ابتذال و انحراف در عزاداری
شکی نیست که عزاداری برای سالار شهیدان امام حسین (ع) به منظور زنده نگاداشتن پیام و مکتب او و زمینه سازی برای تحقق یافتن اهداف و مقاصدش از شعائر ارزشمند شیعی است که هرگز نباید فراموش و یا حتی کمرنگ شود. البته عزاداری شکل تعیین شده خاصی ندارد و می تواند در جوامع گوناگون بر اساس عرف هر جامعه ای به شکلهای مختلف انجام گیرد، اما آنچه مهم است این است که این عزاداری باید آگاهانه و در چارچوب معقول و مشروع و هنجارهای عرف دینی باشد. سوگمندانه برخی از اشکال عزاداری که در جوامع شیعی رواج یافته با ضوابط یاد شده منطبق نیست و تحریف و انحراف و ابتذال در عزاداری روز به روز در حال گسترش است. این ناهنجاری آثار زیانبار بسیاری دارد. اولا فهم ما از حماسه حسینی را دچار اعوجاج و در نتیجه ما را از اهداف آن دور می کند، ثانیا جهل و خرافات را گسترش می دهد، ثالثا مذهب تشیع را در منظر جهانیان غیرعقلانی، خرافی و عقبمانده جلوه می دهد.
این ناهنجاری ها بسیار متنوع است. گاهی در محتوای مطالبی است که به صورت منظوم یا منثور ارائه می شود، گاه در شکل خواندن آنها است، گاهی در نحوه رفتارهایی که به عنوان عزاداری صورت می گیرد خود را نشان می دهد، مثل قمه زنی و انواع حرکات نامعقول دیگر، گاه شکل کنسرت موسیقی به خود می گیرد و...
شکی نیست که بسیاری از این نوع رفتارها ناشی از جهل و نادانی است، اما شواهدی وجود دارد که نشان می دهد گاهی نیز از روی عمد و برنامه ریزی است و کسانی برای مبارزه با اسلام و تشیع آگاهانه در صدد هستند سوگواری امام حسین را به ابتذال بکشند. هرچه که باشد این گونه رفتارهای غلط و نامعقول در عزاداری در سالهای اخیر رو به ازدیاد و گسترش است. آنچه مایه تأسف است این است که اقدام درخوری در جهت مقابله با این پدیده دیده نمی شود. آیا جامعه شیعی نباید در این زمینه حساس باشد و احساس مسئولیت و چاره اندیشی کند؟ آیا فقط باید نظاره گر بود و حد اکثر به اظهار تاسفی بسنده کرد؟
http://eitaa.com/dreshkevari
ریشه بسیاری از کج اندیشی ها و کجروی ها در شعائر دینی تبلیغات برخی از کسانی است که خود را سخنگوی دین می دانند. یکی از این آقایان در بیاناتی که در جمع مبلغین دینی دارند مدعی می شوند که روایات درباره سرشکستن و خون خود را ریختن متواتر است بطوری که اگر کسی ولو از روی قصور در این باره شبهه کند جهنمی است.
شگفتا! شبهه داشتن درباره قمه زنی و لو از روی قصور موجب می شود شخص جهنمی شود.!!! علما می گویند جاهل قاصر معذور است، حتی نسبت به ترک ضروریات دین و حتی اگر به اصل دین نرسد نزد خدا معذور است. عقل عقاب بلابیان را قبیح می داند حتی درباره ضروریات دین، چه رسد به قمه زنی و امثال آن، اما ایشان می فرمایند اگر نسبت به قمه زنی شبهه ای از روی قصور در ذهن کسی پیدا شود آن شخص جهنمی است؟ نسبت دادن چنین حکمی به خدا و شریعت اسلام چه حکمی دارد؟ إن الذین یفترون علی الله الکذب لایفلحون. (النحل/116) فمن اظلم ممن افتری علی الله کذبا. (الکهف/15)
خدا را شکر که کلید جهنم و بهشت فقط بدست خود خداوند است و او در این زمینه تصمیم نهایی را می گیرد، کارگزاران و اولیای الهی هم مجری فرمان او هستند.
امام حسین (ع) و یارانش در روز عاشورا با دشمن جنگیدند و سر دشمن را شکستند و خونش را ریختند و خود نیز به دست دشمن به فوز عظیم شهادت رسیدند. آنها خون دشمن را ریختند و دشمن خون آنها را ریخت. هر عاقلی هم در عالم همین کار را می کند. پیروان امام حسین , کسانی هستند که به تاسی از آن بزرگوار با ستمکاران می جنگند و سرآنها را می شکنند و خون آنها را می ریزند، اما سفارش و ابتکار حضرات این است که شما نه سر دشمن را، بلکه سرخودتان را بشکنید و خون خودتان را بریزید، یعنی همان کاری که دشمن می خواهد و می کند!
