گفتگوهای میان ایران و آمریکا که به مذاکره تعبیر میشود با تحلیلهای گوناگونی و حتی ضد و نقیض همراه بوده است.
این اختلاف در تحلیلها صرفا بدلیل متفاوت بودن منابع اطلاعات و خبری متنوع نیست بلکه عمدتا ناشی از #نظام_ارزشی متفاوت است. برخی مطلقا آرمانگرا و خوشبین و برخی واقع گرا و بدبین هستند.
درفضای آرمانگراییِ صرف، نه انسان گرگِ انسان است و نه شیطان اغواگر و فقط بدخواه انسان. در این نظام ارزشی حتی اگر فرد فریب داده شود هم باید به حساب خود بگذارد.
در فضای واقع گرایی تحلیگر الگوی (آمیتی و آنی میتی)دوستی_دشمنی ملاک عمل میداند. اگر چه تلاش دارد در روابط بین الملل دوست همیشگی و دشمن همیشگی برای خود تعریف نکند، اما بر اساس خلقت الهی دوگانه های قطعی را در پیش خود دارد.
#دوگانه_حق_باطل
#دوگانه_خیر_شر
#دوگانه_خدا_شیطان
#دوگانه_رشد_غی
نتیجه: اگر نظام ارزشی، آرمانگرایی مطلق باشد، مذاکره بین خدا و شیطان نیز برای رسیدن به یک راه حل برد_برد ممکن میشود. ولی اگر با نگاه واقع گرایی باشد، تحلیلگر مذاکرات را به گونهای دیگر تحلیل میکند. او میپذیرد هر دو طرف برای بقای خود بیشترین تلاش را میکند تا کمترین امتیاز را به دشمن داده و بیشترین را نصیب خود کنند.
تحربه به ما ثابت کرده که دشمن آمریکایی همزمان که تلاش دارد با واقعگرایی تمام و بدبینی به ما بیشترین امتیاز را کسب کند نمی خواهد ایران به امتیازی برسد.
اینجاست که دستگاه دیپلماسی ما با رویکرد واقع گرا و بدبینی به دشمن،و با توجه به تجارب گذشته بپای میز گفتگو نشسته و تحلیلگران نیز باید با همین رویکرد به تحلیل آن بنشینند . در غیر اینصورت بجز به تشویش افکار خود و مخاطبان خود کمکی نخواهند کرد.
@drm_mirshamsi