eitaa logo
دکتر موسی نجفی
4.6هزار دنبال‌کننده
922 عکس
379 ویدیو
12 فایل
کانال اطلاع رسانی اندیشه ها و آثار دکتر موسی نجفی, استاد, مولف و محقق عرصه های علوم سیاسی, تاریخ معاصر, هویت و تمدن
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دکتر موسی نجفی
ادامه قبلی 👆👆 🔰دکتر نجفی : ظرفیت سازی تمدنی در راه پیمایی اربعین ✅قسمت دوم 🔴نظریه‌ی پیوستگی این است که انقلاب اسلامی، میراث عظیم اسلامی را که یک امر سنتی است با گذار از گسستگی که دنیای مدرن ایجاد کرده بود، به دنیای بعد از مُدرن بیاورد. در واقع، انقلاب اسلامی با اینکه خود یک امر سنتی است ولی در دنیای مدرن سربرآورده است. در بیانِ چیستیِ مفهوم تمدن نوین اسلامی، نظری دارم که پس از بیانِ مقدمه‌ای در رابطه با انقلاب اسلامی آن را عرض خواهم کرد. در انقلاب اسلامی می‌توان دو نظریه را مقابل هم قرار داد: نظریه‌ی پیوستگی و نظریه‌ی گسستگی. نظریه‌ی پیوستگی این است که انقلاب اسلامی، میراث عظیم اسلامی را که یک امر سنتی است با گذار از گسستگی که دنیای مدرن ایجاد کرده بود، به دنیای بعد از مُدرن بیاورد. در واقع، انقلاب اسلامی با اینکه خود یک امر سنتی است ولی در دنیای مدرن سربرآورده است. انقلاب اسلامی، مدرن نیست، حتی پست مدرن -آن‌گونه که میشل فوکو می‌گوید- هم نیست، انقلاب اسلامی یک انقلاب سنتی است. اما اگر سنتی است پس در عالم مدرن چه کار می‌کند؟ از نظرگاه تاریخ غربی قرار نبود سنت در عصر مدرن احیا شود! 🔴نظریه‌ی پیوستگی را با انقلاب اسلامی توضیح می‌دهیم. انقلاب اسلامی گسستگی در میراث اسلامی نیست. همان مقدار که خودش را به میراث گذشته متصل می‌کند، با میراث آینده نیز ارتباط برقرار می‌کند و این دو حلقه را به هم وصل می‌کند. بنابراین، در انقلاب اسلامی همان مقدار که به میراث گذشته و انسان ۲۵۰ ساله -به تعبیر حضرت آقا- برمی‌گردیم، آینده را نیز در مهدویت می‌بینیم. در نظر برادران اهل تسنن، این پیوستگی وجود ندارد. آنها به سَلَفِ صالح و گذشته برمی‌گردند اما برای آینده حرفی ندارند. انقلاب اسلامی، پیوستگیِ این دو سر تمدن است، این دو را به هم وصل می‌کند. اگر انقلاب میراث گذشته است، پس نوین بودنِ تمدن کجا است؟ به نظر من تمدن اسلامی نه موافق تمدن غربی و نه مخالف با آن است؛ بلکه از آن برتر است. وقتی برتر باشد، از آن استفاده می‌کند. حال اگر انقلاب این میراث گذشته است، پس نوین بودنِ تمدن کجا است؟ احیای گذشته که نوین نمی‌شود! امری از گذشته آورده‌اید، نوین بودن آن کجاست؟ من تعبیر خودم را بیان می‌کنم، نظر من با خیلی‌ها اختلاف دارد. بنابراین، قرائت خود را -که البته آن را هم قبول دارم- بیان می‌کنم. تمدن گذشته‌ی اسلامی همین‌طور راحت نمی‌تواند به آینده متصل شود. تمدنِ گردن کُلفتی بنام تمدن غربی این وسط است. از این‌رو نمی‌توان تمدن غرب را نادیده گرفت و مدام این حرف را تکرار کرد که ما با آن تقابل داریم. بالاخره باید نسبت‌سنجی با این تمدن بکنیم. به نظر من تمدن اسلامی نه موافق تمدن غربی و نه مخالف با آن است؛ بلکه از آن برتر است. وقتی برتر باشد، از آن استفاده می‌کند. امروزه، تمدن غربی به حالتی ایدئولوژیک تبدیل شده است. تمدن اسلامی، آن را به ابزاری که بوده است، برمی‌گرداند. در زندگی خودمان از برخی ابزارهای تمدن غرب استفاده می‌کنیم؛ اما ابزار است، ایدئولوژی برای ما نیست. تمدن اسلامی میراث گذشته را می‌آورد، تمدن غرب را می‌بیند و از آن عبور می‌کند. در نهایت، یک تمدن نوین ایجاد می‌کند. اگر بخواهیم مثالی طرح نماییم، می‌توان به نظریه‌ی ولایت فقیه اشاره کرد. این نظریه، نظریه‌ای در سنت گذشته‌ی ما و در فقه بوده است، با تمدن جدید، که جمهوری است، برخورد می‌کند و جمهوری اسلامی می‌شود. البته، اینجا منظور من التقاط نیست. نظریه‌ی ولایت فقیه، امر سنتی است اما با برتری تمدن اسلامی با امر مدرن برخورد می‌کند، آن را سر جایش می‌نشاند و با آن نسبت جدید برقرار می‌کند. حالا در قضیه‌ی اربعین ما این را چطور می‌توانیم نگاه کنیم؟ 🔵ادامه👇👇 http://mousanajafi.ir https://eitaa.com/drmousanajafi https://Sapp.ir/drmousanajafi