شکی نیست که دشمن از این کار بسیار خوشنود خواهد شد و از آن استقبال خواهد خواهد کرد چنانکه در رسانه های دشمن میبینیم که با اشتیاق و ذوق زدگی این صحنه ها را نمایش می دهند!
.
پرسش دیگری که اینجا برای بسیاری از مردم طرح می شود این است که اگر سر شکستن و سرشکافتن اینقدر فضیلت دارد که شبهه درباره آن انسان را جهنمی میکند، چرا خود این حضرات به این مستحب عمل نمی کنند و قمه نمی زنند؟ فقط برای عوام بدبخت مستحب است؟!!! لابد دلیلش این است که سر آقایان حیف است بریده و شکسته شود، آنها باید سالم بمانند که این گونه معارف ناب را تعلیم و نشر دهند، اما سر عوام الناس ارزشی ندارد بگذار شکسته شود و خونشان بریزد!!!!
http://eitaa.com/dreshkevari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرگز به جوجه تیغی نزدیک نشو, هر قدر هم که قوی باشی!
اما آن حیوان فقط از خودش دفاع می کند، بردش هم محدود است، جراحت سیخش هم التیام پذیر است. اما زبان هایی هست با برد نامحدود بدون اینکه خطری متوجهشان باشد قلبی را چنان سوراخ می کنند که تا ابد التیام پذیر نیست. اما این جهان بی حساب و کتاب نیست.
باش تا روزی که خطاب شود: وقفوهم انهم مسولون
آن سخن های چو مار و کژدمت
مار و کژدم گردد و گیرد دمت
@dreshkevari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا جهان اسلام را از این مصایب نجات عنایت فرما!
حتماً نشر دهید
🎥 حضور کارشناس هواشناسی آمریکایی با بچهی بسته به پشتش در برنامه تلویزیونی
⚠️ زنان جامعه ما را با ترویج مُدهای احمقانه از اجرای نقش فرزندآوری و تربیت فرزند به سوی سگ پروری میکشانند؛😔
آن وقت با طراحی و اجرای صحنههایی مانند این در تلویزیونهای خودشان، اهمیت و ارزشمندی نقش مادری را به رخ زنان جامعه خود میکشند...
حماقت بعضیهاشاخ ودم نداردکه حیوان را برانسان این اشرف مخلوقات، ترجیح می دهند. واقعا متأسفیم.
اللهم عجل لولیک الفرج و...
اللهم اجعل عواقب امورناخیرا
آیت الله شیخ الیاس شریفی اشکوری
آیت الله شیخ الیاس شریفی فرزند ملاشکرالله در سال 1315 در روستای مازودره اشکور دیده به جهان گشود. وی در کودکی والدینش را از دست داد. تحصیلات مقدماتی ایشان از حوزۀ علمیۀ رودسر آغاز شد. در نوجوانی برای تحصیل علوم دینی به نجف مشرف شد. ادبیات و برخی کتب سطح را نزد مرحوم مدرس افغانی و شیخ عبد الصمد محقق یزدی آموخت. علوم ریاضی و هیئت را از محضر شیخ مرتضی فقیهی و مرحوم جلیل بهره برد. کلام و حکمت را از محضر شیخ کاظم تبریزی و شیخ محمد صادق تنکابنی و شیخ محمد فاضل قاینی فراگرفت. برای یادگیری سطوح عالی فقه و اصول در درسهای آیات عظام سید عبدالهادی شیرازی، سید ابراهیم اصطهباناتی، سيد ميرزا حسن موسوي بجنوردي و سید ابوالقاسم خوئی شرکت کرد. وی پس از سالها تحصیل در نجف به ایران و حوزۀ علمیه قم بازگشت و برای تکمیل درسهای فقه و اصولش از محضر آیات عظام مرعشي نجفی، گلپایگانی و فانى بهره برد. از آثار ایشان در علم اصول کتاب "مبانی الاعلام فی اصول الاحکام" است که در شش جلد منتشر شده است. یکی از آثار فقهی ایشان حاشیه بر مکاسب است. همچنین یک دوره فقه با عنوان فقرات فقهیه در ده جلد به فارسی از وی منتشر شده است. ایشان دربارۀ انگیزۀ خود در نگارش فقه فارسی فقرات فقهیه ميگویند:
هدف از تالیف این کتاب فقط خوشنودی خدای تعالي بوده و هست و حقیر چون دیدم طبقات متدینین مذهب اهل بیت عصمت و طهارت (ع) نیاز به چنین رسالهاي دارند و جایش خالی است وخداي تعالي قدرت تالیف آن را بمن عطا فرموده، همین باعث تکلیف شرعی شد که دست به قلم شوم وبه لطف الله و توجهات حضرت ولی عصر آنچه در توان داشتم انجام دادم، انشاءالله تعالی وظيفه را آنطور که مرضي اوست انجام داده باشم.
