eitaa logo
محمد رضا
137 دنبال‌کننده
30.9هزار عکس
24.6هزار ویدیو
570 فایل
ذوالفقار فدائیان آقا سید علی خامنه ایی حفظه الله در صورت نیاز به ارتباط با مدیر کانال به اکانت محمد رضا پیام ارسال بفرمائید
مشاهده در ایتا
دانلود
"افطار پنجم" "یا باقر العلوم" "شهيد مهدی باکری" بخشی از وصیت نامه شهید : خدایا چگونه وصیت نامه بنویسم در حالی که سراپا گناه و معصیت و نافرمانی ام . گر چه از رحمت و بخشش تو ناامید نیستم ولی ترسم از این است که نیامرزیده از دنیا بروم . می ترسم رفتنم خالص نباشد و پذیرفته در گاهت نشوم . یا رب العفو ، خدایا نمیرم در حالی که از ما راضی نباشی . ای وای که سیه روز خواهم بود . خدایا چقدر دوست داشتنی و پرستیدنی هستی ! هیهات که نفهمیدم . یا اباعبدالله شفاعت ! آه چقدر لذت بخش است انسان آماده باشد برای دیدار ربّش و چه کنم که تهیدستم، خدایا تو قبولم کن . . "صلوات" 🔹🔹🔹
هدایت شده از صبحانه ای با شهدا
12.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 محکمه خون شهدا [ بسیار زیباست ، حتماً دیده شود] 🔷️ لحظاتی از سریال تکان دهنده عاشورا است که شهید باکری بالای سر رزمنده ای می‌رسد و تسبیح اش را به او می‌دهد. 🔻 سریال «عاشورا» به کارگردانی‌ هادی حجازی‌فر پس از موفقیت نسخه سینمایی خود با نام «موقعیت مهدی» ، سال جاری در هفت قسمت روی آنتن شبکه یک سیما رفت. ◇ سریال «عاشورا» بخشی از مجاهدت‌های فرمانده لشکر۳۱ عاشورا، شهید مهدی باکری و برادرش حمید باکری را روایت می‌کند. ◇ نسخه سینمایی سریال «عاشورا» با نام «موقعیت مهدی» در چهلمین جشنواره فیلم فجر برنده پنج جایزه از جمله سیمرغ بلورین بهترین فیلم شد و توانست در اکران هم عنوان پرفروش‌ترین فیلم دفاع مقدس تاریخ سینمای ایران را از آن خود کند. 🔶️ این اثر مورد تمجید رهبر انقلاب نیز قرار گرفته است.‌ 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
هدایت شده از صبحانه ای با شهدا
📌 روایت آخرین ساعات شهادت مهدی باکری از زبان شهید قتبرلو 🔷️‍ ‍ روایت سردار شهید محمد قنبرلو آخرین ساعات شهادت مهدی باکری: «دشمن تا روی سیل بند رسید و من به برادر باکری گفتم: به خاطر اسلام شما برگردید ، دیگر خواهش کردن من تا حد گریه رسیده بود که قبول کرد سکان دار تنها قایق باقی مانده که زخمی شده بود را به عقب ببرد ◇ رفت و سریع برگشت ،هرچه مدارک در جیب داشت را به داخل دجله انداخت ◇ با خوشحالی برادران را به مقاومت، دعا خواندن و سرودخوانی تشویق کرد. گاهی تکبیر می گفت، لحظاتی امام زمان(عج) را صدا می زد، انگار می دانست که شهید خواهد شد ◇ در یک لحظه ترکش کوچکی به بدنم اصابت کرد که او آمد و آر.پی.جی را از من گرفت ◇ هرکسی زخمی می شد را به داخل قایق می بردیم، آقا مهدی پی در پی تیراندازی می کرد که یک دفعه ناله ضعیفی کشید و به رو به زمین دراز کشید، با عجله او را برگردانده و در بغل گرفتم. ◇ دیدم که از پیشانی او خون بیرون می آید. هرچه او را صدا زدم ، فقط نگاهم می کرد. ◇ با قایق به همراه مهدی، سایر شهدا و زخمی ها به طرف نیروهای خودی در شرق دجله حرکت کردیم ◇ دشمن قایق را زیر رگبار گرفت و با شلیک یک آر.پی.جی موتور قایق آتش گرفت،بنزین داخل قایق شد و آتش همه قایق را در برگرفت. ◇ ما که به داخل آب پرتاب شده بودیم، با یک دنیا غم و درد سوختن برادر باکری و دیگر مجروحان را مشاهده کردیم، در حالی که نمی توانستیم کاری انجام دهیم 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔻 مارا با کلیک بر این لینک دنبال کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671