هدایت شده از دکتر موسی نجفی
ادامه قبل👆👆 🔰دکتر نجفی ظرفیت سازی تمدنی در راه پیمایی اربعین ✅قسمت سوم 🔴اربعین دو قسمت دارد: یک قسمت زیارت اربعین است که چیز جدیدی نیست و مربوط به گذشته است. زیارت اربعین را از گذشته داشته‌ایم. چه بسا، زیارت عاشورا و زیارت عرفه در متون اسلامی اهمیت بیشتری هم از آن داشته باشد. قسمت دیگر، راه‌پیمایی است که این نیز از گذشته وجود داشته است. عکس‌های تاریخی‌ای موجود است که بزرگان و علما را در میانه‌ی راه نجف تا کربلا در حالی که پیاده می‌رفتند، نشان می‌دهد. البته این پیاده‌روی منحصر در اربعین نبوده است. امری سنتی بوده است که در اربعین پُررنگ‌تر شده است. اینکه راه‌پیمایی اربعین ناگهان بعد از سقوط صدام گستردگی می‌یابد، امری جدید است و به این صورت، سابقه نداشته است، پیداست که نفحات انقلاب اسلامی تأثیر گذاشته است. پیداست که این تأثیرگذاری را در احیاگری آن سنت -به شکلی که فرهنگ، ظهور اجتماعی پیدا کرده است- داشته است. 🔶تمدن‌ها سه ویژگی دارند: ابزار، عقلانیت و فضایل اخلاقی. تمدن غربی در فضائل اخلاقی تک بُعدی است، بزرگترین شعار آن هم، قدسیت‌زدایی از عالَم بوده است، منتها راه‌پیمایی اربعین، قُدسی است. نقطه‌ی آخر و مرکزیِ آن، زیارت امام حسین(علیه‌السلام) است. حالا فرهنگ اربعین در شکل اجتماعی و سیاسی، خود را نشان می‌دهد. اول، ناقص‌تر بود ولی هر سال که گذشت، کامل‌تر شد. اربعین به‌عنوان امری که هنوز احیای سنت است رگه‌هایی از جنبه‌های جدید را در آن می‌توانیم ببینیم. به این نکته باید توجه داشت که تمدن اسلامی ویژگی‌ای دارد که در تمدن غربی نیست. بیان شد که تمدن‌ها سه ویژگی دارند: ابزار، عقلانیت و فضایل اخلاقی. تمدن غربی در فضائل اخلاقی تک بُعدی است، تمدنی مادی و ناسوتی است. بزرگترین شعار آن هم، قدسیت‌زدایی از عالَم بوده است، منتها راه‌پیمایی اربعین، قُدسی است. نقطه‌ی آخر و مرکزیِ آن، زیارت امام حسین(علیه‌السلام) است و خودِ این زیارت، یک کانون قُدسی است. 🔵ببینید فَرق شهر اسلامی و غیر اسلامی در چیست؟ همان فرق تمدن اسلامی با تمدن غیر اسلامی است. در شهر اسلامی‌ای مثل مشهد، اولین سؤالی که هرکس وقتی می‌خواهد جایی را اجاره کند می‌پرسد این است که آن محل چقدر تا حرم فاصله دارد؟ یعنی مرکز مشهد حرم امام رضا(علیه‌السلام) است. اما در تهران این‌گونه نیست که اگر کسی بخواهد خانه اجاره کند، بپرسد که مثلاً تا مُصلی چقدر راه است؟ چرا که تهران، شهری اسلامی نیست، مرکزش هم، مکان مقدس نیست. لکن کربلا، نجف، مکه، مدینه و قم شهرهایی هستند که یک قلبِ قدسی در آن شهر زده می‌شود و همه را با آن می‌سنجند. ممکن است حاشیه‌ها، حاشیه‌های مدرن باشد -شاید بازارهای مشهد حتی از بازارهای تهران هم مُدرن‌تر باشد- اما یک کانون قدسی در این شهرها دیده می‌شود. در شهر اسلامی، این وجود دارد، در تمدن اسلامی هم همین‌طور است. 🔴تمدن اسلامی، یک مرکز قُدسی دارد. در راه‌پیمایی اربعین، مرکز قُدسی همان امام حسین(علیه‌السلام) است. مردم به سویی روان هستند که امام حسین(علیه‌السلام) است. می‌روند که وارد شهر کربلا بشوند، زیارت بخوانند و سلام بدهند. راه‌پیمایی نمی‌کنند که کوهنوردی و یا پیاده‌روی کرده باشند. انتهای راه‌پیمایی محلی قُدسی است. لذا در طول مسیر نیز، اگر آب و غذا می‌دهند برای امام حسین(علیه‌السلام) است، هر کاری که می‌کنند، به خاطر امام حسین(علیه‌السلام) است. این قُدسیت در همه‌ی آن دیده می‌شود. پس، اینجا دقیقاً مقابلِ تمدن غرب قرار می‌گیرد، آن، قُدسیت‌زدایی از عالم می‌کند و این، نه به شکل یک فرهنگِ فردیِ بسته بلکه به شکل یک فرهنگِ اجتماعیِ عظیم در قالب راه‌پیمایی و تظاهرات -که خودش امر جدیدی است- بروز قُدسی پیدا می‌کند. 