از ویژگی های آن مرحوم، زهد، ساده زیستی، اعراض از شهرت، مهربانی و عطوفت، و اشتیاق بی پایان به مطالعه و تحقیق بود. این عالم پارسا در 23 شهریور 1400 هجری شمسی دیده از جهان خاکی فروبست و به لقای حق تعالی شتاف. این ضایعه را به خانوادۀ آن مرحوم، مردم گیلان و اشکور، حوزه های علمیه و همه دوست داران علم و تقوا تسلیت عرض می کنم. روحش در اعلا علیین با اولیاء الله محشور باد.
http://eitaa.com/dreshkevari
امیرالمؤمنین عليه السلام:
في غُرورِ الآمالِ انقِضاءُ الآجالِ
در فريب آرزوها، عمرها به پايان مى رسد
غررالحكم حدیث6471
عرفان شيعي
عرفان شيعي همان عرفان اصيل اسلامي است که چارچوب آن را کتاب و سنت تعيين مي کند. مائز عرفان شيعي از عرفان غير شيعي استفاده از آموزه هاي شيعي و هدايت هاي اهل البيت است. از اين ديدگاه، پس از پيامبر (ص) امامان معصوم مفسران راستين قرآن اند و سيره و سنت آنها ادامه سنت پيامبر (ص) است. گرچه برخي عارفان غير شيعي نيز از معالم ائمه معصوم (ع) بهره برده اند، اما اولا اين امر غلبه نداشته و همه عرفاي مسلمان چنين نکرده اند، ثانيا اين استفاده بسيار محدود بود است، ثالثا وزن و اعتباري که يک عارف غير شيعي براي تعاليم اهل البيت قائل است متفاوت با نظر عارف شيعي است. يک عارف غير شيعي هيچگاه سخن و سيره اهل البيت را در حد سخن و سيره پيامبر نمي داند، درحاليکه از نگاه شيعي از آنجا که به عصمت امامان قائل است تفاوتي از حيث اعتبار و ارزش بين سنت امامان و سنت پيامبر نيست، گرچه امامان بر سر سفره معنوي پيامبر نشسته اند و شاگردان مکتب او هستند اما شاگرداني اند که به مرتبه استادي رسيده اند.
بنا بر این، یک مائز مهم عرفان شیعی از عرفان غیر شیعی اعتقاد به امامت است. ولایت به معنای خاصش پس از پیامبر با امامت آمیخته است و این معنا از ولایت مختص ائمه معصوم است. این اولیا اوصیای پیامبر و خلفای پس از او هستند که هم خلافت باطنی دارند و هم حق خلافت ظاهری. این ویژگی اعتقادی در عرفان عملی هم آثارش را دارد که همان لزوم عمل به آموزه های امامان و پیروی از سیره آنهاست. درهمین زمینه از ویژگی های تشیع و عرفان شیعی توسل به معصومین و زیارت آنهاست که به شکلی که در تشیع مطرح است در خارج از تشیع آن جایگاه را ندارد. مثلا تاریخ نشان نمی دهد که عرفای غیر شیعه مانند عرفای شیعه اهل توسل به اهل بیت، عزاداری برای حضرت سید الشهدا (ع) و زیارت قبور آنها بوده باشند. ممکن است گاهی بطور اتفاقی یا موردی این کار از برخی از عرفای غیر شیعی صورت گرفته باشد اما به عنوان یک رکن سلوکی مورد نظر آنها نیست.
از ديدگاه شيعي، عقايد و آداب ناسازگار با تعاليم اسلامي که در ميان برخي از صوفيان در طول تاريخ ديده مي شود مطرود است، اما حقيقت عرفان که باطن دين است ارجمند ترين معرفت و مقامات عرفاني عالي ترين دستاورد انسان است. عرفان راستين رسيدن به معرفت حقيقي و طي منازل قرب الهي است که با تهذيب نفس، تدبر در قرآن و سنت، و تفکر در آفاق و انفس، عشق به خدا، بندگي و پرستش خدا و زندگي در چارچوب شريعت اسلام بدست مي آيد.
عرفان شیعی تعمیق ایمان و تقوا و پارسائی است که در طول تاریخ تشیع از سوی بسیاری از مؤمنان تعقیب شده است. عارفان شیعی عالمان, فقیهان, متکلمان, حکیمان و حتی بسیاری از افراد عادی بوده اند که در طول تاریخ شیعه حضور داشته اند.
منبع معارف عرفانی شیعی قرآن کریم, سنت پیامبر و تعالیم امامان معصوم است. متون روائی که بعد ها از میان آنها کتبی همچون اصول کافی استخراج گردید, نهج البلاغه, صحیفه سجادیه و ادعیه مأثور از ائمه و برخی تفاسیر منسوب به ائمه منابع معارف عرفانی شیعی هستند. سخنان و تعالیم عرفا و مشایخ صوفیه ضمن اینکه مورد استفاده واقع می شوند، اما مرجعیت و حجیتی ندارند، مگر اینکه از طریق معیارهای معتبر تأیید شوند.
