمودرضا از سوریه برگشته بود. رفتیم راه آهن برای گرفتن بلیط برگشت به تبریز به همراه برادر خانمش.گوشی اش زنگ خورد و محمودرضا از مافاصله گرفت..پیاده شدم..به طرفم که می امد رفتم جلو و گفتم چه شده؟ گفت فردا دوباره میروم سوریه..گفتم برای چه باید بروی؟گفت ناکث ها خط را گرفته اند و بایدبرویم و کاری کنیم.گفتم خب آنهایی که آنجا هستند کاری کنند..تو تازه سه روز است آمده ای.زن و بچه ات گناه دارند. سوار قطارشدیم تا برگردیم‌.برادر خانمش می گفت من در ماشین گفتم محمودرضا سیم کارت گوشی ات را در آور و دست زن و بچه را بگیر و ببر تبریز.اصلا یک ماه برو...از انجا که برایت برگ ماموریت نمی دهند از اینجا هم که کسی نمی گوید برو سوریه...اصلا برو تبریز و آنجا در سپاه عاشورا خدمت کن...چه فرقی می کند محل خدمت... حاج علی گفت:محمودرضا به من گفت کسی مرا به سوریه نمی فرستد من خودم می روم و مهمترین جمله ای را که ازش اثر گرفتم برایم گفت..‌او گفت تو شهیدنمی شوی...چون در بند دنیا و زن و بچه ای و مرا دعوت می کنی به این گونه بودن! محمودرضا در این حال و هوا بود و هرگز لحظه ای از آرمانش کوتاه نیامد و نزول نکرد. 🌹| @dosteshahideman 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
#شهیدانه 🕊❤️ ݫݩدگے ݫیݕآسٺ... اما شـ❤️ہادٺ، اݫ آݩ ݫیݕآ تر اڛٺ... #ۺہآدٺ💙 🌟| @dosteshahideman
{مفرد مؤنثــ بـے مخاطبـــ❧}: 🍃🌷 _اینکہ نمے شود بـــرادر من😠! هروقت دوست داشتـے، مے آیے و هر وقت هم دلـت نخواست ،نمے آیے؛ رفت و آمد روے نظم و انضـباط است ،دل بخواهے نیست😤❗️ یا تعهد اخلاقی میدهے کہ هر سہ شنبہ در مســـجد حاضر باشے یا اینکہ دور خــادم بودن را خط بکش و وقت ما را هم نگیر😒. وقتے حـرف حاج آقا تمام شد. مهدے لبخـند زد و گفت☺️: چشــم. تعهد مے دهم هر سہ شنبہ سر وقت در مسجد حاضر باشم. پاے برگہ تعهد را امضـا کرد📝 و از اتاق بیرون آمدیم. گفتـم: مهدے لااقل دلیل غیبت این چند هفتــہ را به حاج آقا میگفتے کہ بہ سوریـــــہ رفتہ بودے😔... سہ شنبہ شد و حاج آقا زیر تابوتے کہ پیکر سوخـــتہ مهدے در آن بود؛ بلند (س) مے گفت.😭💚 🌸 🕊| @dosteshahideman 🕊🕊 🕊🕊🕊 🕊🕊🕊🕊
🌟💫💫🌟 خواهرش پيراهن👕 برايش فرستاده بود. من هم يك شلوار👖 خريدم، تا وقتى از منطقه آمد، با هم بپوشد.لباس ها را كه ديد، گفت «تو اين شرايط جنگى، ام مى كنين به دنيا.» گفتم « آخه يه وقتايى نبايد به سر بزنى؟» بالأخره پوشيد. وقتى آمد، دوباره همان لباس هاى كهنه تنش بود. چيزى نپرسيدم. خودش گفت «يكى از بچه هاى سپاه بود. لباس درست و حسابى نداشت.. 🌹| @dosteshahideman 🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