🔵این، حرف جدیدی در عالَم است. ما به ماهیت آن که مدرن هست یا نیست، کاری نداریم. این سبک راه‌پیمایی قبل از انقلاب اسلامی نبوده است. این راه‌پیمایی، قُدسی است. خود این قُدسیت نشان می‌دهد که راه‌پیمایی اربعین، فرهنگی چند ساحتی دارد. این، در مقابل تمدنِ تک‌ساحتی غرب قرار می‌گیرد. این جلوه‌های مختلفی است که نشان می‌دهد علی‌رغم اینکه تمدن غربی قُدسیت‌زدایی کرده و سُنت را تمام شده می‌دانسته است، این سُنت –راه‌پیمایی اربعین- بعد از مدرن دوباره زنده شده است. جلوه‌های تمدنی‌ آن در حوزه‌ی فضائل اخلاقی خیلی شدید است: عدالت، معنویت و محبت خیلی زیاد است. http://mousanajafi.ir https://eitaa.com/drmousanajafi https://Sapp.ir/drmousanajafi
هدایت شده از دکتر موسی نجفی
. ادامه قبل👆👆 🔰دکتر نجفی : ظرفیت سازی تمدنی در راه پیمایی اربعین ✅قسمت پایانی 🔴راه‌پیمایی اربعین، راه‌پیمایی ملی نیست؛ نه برای عراقی‌هاست، نه برای ایرانی‌ها و نه برای لبنانی‌ها. در واقع، برای کشور خاصی نیست و جنبه‌ای فراملی دارد. این خود، نشان‌دهنده یک زیست تمدنی است. مطلب دیگری که در تمدن دیده می‌شود و خیلی مهم است، گسترش جغرافیایی است. راه‌پیمایی اربعین، راه‌پیمایی ملی نیست؛ نه برای عراقی‌هاست، نه برای ایرانی‌ها و نه برای لبنانی‌ها. در واقع، برای کشور خاصی نیست و جنبه‌ای فراملی دارد. این خود، نشان‌دهنده یک زیست تمدنی است. در تمدن غرب هم، این را می‌بینیم. تمدن غرب متعلق به یک ملت نیست، آلمانی‌ها، انگلیسی‌ها، آمریکایی‌ها، فرانسوی‌ها و دیگران همه مدعی آن هستند. تمدن اسلامی هم، این‌گونه است. تمدن اسلامی هم، زیست جغرافیایی محدود ندارد و خیلی وسیع است. این زیست، در راه‌پیمایی اربعین دیده می‌شود؛ زبان‌های متنوع، نژادهای متعدد و غیره. 🔵در تمدن‌ها یک امر مهم دیگری نیز هست. از آقای کسینجر در کتاب «نظم جهانی»‌اش خواندم که می‌گوید: «دلیلی که اسلام می‌تواند نظم جهانی حاصل از قرارداد وستفالیا -که نظم اروپایی و غربی تحت تأثیر آن شکل گرفته است- را تحت تأثیر قرار داده و به هم بزند، قضیه دارالاسلام و دارالکفر و دارالحرب است که مسلمان‌ها به این قائل هستند». تمامِ حرفِ کسینجر این است که مسلمانان می‌توانند با این تقسیم‌بندی‌ها، با همه نسبت برقرار کنند؛ مومنین با غیر مؤمنین و با کسانی که داخل جامعه‌ی اسلامی زندگی می‌کنند اما مسلمان نیستند. تکلیف همه را مشخص می‌کنند. البته این را با صراحت نمی‌گوید و این برداشت من از متن ایشان است. 🔶راه‌پیمایی اربعین می‌تواند با فرهنگ‌های دیگر نسبت برقرار کند. اصولاً تمدن اسلامی -که یکی از جلوه‌های امروزش در جامعه‌ی مدرن، راه‌پیمایی اربعین است- قدرت نسبت برقرار کردن با همه چیز را دارد. در راه‌پیمایی اربعین هم، ممکن است همه خیلی مقید به احکام نباشند؛ اما آنجا زندگی مؤمنانه و نظمی مؤمنانه را تجربه می‌کنند. آنجا فضای سکولار نیست و تکلیف همه معلوم است. سبک زندگی مقدس دیده می‌شود و همه با آن نسبت دارند. برادران اهل تسنن و حتی از مذاهب دیگر مثل ارتدوکس‌ها و کاتولیک‌های مسیحی هم به این مراسم می‌آیند و منعی برای ایشان جهت شرکت در این راه‌پیمایی نیست. این نشان‌دهنده‌ی آن است که راه‌پیمایی اربعین می‌تواند با فرهنگ‌های دیگر نسبت برقرار کند. پس اصولاً تمدن اسلامی -که یکی از جلوه‌های امروزش در جامعه‌ی مدرن، راه‌پیمایی اربعین است- قدرت نسبت برقرار کردن با همه چیز را دارد. البته با برتری سبک زندگی اسلامی، نظم مؤمنانه و آن کانون مقدسی که در آن وجود دارد. 