قسمتی از کتاب عرفان اسلامی در متون عالمان شیعی.
http://eitaa.com/dreshkevari
سه نوع رویکرد به عقل در تاریخ اسلام
1. چرا با وجود تأکید قرآن بر تعقل و عقلانیت، شاهد گرایشهای ضد عقلی در جهان اسلام هستیم؟
پاسخ: یک عامل برای گریز از عقل، افراط و تندروی بعضی از جریانهای عقلگرا است. ما در جهان اسلام، مانند تاریخ مسیحیت جریانهایی داریم که یک مشرب را پسندیده و توجهشان به آن جلب شده است و از دیگر مشربهای معرفت غفلت کردهاند. برای مثال، عقلگراهایی داریم در بین معتزله و یا فلاسفه مشایی که در کار اینها افراط و تندروی در عقل و عقلگرایی دیده میشود؛ بهطوری که کتاب و سنت و تعالیم شریعت در دیدگاه اینان کمرنگ میشود و چون صرفاً با نگاه عقلی بهدنبال حقیقت میروند، ازآنجاکه عقل بشر محدودیتهایی دارد، آن محدودیتها دامنگیر اینها میشود و گاهی کجاندیشیهایی از این افراد ظهور میکند.
عقلگرایی افراطی در میان برخی روشنفکران مسلمان معاصر هم دیده میشود. عقلگرایی افراطی التزام قوی تر و شدیدتر به عقل و عقلانیت نیست، بلکه گرایشی غیرعقلانی است؛چون مقتضای عقل توجه به راه¬های گوناگون معرفت است. انحصارگرایی عقلی و شعار «حسبنا العقل» سردادن خلاف عقلانیت است. انکار ، وحی، شهودعرفانی، مطلق تعبد دینی و تقلید فقهی از لوازم عقلگرایی افراطی و فرار از مقتضای عقل و نشناختن حدود آن است. کسی که همۀ معارف و تکالیف را از عقل می طلبد، به حدود عقل توجه ندارد و انتظاری از عقل دارد که عقل توان برآورده کردن آن را ندارد. بنابراین، عقلگرایی افراطی سر از مخالفت با عقل درمی آورد، چنانکه گفته اند: « الشیء اذا جاوز حده انقلب الی ضده.»
از سوی دیگر، کسانی هستند که متمرکز در متون دینی میشوند و به عقل بیاعتنایی میکنند که کارشان به ظاهرگرایی و قشریاندیشی منتهی میشود. نصگرایی افراطی و اخباری گری و عقل ستیزی نیز مقتضای التزام بیشتر و شدیدتر به شرع نیست، بلکه خلاف شرع است؛ چرا که شرع بر اهمیت و اعتبار دیگر راه های معرفت تأکید دارد و پیروانش را به استفاده از آن راهها ترغیب و تشویق میکند.
جریانهایی نیز داریم که به اهمیت سیر و سلوک و تهذیب نفس و معرفت باطنی پی میبرند. ولی آنچنان مجذوب این شیوه و مشرب میشوند که سایر راههای شناخت و معرفت را از یاد میبرند. بعضی از صوفیه را میبینیم که با عقل رابطه خوبی ندارند؛ چنانکه با کتاب و سنت هم چندان سروکاری ندارند و با گفتن "حدثنی قلبی عن ربی" خود را از استماع قرآن و حدیث بینیاز میبینند. این یکسونگریها هر کدام منشأ دشواریهایی شده است. اما آنچه از عقل و کتاب و سنت بهطور صریح و آشکار بر میآید این است که خداوند همه این راههای معرفت را در اختیار ما قرار داده است و باید از همۀ آنها بهره بگیریم.
2. غیر از عقل چه منابعی برای معرفت وجود دارد؟
پاسخ: عقل یک منبع معرفت است. وحی الهی که در کتاب و سنت تجسم و تمثل پیدا کرده، منبع مهم دیگر معرفت است. شهود هم برای اهلش منبعی از معرفت است و حس و تجربه نیز راه اصلی برای شناخت طبیعت و عالم مادی است. حکیم کسی است که از همه این منابع استفاده میکند و بر یکی از اینها متمرکز نمیشود و از افراط و تفریط دوری میکند. نمونههای اینگونه افراد را هم بسیار داشتهایم؛ مانند خواجه نصیر و ملاصدرا. باید تأکید کرد که در میان این راه ها عقل جایگاه خاصی دارد و در همۀاین موارد حضور دارد .
