eitaa logo
روش مطالعه، تحقیق و نگارش
388 دنبال‌کننده
368 عکس
188 ویدیو
148 فایل
نظر خود را برای مدیر کانال بفرستید. @drhosseins
مشاهده در ایتا
دانلود
نگارش: (شماره2) یک روز تابستانی، سال 1398، ساعت هفت و نیم صبح بود، سلاّنه سلاّنه به سمت کلاس درس- ترم تابستان- می‌رفتم. در حیاط دانشگاه با یکی از همکاران همراه شدم، هر دو به یک سو می‌رفتیم، سلام و علیک و احوال‌پرسی گرمی کردیم. استاد جوان بود و تمام! صد، صد و پنجاه قدم، همراه بودیم، لذا فرصتی بود برای گفتگویی کوتاه، در خلال صحبت پرسیدم: «استاد، چند سال سابقه‌ی خدمت داری؟» گفت: «من بازنشسته شدم.» با تعجّب پرسیدم: «چرا این قدر زود؟!» و در ادامه گفتم: «شما ما شاء الله، هم جوانید و هم استاد تمام و تا هفتاد و چند سال هم می‌توانستید خدمت کنید؟!» استاد با حالت کسی که بگوید: دست روی دلم نگذار، گفت: «آخه این که دانشگاه نیست!...» گفتم: «در این ایام چه می‌کنی؟ آیا پروژه‌ای در دست داری؟» گفت: «نه! پارک می‌روم، قدم می‌زنم، ورزش می‌کنم.» باز به وصف احوال دانشگاه گریزی زد و از بلاتکلیفی سازمانی دانشگاه شاکی بود، اینکه از یک سو وابسته به آموزش و پرورش است و درست حمایت نمی‌شود. از سوی دیگر تحت ضوابط وزارت علوم است و آنها اجرای مقررات خود را می‌خواهند ولی پشتیبانی و خدمات دانشگاه‌های دیگر را به این نمی‌دهند. خلاصه دانشگاه را به شتر مرغی تشبیه کرد که نه بار می‌تواند ببرد و نه می‌پرد! استاد گلایه های دیگری هم داشت که مقالی جدا می طلبد. وی در ادامه گفت: «به بچه‌هام وصیّت کرده‌ام که تا هفت نسل، اگر محتاج نان شب هم بودند، هرگز گرد آموزش و پرورش نگردند و کیلومترها از آن فاصله بگیرند.» امروز از این حکایت، درست یک سال می‌گذرد و ذهن من هنوز درگیر جواب این سؤال است که: «چرا باید یک معلّم زحمت کشیده، بالیده و به استاد تمامی رسیده، آن قدر اذیّت شده و رنجیده باشد که به بازنشستگی اختیاری بسنده نکرده، به فرزندان خود وصیت کند تا از این سیستم فاصله بگیرند و از آن دور شوند؟!» البته کسی که خود همدرد آن استاد ارجمند و زخم خورده‌ی ضوابط تبعیض‌آمیز، تنگ‌نظرانه، کارناشناسانه‌ی این سیستم است تا حد زیادی جواب برایش روشن است. و شنیدن سخنان استاد در آن روز، انسان را حقیقتاً به حال آموزش و پرورش و متولیان پیرسال و ناخوش احوالش متأسف می ساخت. و جدا شدن نیروهایی مانند آن استاد جوان، هم قدم در آن روز تابستان، از نظام تعلیم و تربیت خسارت بزرگی است که مسئولان و مسبّبان آن، در هر رده‌ای، در پیشگاه خدا مورد مؤاخذه خواهند بود. طنز قصه این است که: «برخی از مسئولان با آب و تاب از پدیده فرار مغزها به خارج از کشور سخن می‌گویند، حال آن که خود در داخل هم، مغزها را با بی‌مهری و بی‌تدبیری- بخوانید با تدبیر سیاه- از میدان خدمت بیرون می‌رانند.» 27 تیرماه 1399