🔷به نظرم مهم‌ترین بحث راه‌پیمایی اربعین جلوه‌ای است از نظریه پیوستگی که توانسته یک امر سنتی را از گذشته آورده و با عبور از عالم مدرن، کاملاً در یک ظهور اجتماعی به این گستردگی و با این ابعاد اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نشان دهد. به طوری که برخی از محققین در آمریکا بحث کرده بودند که راه‌پیمایی اربعین، طرح خاورمیانه‌ی جدید آمریکا را کاملاً به هم زد و ملت‌های ایران، عراق، لبنان، سوریه و غیره را در یک ترکیب جدید قرار داد. نه تنها این کشورها تجزیه نشدند بلکه وحدتی مؤمنانه را در راه‌پیمایی اربعین تجربه کردند. http://mousanajafi.ir https://eitaa.com/drmousanajafi https://Sapp.ir/drmousanajafi
هدایت شده از بیداری ملت
دکتر موسی نجفی روشنفکر انقلابی معتقد است، فرهنگ عاشورایی و هیئت‌های مذهبی جلوه‌ای از "تمدن اسلامی شیعه" است که در کنار تنوع فرهنگی و زبانی در جهان اسلام باعث ایجاد یک "زیست تمدنی" شده است. از مصادیق این زیست تمدنی، راهپیمایی اربعین است که نتیجه آن، کلان روایت تمدن عاشورایی است. ✍️بیداری ملت @bidariymelat
دکتر موسی نجفی
🔰اظهار نظر علمی و انتقادی یکی از مخاطبین محترم ✅سلام. اطلاق عنوان سلفیت بر جریانهای متاثر از فکر اب
🔰نقد و اظهار نظر علمی یکی از مخاطبین محترم : ✅سلام عليكم. یکی از مخاطبان به اطلاق واژه‌ی «سلفی» به متأثران از ابن‌تیمیه اشکال کرده بود و گفته بود که این هویت‌بخشی به آن‌ها است. به نظرم کار از این حرف‌ها گذشته است. متأسفانه به رشد زیرزمینی تفکرهای منحط توجه درست نمی‌شود. بنده با افراد متعددی از این افراد مواجهه داشته‌ام و برخی به صراحت از سلفی بودنشان و برگشت به مدینة النبی سخن می‌گویند. یکبار به یکی از آن‌ها گفتم: برگشت به همان مدینه‌ای که تا رسول الله سرش را بر زمین گذاشت، سقیفه درست کردند؟ به هم ریخت. http://mousanajafi.ir https://eitaa.com/drmousanajafi https://Sapp.ir/drmousanajafi
دکتر موسی نجفی
🔰پرسش یکی از مخاطبین محترم ✅سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز. در مورد بررسی تطبیقی تاریخ اسلام (
🔰ادامه پرسش یکی از مخاطبین ✅نسبت به این سوال. از فرمایش جنابعالی استفاده کردم و مقداری نگاه بنده جزیی تر شد. سوال پژوهش بنده: تاثیر تحولات غرب بر مواضع سیاسی امام سجاد ع با تأکید بر صحیفه شریفه سجادیه. آیا تغییر و تحولات کلیسا نقشی در حرکت و فعالیت سیاسی اجتماعی امام سجاد داشت؟ 🔵جواب : 🔴نجفی : 🔶 برای بررسی برخی مطالب به دنبال علتی دور و عجیب و دور از ذهن نروید چون با این کار از درک علل نزدیک تر و قابل فهم تر دور شده و ارتباط تان را با مخاطب عام از دست می دهید۰ در این موارد بخصوص در مورد حضرات معصومین علیهم السلام بیشتر احتیاط و دقت داشته باشید و در دادن برخی نسبت ها و عوامل و تاثیرات مواطبت بیشتری داشته باشید ۰ در مورد خاص،پرسش شما ، فکر کنم بررسی شرایط سخت دوره اموی و سرکوب شدید آنان بعد از واقعه کربلا ، سایر عوامل را تحت الشعاع قرار می دهد ۰ http://mousanajafi.ir https://eitaa.com/drmousanajafi https://Sapp.ir/drmousanajafi
ادامه مصاحبه قسمت اول : 🔴سؤال: رهبر انقلاب به عنوان یک سیاستمدار، صاحب یک نظرگاه تمدنی درباره انقلاب اسلامی هستند. منتهی ما شاهدیم که این نظرگاه، ذیل وجهه پررنگ سیاسی جایگاه رهبری، چندان دیده نمی‌شود یا آن طور که باید مورد توجه قرار نگرفته است.، یا اصلاً طوری که باید ارائه نشده است. این دیدگاه تمدنی را اصولاً چگونه می‌بینید. 