🕊🕊🕊🕊🕊 🕊🕊🕊🕊 🕊🕊🕊 🕊🕊 🕊 😍 بالاخره رسیدیم. آنقدر پیکرها از عملیات قبلی مانده بود که بچه ها مجبور شدند از روی جنازه شهدا رد شوند.😢 پیکر حمید هم آنجا افتاده بود!🌷 آنقدر گفتیم:آقا مهدی،آقا مهدی جسد حمید رو بر نمی‌دارید. آخه حمید برادرش بود و اونم فرمانده ما.😕 آنقدر اصرار کردیم که... فرمانده از پشت بی سیم بهش گفت: _مهدی. چرا جنازه حمید را بر نمی گردونی؟🤔 بعد آقا مهدی رو به ما کرد و گفت: آخه. همه این هایی که اینجا اند، حمید باکری اند.😭کدومشون رو برگردونم؟😢 🌷 🕊| @dosteshahideman 🕊🕊 🕊🕊🕊 🕊🕊🕊🕊 🕊🕊🕊🕊🕊
🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 😍 ( *همون که از مزارش بوی عطر میاد* ) از زبان مادرش: در 13 سالگی تا به هنگام 23 سالگی نماز شبش ترک نشده بود.  شب‌های بسیاری سر بر عبادت با خدای خود نجوا می کرد و اشک می ریخت...  مادرش اینطور نقل کرده که پسرش در مدت عمرش را هرگز ترک نکرد:  1.   2. غسل روز 3. زیارت عاشورای هر صبح 4. ذکر 100 صلوات اشک‌های شهید سید احمد پلارک امروز رایحه معطری است که انسان‌ها را تسلیم محض اراده و قدرت آفریدگارش می‌کند. . مرحوم آیت الله العظمی رحمة الله علیه در وصف این شهید والامقام فرمودند: 🌿🌿«یکی از نهرهای  از زیر قبر مطهرشان رد می‌شود».🌿🌿 خیلی ها او را با نام شهید عطری می شناسند. میگویند خودش به مادر کرده که بعد از شهادتم از مزارم بوی حسین علیه السلام به مشامتان می رسد. حقیر که توفیق قبر مطهر این شهید را پیدا کردم واقعاً نتوانستم بوی عطری که از ایشان به مشامم رسید را با عطرهای دنیوی مقایسه کنم بوی عطرش خیلی خاص است. رایحه دلپذیر و مشام نواز معطری که از خاک شهید سید احمد که پایانی ندارد نظر همگان را به خود جلب می کند. کسانی که زیاد بهشت زهرا می‌روند، به او می‌گویند خیلی‌ها سر مزار شهید سید احمد نذر و نیاز می‌کنند و از خدای او حاجت و شفاعت می‌خواهند؛ او معجزه خداوند است. از سنگ همیشه عطر ترشح می‌کند، همیشه نمناک است و هم بوی گلاب و دارد. هیچ وقت روز سر مزار سید احمد پلارک خالی نیست همیشه میهمان دارد. 🌿🌿🌿🌿 آدرس مزار: بهشت زهرای تهران، قطعه ۲۶، ردیف ۳۲، شماره ،۲۲ 📺 🌹 شادی روحش فاتحه و ... اللهم صلی علی محمد وال محمدو عجل فرجهم دوستانی که مشرف شدن 😔 🌹 🌹 | @dosteshahideman 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
🍃🌷🌷🌷🍃 ما را آنطور شناختیم ڪ اگر بگوید، نَفَس نَڪِش نمیڪشیم و میمیریم.... 🎈| 🌷| @dosteshahideman 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🍃🍃🌹🌹🌹🍃🍃 💔 ما ڪردیم ڪه اضطرار رابه استقرار تبدیل ڪنیم رسیدن به این هدف دارد هزینه آن همین در و 🕊است... 📝کلام‌شهید 🌷 🍃| @dosteshahideman 🍃🍃 🍃🌹🍃 🍃🌹🌹🍃 🍃🌹🌹🌹🍃 🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#شهیدانه ❤️🕊 چشمی👀 به رهت دوخته ام باز که شاید بازآیی و برهانیم از چشم به راهی ...✨ 🌟| @dosteshahideman
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 😍 : هر وقت سر قبـرم آمدید، سعے ڪنید روضہ از حضرت علے اڪبـر (ع) و یا حضرت زهـرا (س) بخوانید و مرا بہ فیض بالای گریہ برسانید. ولادت‌فروردین۷۳ ۹۶‌ 🌷| @dosteshahideman 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