3. جریانهای ضد عقل در جهان اسلام کدامند؟
پاسخ: جریانهای ضد عقل مختلفند. یک نوع مخالفت با عقلگرایی را در بین گروههای تصوف و صوفیان میبینیم که شدیداً عقل را تخطئه و رد میکنند. حتی برخی از عارفان بزرگ ما نسبت به عقل بیاعتنا بودند و اهمیت عقل را نادیده میگرفتند. اهل حدیث، اخباریون و ظاهرگرایان که نمونه بارزش همین سلفیون و وهابیون هستند، شدیداً ضد عقل میباشند. اخیراً در بین ما نیز کسانی با شور و هیجان اصرار دارند که معرفت را باید منحصراً از منابع دینی جستوجو و پیگیری کرد و به عقل اعتمادی نیست.
در جمعبندی نهایی بهطور کلی باید گفت در تاریخ اسلام سه نوع رویکرد نسبت به عقل وجود داشته است: عقلگرایی افراطی، عقلگریزی افراطی و عقلگرایی اعتدالی. رویکرد سوم که عقل را بهعنوان منبع یا راه اساسی معرفت مینگرد، اما در کنارش از سایر منابع و راههای معرفت غافل نمیشود، همان مشربی است که مقتضای عقل است و از تعالیم کتاب و سنت استفاده میشود و مشرب اکثر حکمای اسلامی نیز همین است.
http://eitaa.com/dreshkevari
سالها باید که تا یک سنگ خاره زآفتاب
لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن
عمرها باید که تا یک کودکی از روی طبع
عالمی گردد نکو یا شاعری شیرین سخن
قرنها باید که تا از لطف حق پیدا شود
بایزیدی در خراسان یا اویسی در قرن!
انا لله و انا الیه راجعون
@dreshkevari
زندگی علمی و سلوک حکمی آیت الله حسن زاده آملی. حسن حسن زاده در سال ۱۳۰۷ شمسی در روستای ایرای آمل به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و مقدمات علوم دینی را در زادگاهش گذراند. در سال ۱۳۲۹ شمسی برای ادامه تحصيل به تهران رفت و به مدرسه حاج ابوالفتح و سپس مدرسه مروی وارد شد و از محضر استادانی چون آیات عظام ابوالحسن شعرانی، محی الدین الهی قمشه ای، محمدتقی آملی، میرزااحمد آشتیانی، فاضل تونی و سید ابو الحسن رفیعی قزوینی در رشته های مختلف، همچون فقه و اصول، تفسیر، فلسفه، عرفان، ریاضیات، نجوم و طب بهره برد. در سال ۱۳۴۲ به قم رفت و نزد بزرگانی چون علامه سید محمدحسین طباطبایی، محمدحسن الهی و سید مهدی قاضی در زمینه های تفسیر، فلسفه، عرفان و علوم غریبه کسب فیض کرد.
چنان که می بینیم آقای حسن زاده از نعمت استادان برجسته بسیاری برخوردار بود که روز گار کمتر مانند آنها را تحویل می دهد. او با بسیاری از این استادان ارتباط نزدیک داشت و بسیاری از درس هایش خصوصی بود. استادان او نه تنها در امر تعليم او اهتمام داشتند، بلکه در تربیت و سلوک او نیز حریص بودند و اینها همه به این دلیل بود که در او این قابلیت را می دیدند.
حسن زاده جامع علوم سنتی و وارث علوم اسلامی است و از آخرین حکیمانی است که جامع معقول و منقول و ذوفنون است. در ادب عربی و فارسی، فقه، حدیث، تفسیر، منطق، حکمت، عرفان، ریاضی، هیئت، طب و علوم غریبه صاحب نظر و دارای اثر است و در همه رشته های یادشده تدریس کرده است. او بدین لحاظ، وارث علمی و معنوی استاد ذی فنون خود، ابو الحسن شعرانی است که در همه علوم یادشده و برخی دیگر از علوم، تبحر داشت.
استاد حسن زاده حدود دویست کتاب و رساله نوشته است. وی از ذوق شعری نیز برخوردار است و به فارسی و عربی شعر می سراید. عنوان ديوان شعر او دفتر دل است. ایشان همچنین دارای قصیده ای است به عربی با عنوان «ينبوع الحياة». بیشترین گرایش او به حکمت و عرفان است و بیشتر آثار و درس های وی در این زمینه هاست. اغلب آثار استاد حسن زاده یا عرفانی محض است یا رنگ و بوی عرفانی دارد. برخی از آثار ایشان به زبان عربی و بیشتر آثارشان به زبان فارسی است. .
تصحيح بسیاری از متون فلسفی و عرفانی، و تعليقات و حواشی بر آنها، از جمله اسفار و برخی از شرحهای فصوص الحکم، مانند شرح خوارزمی از دیگر خدمات وی به این معارف است. او در کتاب شناسی نیز دستی دارد و دارای کتابخانه شخصی ارزشمندی است؛ گرچه او خود به تنهایی یک کتابخانه و یک تنه یک حوزه علمیه مجسم است.