🔷ببینید، مقام معظم رهبری، در جایگاهی فراتر از سیاستمدار قرار دارد. به این مفهوم که ایشان یک «نظریه پرداز سیاسی» هستند. ما کم داریم، حتی در سطح جهان، که سیاستمدار، شان نظریه پردازی هم داشته باشد. اکثر سیاستمدارایی که در همین کشور ما هستند، یا حتی قبل از انقلاب، اصولاً کار نظری نکردند یا اگر هم کردند، در سطح مقدمات باقی ماندند. نظریه پردازان دانشگاهی ما هم عمدتاً «کتابخانه‌ای» هستند و کار عملی سیاست به هیچ عنوان انجام نداده‌اند. از این منظر، رهبر انقلاب جزو استثنائات، حتی در سطح بین المللی هستند. این خیلی مهم است که ایشان علاوه بر این که کار سیاست را در بالاترین سطح پیش می‌برند، از منظر نظری هم در راستای همان جایگاه سیاسی، صاحب نظر و رأی هستند. این البته از ویژگی‌های جایگاه «ولی فقیه» است. ولی فقیه، متفاوت از مسوولیت های اجرایی یا جایگاه سران قوا، به عنوان فقیه حاکم، یکشان فکری نیز دارد. یعنی مسوولیت ولی فقیه صرفاً اجرایی نیست، بلکه پشتوانه نظری هم نیاز دارد. حوزه فکری و نظری ایشان هم فقط «فقه» نیست، بلکه ساحات مختلف اندیشه را در برمی گیرد. 🔶نکته مهم دیگر این که ترکیب سیاستمداری با وجه نظریه پردازی، در مورد ایشان با یک مؤلفه سوم هم آمیخته می‌شود که همان جایگاه «شخص اول کشور» است. چهره‌ای چون هنری کیسینجر، سیاستمدار بوده، نظریه پرداز هم بوده، ولی هیچ وقت نفر اول کشور نبوده است. لذا با این که سخنان او، به عنوان یک دیپلمات برجسته، مورد توجه قرار می‌گیرد، اما شان اجرایی ندارد. از این منظر، جمع آمدن سه مؤلفه در یک شخصیت، بسیار قابل توجه است. و این که نظریات تمدنی رهبر انقلاب مغفول مانده، باید در هر سه سطح مورد بررسی قرار گیرد. یک، از این منظر که ایشان سیاستمدار است، مورد توجه قرار نگرفته است. علت هم این است که عمده سیاستمداران ما اصولاً کار نظری نکرده‌اند. این که چرا از جایگاه نظریه پرداز نظریات عمیق‌تر تمدنی رهبری مورد توجه قرار نگرفته، به این دلیل است که دانشگاهیان ما هم چندان دنبال کار نظری جدی نیستند. از یک سو، دچار «روزمرگی» هستند و از سوی دیگر، به «غربزدگی» دچارند این که چرا از وجه سوم، یعنی «نفر اول کشور» بودن، اندیشه‌های تمدنی ایشان مورد توجه قرار نگرفته، به این بازمی گردد که عمدتاً دو گروه با ایشان مواجه هستند. یک گروه، دشمنان ایشان هستند که طبعاً نظرات ایشان را قبول ندارند یا نمی‌خواهند قبول داشته باشند. یک گروه هم دوستداران ایشان هستند که متاسفانه ماهیت عمیق و خاص تفکر ایشان را درست درک نمی‌کنند و جنبه ولایت پذیری این گروه، بیشتر جنبه اعتقادی دارد تا «علمی» و فکری. که خود این مساله، یک آسیب شناسی جدی نیاز دارد. لذا اگر کسی بخواهد در سه سطح گفته شده رهبر انقلاب را قبول داشته باشد و صرفاً نگاه اعتقادی به ایشان نداشته باشد، قطعاً به کنه و عمق تفکر ایشان راه می‌برد. رهبر انقلاب به واسطه این که فرد اول مملکت هستند، بیانات ایشان به خودی خود، شان اجرایی پیدا می‌کند. اما این جا یک نکته‌ای وجود دارد که به عملکرد دولت‌ها بازمی گردد. دولت‌های جمهوری اسلامی گرچه در ظاهر بیانات رهبر انقلاب را می‌پذیرند، اما در عمل کار خود را پیش می‌برند. فرقی هم نمی‌کند، هم آقای هاشمی، هم آقای خاتمی، هم آقای احمدی نژاد و هم روحانی. این‌ها به خاطر مساله قانون و این که طبق قانون اساسی نفر دوم کشور بودند، تبعیت می‌کردند، اما تبعیت ایشان حقیقی، از روی ایمان و اخلاص و تفکر نبوده است. در نهایت، خط خودشان را داشتند و پیش می‌بردند. http://mousanajafi.ir https://eitaa.com/drmousanajafi https://Sapp.ir/drmousanajafi
ادامه قبلی 👆👆 قسمت دوم : ویزگی مهمی که در این میان وجود دارد این است که اگر بخواهید مباحث تمدنی رهبر انقلاب را بپذیرید، آن وقت باید خود را از برخی سیاست‌های کنونی و عملکرد و مواضع دولت‌ها مبرّی کنید. چون اگر شما خود را در مرحله تمدنی ببینید، باید متناسب با تمدن برنامه ریزی کنید، آن هم تمدن اسلامی. دولتمردان ما کدامشان در این مرحله خود را در نظر می‌گرفتند؟ بعضی از آن‌ها اصلاً تمدن اسلامی را قبول ندارند و خودشان را ذیل تمدن غربی می‌بینند. مثلاً دولت یازدهم و دوازدهم در ظاهر خود را مطیع رهبری و باورمند به تمدن معرفی می‌کرد، اما کدام تمدن؟ عملاً نشان دادند که در ارکان مختلف کشور دنبال تمدن غربی بودند. و خود را نیز ذیل همان تمدن تعریف کرده بودند. علی رغم لباس آخوندی مقام ارشد یا یقه‌های بسته دیپلمات‌های وزارت خارجه، عملاً ویژگی خاصی از تمدن اسلامی در ایشان دیده نمی‌شد. لذا این هم سطحی از تغافل را نسبت به اندیشه تمدن اسلامی رهبر انقلاب دامن زد. 🔴سؤال: همان طور که خود جنابعالی اشاره کردید، بسیاری از نام‌های بزرگ عرصه اندیشه، مثل هگل، مونتسکیو، جان رالز، پوپر و...در سطح نظری برجسته بودند، اما در عمل، هیچ تجربه اجرایی در سیاست نداشتند. اما ما شاهدیم در دانشگاه‌های ما یک نوع تعبد و ایمان به این نام‌ها وجود دارد و نظریات ایشان در ذهن دانشگاهیان ما شکل «باور» و «اعتقاد» به خود گرفته است. اما چهره‌ای که هم دارای حکمت نظری و هم تجربه عملی در عالی‌ترین سطح کشورداری است، این چنین عمق تفکر ایشان مغفول مانده است. حتی شاهدیم که چهره‌های دانشگاهی وفادار به انقلاب و ولایت فقیه، وقتی می‌خواهند اصطلاحاً رفرنس بدهند و اعتباری برای گفته خود ایجاد کنند، باز به همان نام‌های غربی متوسل می‌شوند و از آن‌ها شاهد مثال می‌آورند. به بنید خود همان چهره‌های معتقد و وفادار به نظام که می‌فرمایید، دو دسته هستند: یک دسته سیاستمدارانی هستند که با فضای آکادمیک و علمی و اندیشه ورزی ارتباط واقعی ندارند (البته ممکن است عناوین دانشگاهی را هم یدک بکشند)، و اگر هم بخواهند چیزی بگویند، حرف‌های ژونالیستی می‌زنند، صرفاً برای این که بگویند ما چیزی بلد هستیم. مثل کسی که زبان خارجی را حقیقتاً بلد نیست، اما چند واژه بیگانه مشهور را مرتب به کار می‌برد تا بگوید از منابع خارجی هم آگاه است..  گروه دوم هم گروه دانشگاهیان هستند که خود جریان انقلاب اسلامی و بعدتر بیداری اسلامی و رویدادهای بزرگ این چنین را هم درست ندیدند و درباره آن فکر نکرده‌اند که حالا بخواهند در باب تمدن اسلامی و نظریات تمدنی رهبر انقلاب آگاه باشند. یعنی آن‌ها به وجوه و ابعاد مختلف انقلاب اسلامی هم درست نگاه نکردند که حالا بخواهند درباره دنباله ان، یعنی تمدن اسلامی، درست بیاندیشند.  این‌ها هم خودشان، به تبع کل دنیا، عمدتاً دو دسته اصلی هستند: یا لیبرال و غربگرا، یا مارکسیست زده و نومارکسیست. هر دو گروه، نمی‌توانند ماهیت انقلاب اسلامی را درست و دقیق ببینند. تمدن اسلامی یا دقیق‌تر، تمدن نوین اسلامی، تکامل انقلاب اسلامی است و چیزی جدای از آن نیست. انقلاب اسلامی را همچون کودکی در نظر بگیرید که حالا در چهل سالگی به یک جوان زیباروی، متعادل و هوشمند تبدیل شده است.  مساله این است که این دو گروه اصلاً آن کودک را درست ندیدند و نمی‌شناسند که حالا بتوانند آن جوان را تشخیص بدهند و بشناسند. اصلاً تولد این کودک را ناقص می‌دانند، لذا چطور می‌توانند در سن چهل سالگی به بعد، همان کودک رشد یافته را به درستی تفسیر و تبیین کنند؟ اصلاً ممکن است آن کودک را هم دیده باشند، اما به چشم یک بچه سرراهی یا بچه‌ای که از یتیم خانه آمده است. نمی‌خواهند برای او ریشه و تبار قائل شوند. کسی که به تمدن نوین اسلامی قائل است، باید به ریشه‌های تمدنی گذشته هم قائل باشد.  انقلاب اسلامی، نقطه اتصال گذشته و آینده این تمدن است. این‌ها اصولاً «انقلاب» را نمی‌بینند که بخواهند تمدن گذشته و آینده را ببینند. از این رو، این گروه دوم هم سخنان رهبر انقلاب را تنها تیتروار می‌بینند و به عمق و ریشه آن و افق‌هایی که ترسیم می‌کند، راه پیدا نمی‌کنند.  http://mousanajafi.ir https://eitaa.com/drmousanajafi https://Sapp.ir/drmousanajafi