تسلط استاد بر متون اسلامی، به ویژه متون فلسفی و عرفانی، بی مانند است. وی متون سنتی فلسفه، همچون شفا، اشارات و اسفار را بارها تدریس کرده است. بی شک او مدرسی توانمند در تدریس علوم اسلامی، به ویژه متون فلسفی و عرفانی است. آنچه در آثار نوشتاری ایشان چشمگیر است، کاوش گسترده در آثار پیشینیان، گزینش سخنان ایشان و نقل و توضیح آنهاست. درس ها و آثار او به خوبی نشان می دهند که وی پژوهشگری چندبعدی و شارحی برجسته در حکمت اسلامی است.
استاد به قوت و پاسخ گویی فلسفه اسلامی اعتماد قوی دارد و با اینکه با زبان فرانسوی آشناست، به فلسفه غرب چندان اعتنایی ندارد. از نظر ایشان، هرچند در غرب در زمینه علوم تجربی، پیشرفت هایی شده است، اما در الهیات و معارف باطنی و سلوکی، هرگز نمی توان آن را با حکمت متعالیه و عرفان اسلامی مقایسه کرد. حسن زاده از مدافعان حکمت متعالیه است، و حکمت، عرفان و دین را جدا نمی داند و در آثارش بارها بر هماهنگی و همراهی برهان و عرفان و قرآن تأکید کرده است. از نظر او، فلسفه و عرفان بدون وحی ره به جایی نمی برند؛ تنها وحی است که انسان ساز است و حکمت واقعی، همان قرآن است؛ بنابراین، دین الهی و فلسفه الهی یکی است. از سوی دیگر دین و عرفان نیز بر برهان استوارند؛ چرا که اثبات عقاید دینی، مقدم بر هر چیزی است و این کار فلسفه است. قرآن خود مبتنی بر برهان و مؤید آن است. حتی موازین منطقی را می توان از قرآن استخراج کرد. بنابراین، بین فلسفه، عرفان و دین نه تنها سازگاری هست، بلکه جدایی آنها از هم ممکن نیست و جدایی و ناسازگاری آنها پنداری بی پایه است. شاید بر همین اساس است که در آثار ایشان مباحث فلسفی، کلامی و عرفانی به هم آمیخته اند و نوشتارشان سرشار از سخنان حکما، عرفا، شعرا و آیات و روایات است. | استاد حسن زاده سالیان درازی کتاب های عرفانی همچون تمهيد القواعد، فصوص الحکم و مصباح الانس را تدریس کرده و بر آنها تعليقه و شرح نوشته است. ممد الهمم در شرح فصوص الحكم شرحی است که وی بر فصوص الحکم ابن عربی نوشته است. یکی از نوآوری های او در این زمینه، افزودن فصی بر فصوص الحکم است. عنوان این فص این است: «فص حكمة عصمتية في كلمة فاطمية».
بخشی از کتاب مقدمه ای بر فلسفه اسلامی معاصر از محمد فنایی اشکوری چاپ 1389.
http://eitaa.com/dreshkevari
حکیم خودشناس
از نظر ابوالفلاسفه سقراط، سودمندترین معرفت و مهمترین موضوع برای تأمل خودشناسی است. همۀ ما با شعار معروف سقراط آشناییم: خود را بشناس ( Know thyself ) در تعالیم اسلامی معرفت النفس انفع المعارف است. می توان گفت مهمترین موضوع مورد علاقه حکیم حسن زادۀ آملی معرفت النفس بود. کمتر کسی را می توان یافت که تا این اندازه در همۀ عمر از نظر تعلیم و تعلم و تحقیق و کتابت به این موضوع توجه کرده باشد. از این جهت ایشان را می توان حکیم خودشناس و فیلسوف انسان شناس لقب داد. ایشان چندین اثر مستقل در زمینه معرفت النفس دارند، برای عموم و مبتدیان، برای متوسطان و برای خواص و منتهیان، مانند کتاب دروس معرفت نفس، گنجینۀ گوهر روان، و عیون مسائل النفس و شرح آن. رساله های تحقیقی دیگری نیز در این باره دارند که در کتاب گنجینه روان به آنها اشاره کرده اند. علاوه بر این کتاب ها، در مواضع گوناگون در آثار دیگر فلسفی و عرفانی از معرفت النفس و خودشناسی بسیار سخن گفته اند. اهمیت این موضوع از جهات گوناگون است. 1. برای معرفت الله راهی بهتر از معرفت النفس نیست. 2. برای خودسازی و سلوک معنوی و تقرب الی الله بدون معرفت النفس نمی توان گامی برداشت. 3. برای شناخت جهان هستی نیز باید از راه شناخت نفس وارد شد. ایشان در این باره می نویسند: «بدان که معرفت نفس ناطقه انسانی، قلب جمیع معارف ذوقیه و قطب قاطبه مسائل حکمیه و محور استوار کل مطالب عقلیه و نقلیه، و اساس پایدار همۀ خیرات و سعادات است. و معرفت آن اشرف معارف است، و پس از معرفت حق سبحانه هیچ موضوعی در حکمت متعالیه به پایه اهمیت آن نمی رسد.» در جایی دیگر می نویسند: «انسان بهترین طریق، بلکه تنها طریق برای پی بردن به جهان هستی است.» برای آشنایی با عصارۀ نکات و تاملات علامه حسن زاده آملی در باب معرفت النفس خلاصه ای از مباحث معرفت النفس از آثار مختلفشان در حدود پانزده صفحه گردآوری و تنظیم و تحلیل شده و در منبع زیر عرضه گردیده است: محمد فنائی اشکوری، مقدمه ای بر فلسفه اسلامی معاصر (1389)، فصل هشتم، از صفحه 211 تا 226.