ادامه قبلی 👆👆 قسمت سوم 🔴سؤال: ما شاهدیم که چهره‌‌های حزب الهی قدیمی، که زمانی از افراد پرحرارت و سرسخت جبهه انقلاب محسوب می‌شد، امروز دقیقاً به همین نگاه «تمدنی» به انقلاب اسلامی نقد دارد. او خیلی عیان می‌گوید که انقلاب اسلامی عملاً شکست خورده و نه تنها نتوانست تمدن اسلامی را احیاء کند، که در تحقق شعارها و اهداف خود هم ناموفق بود. این جریان فکری را چطور ارزیابی می‌کنید؟ باید اشاره کنیم که ایشان برخی از این دوستان هنوز خود را در جبهه انقلاب می‌دانند و قائل به مرزبندی با سکولارهاست. برخی از این دوستان  معتقد هستند که بسیاری از شعارهای انقلاب در عصر ظهور محقق خواهد شد، چرا که عصر غیبت محدودیت‌هایی دارد که اجازه تحقق آن شعارها را نمی‌دهد. او می‌گوید که تحقق اسلام حداکثری مستلزم حضور امام معصوم (ع) است، لذا به باور او، ما وقتی هنوز در عصر ظهور نیستیم، امام معصوم حاصر نیست، چطور از حداکثری بودن می گوییم و در همین جا متوقف می‌شود. دوستان اگر به بحث اسلام حداکثری اشکال می‌کند، به خاطر پس زمینه ذهنی است که با بحث «ظهور» و «مهدویت» پیوند دارد. اما خب، در نهایت این نظر ناخواسته به تفکر گروه‌هایی چون انجمن حجتیه شبیه می‌شود. در عمل، این نوع اشکال کردن به همراستایی با سکولارها می‌رسد، هر چند که از نظر اعتقادی و تدیّن،  برخی از این دوستان  شبیه سکولارها نیست، مثلاً اشکالاتی را مطرح می‌کند نسبت به قوانین موجود... 🔵سؤال: مثلاً بحث «حجاب». بله، در بحث حجاب برخی دوستان معتقد هستند که اگر بنا به اجرای اسلام حداکثری باشد، همه زن‌ها باید حجاب کامل داشته باشند، در صورتی که اگر الان آزاد بگذاریم، برخی از خانم‌ها حجاب را نمی‌خواهند. اشکالاتی از این جنس را مطرح می‌کنند. اما من شخصاً ایرادی به دوستان  وارد می دانم. بسیاری از این دوستان  «نظریه پرداز» نیستند. بیشتر در فضای «ژورنال» فعالیت کرده‌اند. یعنی نرفته‌اند در فضای دانشگاهی و در قالب یک رساله دکتری، نظریه خود را چکش کاری کند و به محک بگذارد.    درست است که مباحثشان توجهات را جلب می‌کند، اما خصلت نظریه پردازی ندارد و بیشتر در فضای ژورنالیستی متوقف مانده است. بهترین کار این است که دوستان  مباحث خود را در قالب یک رساله دانشگاهی یا حوزوی مطرح کند و به آوردگاه نقد و نظر فنی و تخصصی بیاورد. چون وقتی مبحثی چالشی از این سنخ را در  رسانه‌ها طرح می‌کنید، نه نظرات شما درست دیده می‌شود، نه حملاتی که به شما می‌شود، حملات درستی است. در واقع وسط دعوا قرار می‌گیرید، چون هیجانی و عوامانه بودن، در فضای مطبوعاتی رواج دارد، در صورتی که مسائل اندیشه‌ای نه هیجانی است، نه عوامانه. به همین دلایل، مباحث دوستان  هنوز آن انسجام نظری را ندارد. به طریق مشابه، بحث‌هایی که آقای رسول جعفریان درباره تمدن اسلامی مطرح می‌کند، فاقد انسجام و چارچوب درستی است، چرا که ایشان اصلاً دل نمی‌دهد به بحث تمدن اسلامی. 🔴سؤال: آن طور که از نوشته‌های کنونی برمی آید، چهره‌ای مثل آقای جعفریان از اول هم چندان به بحث تمدن اسلامی به عنوان امتداد انقلاب اسلامی، باورمند نبودند. بله. البته دیدگاه‌های اول انقلاب چندان ملاک نیست. چون بحث تمدن زمانی مطرح می‌شود که نظام به سمت یک حرکت حداکثری و جنبش نرم افزاری حرکت کرده باشد. مثلاً در دهه 70 بحث تمدنی مطرح نبود. الان بحث تمدن اسلامی/تمدن غربی مطرح و دیده می‌شود. حتی لیبرال‌ها هم با بحث تمدن کاری نداشتند. بعدها هم که وارد این بحث شدند، باز ما را ذیل تمدن غربی تعریف کردند. جمهوری اسلامی هم همین طور است. اگر می‌خواهد به واقعیت خود رجوع کند و به سمت نظریه حداکثری برود، نمی‌تواند ذیل تمدن غرب قرار بگیرد. اگر ذیل تمدن غرب برود، می‌شود عربستان. یعنی سعودی‌ها گرچه در شکل حکومت و قوانین ظواهری از شریعت دارند، اما از لحاظ تمدنی به شدت غربزده اند. طالبان هم که در ابتدای راه است، دچار بحران خواهد شد، چون فاقد نظریه تمدنی است. اگر جامعه اسلامی نظریه تمدنی نداشته باشد، فاجعه است، چون مجبور است با نقشه راه تمدن غربی حرکت کند. 