http://eitaa.com/dreshkevari
معنای سخن آیت الله حسن زاده چیست؟
نقل شده است که از حضرت استاد آیت الله حسن زاده آملی رضوان الله تعالی علیه پرسیدند: بعد از شما به چه کسی مراجعه کنیم؟ گفتند: خودم! گفتند: حالت جسمانی شما که از بین می رود؟ گفتند: خودم!
منظور ایشان چیست و این سخن به چه معناست؟
پاسخ
می دانیم که بنام عرفان و تصوف جریان ها و گروه های مختلف با عقاید و رفتارهای گوناگون در طول تاریخ الی یومنا هذا شکل گرفته است. یکی از پدیده های مرتبط با این ماجرا داستان قطبیت و مرید و مرادی است که در گروه های دراویش شاهد هستیم. این موضوع البته غیر از بحث لزوم استاد در عرفان است و نباید با آن خلط شود. قطب دراویش فقط استاد و مربی نیست و یا اصلا استاد و مربی نیست. شأن و شئونی دیگر برای خود قائل است.
باید توجه داشت که بنام عرفان انواع سوء استفاده ها و عوام فریبی ها صورت می گیرد و افراد جاه طلب و تشنه دنیا گاه از این طریق و با سوء استفاده از این امر مقدس بدنبال نام و نان و اهوای خود می روند و قومی را گمراه می کنند.
در بسیاری از مواردی افراد جاه طلب با انتساب خود به بزرگان متوفی و ادعای تقرب به آنها و شاگردی در محضرشان و داشتن ارتباط خاص با آن بزرگان و داشتن اجازه مخصوصی از آنها برای خود کسب جایگاه می کنند و بدنبال آن برای خود دکان و دستگاه راه می اندازند و با بهره گیری از قدرت "استخرار" جمعی را زیر علم خود گردمی آورند تا از این نمد کلاهی نصیبشان شود.
بزرگان راستین عرفان چه در گذشته و چه در زمان ما هرگز برای خود تشکیلات و دم و دستگاه نساختند و در پی جلب توجه دیگران به خود نبودند و شأنشان اجل از این است که بخواهند از این طریق برای خود جایگاهی دنیوی جستجو کنند. آنها از دنیا و جاذبه های آن همچون شهرت و ثروت گریزان بوده اند.
بزرگانی مانند آیت الله بهجت و آیت الله بهاء الدینی و علامه طباطبائی قدس الله اسرارهم و بسیاری از شاگردان بی واسطه و باواسطه شان ازاین گروهند. آنها نه مدعی کشف و کرامت و شفا دادن و انجام اعمال خارق العاده بوده اند، نه دوست داشته اند به این امور شناخته شوند، گرچه برخی از آن بزرگان برخوردار از جایگاه های بلند معنوی بوده اند.
آنچه این بزرگان به آن اهتمام داشته اند اولا خودسازی و تربیت نفس در علم و عمل و ثانیا تعلیم معارف و تربیت مستعدان بوده است.
علامه حسن زاده با بصیرت و فراستی که حاصل ایمان است می خواهد راه را بر هرگونه سوء استفادۀ افراد از طریق ادعای انتساب به ایشان ببندد. او با این بیان می خواهد پیشگیری کند از اینکه فردا کسی مدعی شود که جانشین علامه حسن زاده است و از این طریق برای خود کسب اعتبار کند و مغازه عرفان فروشی باز کند و جمعیتی را بدنبال خود راه اندازد.
علامه شاگردان بزرگ و شایسته ای دارد که هر یک استادان بزرگ حکمت و عرفان هستند و علاقمندان به معارف معنوی و تربیت اخلاقی از محضرشان فیض می برند، استادانی که ماموریت و رسالت خود را در تعلیم و تربیت می دانند و شأن و جایگاه دیگری برای خود قایل نیستند. معرف این اساتید معرفت و تربیتی است که از اساتیدی همچون آیت الله حسن زاده فراگرفته اند، نه چیز دیگر.
اما نکتۀ دیگری هم از این بیان می توان استفاده کرد و آن اینکه اولیای خدا با مرگ ارتباطشان با دنیا قطع نمی شود. هستند کسانی که حتی پس از مرگ قادر بر تصرف در نفوس و دستگیری از مستعدان هستند و می توان از روح آنها برای سیر در مسیر کمال مستفیض شد. والله العالم
http://eitaa.com/dreshkevari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجلس ذکر! روش درست و موثر ذکر گفتن! افضل اعمال وقتی با جهل و حماقت ترکیب شود تبدیل به کاری مضحک و ابلهانه و تخدیری می شود. برای یافتن علل انحطاط مسلمین به ذهنمان اینقدر فشار نیاوریم. علت انحطاط همین است. علت العلل جهل است!
http://eitaa.com/dreshkevari
تجدید چاپ کتاب: تعهد به حقیقت
در این کتاب برخی از مباحث فلسفۀ دین طرح شده است. نظریه ای که در این کتاب ارائه شده این است که ما قبل از تعهد به هرچیزی به حقیقت تعهد داریم. بنابر این پیش از دلبستگی به هرچیزی باید دلبسته به حقیقت باشیم. قداست هر امر مقدس تابع قداست حقیقت است و تنها در ذیل آن اعتبار پیدا می کند. ما قبل از هر میثاق و پیمانی با حقیقت میثاق بسته ایم. بنابر این دلبستگی به حقیقت و تعهد به آن نخستین اصل در حیات بشر و مهمترین معیار برای هر دلبستگی و تعهدی است و هر چیز دیگری باید با این معیار سنجیده شود.
چاپ نخست این کتاب در سال 1378منتشر شد. اینک پس از 22 سال چاپ دوم آن به شمارگان محدودی منتشر گردید.
محل توزیع: قم، خیابان جمهوری اسلامی، کتابفروشی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی و دیگر شعب آن.
http://eitaa.com/dreshkevari
بحران فرار مغزها
تقاضای مهاجرت 1000 پزشک از کشور فقط ظرف 3 ماه
امیر صدری، سرپرست روابط عمومی سازمان نظام پزشکی:
🔹 در سه ماهه تابستان امسال بیش از هزار پزشک برای مهاجرت از ایران و فعالیت در حوزه پزشکی در کشورهای دیگر، از این سازمان درخواست صدور گواهی «گود استندینگ» کردهاند و این آمار از افزایش محسوس مهاجرت پزشکان در سال ۱۴۰۰ حکایت دارد./برنا
اگر این اخبار درست باشد فاجعه است. این فقط یک نمونه از فرار مغزهاست. در رشته های دیگر نیز کم و بیش همین وضعیت وجود دارد ما نخبه می پروریم با سرمایه این مملکت اما سود و ثمرش به جیب بیگانگان و دشمنان می رود، عمدتا آمریکا، کانادا و استرالیا.
از یک طرف شعار مرگ بر آمریکا سر می دهیم از طرف دیگر هر روز ارزشمندترین هدایا را تقدیم آمریکا می کنیم!
ریشه ها و زمینه های این مصایب چیست؟
راه حل آن کدام است؟
آیا همیطور باید نشست و تماشاکرد بهترین سرمایه های مملکت غارت شود؟ چرا کسی فکری نمی کند؟
راه حل اساسی ایجاد اشتغال مناسب با تحصیلات افراد و تأمین نیازهای معقول آنها است به گونه ای که انگیزۀ کمتری برای خروج از کشور داشته باشند.
در کنار این امر، لازم است قانونی تصویب شود که به موجب آن افرادی که قصد مهاجرت دارند ملزم باشند هزینه تحصیلاتشان را از دبستان تا آخرین مرحله تحصیلی خود مطابق با نرخ کشور مقصد به خزانه کشور پرداخت کنند.
این خیانت است که پول ملت ایران صرف پرورش نیروی متخصص برای آمریکا وکانادا شود. در این خیانت نه فقط فرد فراری بلکه مدیریت مربوطه کشور نیز مسئول است. چرا که فرار مغزها معلول بی تدبیری، بی کفایتی و بی... آنهاست.
http://eitaa.com/dreshkevari
یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش.pdf
173.5K
یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش
https://tn.ai/2584872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فنایی اشکوری: اگر تنها باشی هر قدر هم که قوی باشی دریده و بلعیده می شوی. اگر اتحاد و هبستگی باشد (در داخل) و متحد و هم پیمان داشته باشی(در خارج)، می توانی بر دشمن غلبه کنی، هر قدر هم که قوی باشد . به امید اینکه سیاست داخله و خارجه ما این درس مهم و حیاتی را خوب بیاموزد. http://eitaa.com/dreshkevari