🔵سؤال: از همین منظر، پیش بینی شما درباره روند طالبان چیست؟ طالبان فاقد جنبش نرم افزاری است. در واقع شاخه‌ای از وهابیت است و ذیل تعریف بنیادگرایی قرار می‌گیرد. مگر این که خود را اصلاح و یک تغییر کیفی پیدا کنند. این هم مستلزم صدها دانشگاه و اندیشمند و متفکر و...است که فعلاً خبری از آن نمی‌بینیم. http://mousanajafi.ir https://eitaa.com/drmousanajafi https://Sapp.ir/drmousanajafi
ادامه مصاحبه قسمت آخر: 🔴سؤال: در دنیای اهل سنت، نظریه تمدنی شاخص کدام است. دیدگاه «عابد الجابری» بسیار مطرح است. آن‌ها ادعا دارند در بحث تمدن. اما راه رسیدن به تمدن را از طریق فلسفه و عقلانیت و عرفان و مؤلفه‌های این چنینی، که ما در نظر می‌گیریم، دنبال نمی‌کنند. راه‌های دیگری را مطرح می‌کنند. ما شیعیان اگر نظریه تمدنی داریم، به خاطر اهل بیت (سلام الله علیهم اجمعین) است. ائمه ما در همه حوزه‌ها حرف برای گفتن داشته‌اند. آموزه‌های ائمه ما، از امیرالمؤمنین (ع) تا حضرت حجت (عج)، «عقلانی» است و عقلانیت دینی محکم و منسجمنی پشت این آموزه‌هاست، لذا هم حداکثری است و هم عقلانی، از این رو تمدنی است. 🔵سؤال: نظریه‌های تمدنی در اهل سنت به مرحله تشکیل حکومت می‌رسد؟ بله. در عربستان رسیده، در ترکیه، یا امارت اسلامی افغانستان. اما در نهایت ذیل تمدن غربی تعریف می‌شوند. 🔴سؤال: ما شاهدیم که فضای آکادمیک ما، بالاخص در حوزه علوم انسانی، مقهور و مرعوب تمدن غربی است. جنابعالی چقدر خوش بین هستید که یک جریان تازه نفس بتواند، نگاه تمدن نوین اسلامی را در این فضا مطرح کند و به پیش ببرد. خوش بینی بنده به چنین جریانی، برگرفته از خوش بینی به خود انقلاب اسلامی است، چون خوش بینی به تمدن نوین اسلامی، نمی‌تواند جدای از انقلاب اسلامی باشد. ان شاالله که دولتمردان دولت سیزدهم، لااقل خودشان به این مباحث توجه داشته باشند. چون این مسائل با بخشنامه و دستورالعمل و صوری پیش نمی‌رود. درست است که مسائل کلان اقتصادی، بحران کرونا و آب و برق و معیشت وجود دارد، اما بلاشک حل ریشه‌ای همان مشکلات اقتصادی، در عمق خود محتاج دیدگاه عمیق تمدنی است. آقای احمدی نژاد هم در شروع به کار خود می‌گفت که «من فقط کار می‌کنم»، ولی چند سال که گذشت متوجه شد که بدون نظریه و کار فکری نمی‌تواند پیش برود و در نهایت کارهایش هم دیده نشد.. دولت فعلی هم باید به این مبحث اساسی دقت نظر داشته باشد. من معتقدم که کار اجرایی مثل دانه‌های تسبیح است و اگر نخ تسبیح نباشد، به هم وصل نمی‌شوند. نخ تسبیح سیاستمداران، همین بحث‌های نظری و تمدنی است. 🔵سؤال: ما در این زمینه «برنامه ریزی» زیاد داشتیم. یا خود رهبر انقلاب سال‌ها پیش بحث تحول در علوم انسانی را مطرح کردند، اما عملاً این که چقدر پیش رفتیم در این زمینه، محل بحث است. مسائل نظری و تحول در حوزه نظری، مثل قیمت دلار و طلا نیست که هر روز بالا و پایین برود. کمی نیست، کیفی است. مهم این است که در این مسیر قرار بگیرید. مثل کوهنوردی که راهی قله شده است، صعود هم کرده است، اما ممکن است به قله نرسیده باشد. اما حرکت را شروع کرده و تا جایی هم بالا رفته است. شما می‌توانید بگویید در این زمینه ما به قله نرسیدیم، ولی نمی‌توانید بگویید که بالا نرفتیم. http://mousanajafi.ir https://eitaa.com/drmousanajafi https://Sapp.ir/drmousanajafi
❇️❇️❇️کتیبه آیه مبارکه "مباهله " در مسجد امام اصفهان و تمدن شیعی صفوی http://mousanajafi.ir https://eitaa.com/drmousanajafi https://Sapp.ir/drmousanajafi