#بازگشت_به_کار
#قسمت_هشتم
شوکه شده بودم، خیلی زیااااد
من برای هر سوالی آماده بودم غیر از این.
تو این جلسات خیلی محتمله که حتی از شما بپرسن آیا دوباره قصد بچه دار شدن دارین یا نه و کی. من حتی برای این سوال هم آماده بودم...
اما سوالی که شفین پرسیده بود اصلا به ذهنم هم خطور نکرده بود.
با شوک زدگی که حتما از صدا و چهره ام مشخص بود گفتم نه. یک نه کم جون و یواش
بعد از چند لحظه انگار که احساس کنم شدت اون نه اولیه کافی نبود، دوباره به صورت خودکار تکرار کردم نه، اصلا، به هیچ وجه!!
شف: ما قبل شما یک دندانپزشک خانم دیگه داشتیم که وقتی میومده تو مطب حجابش رو برمیداشته و کلاه جراحی میپوشیده شما هم میتونید از اونا سرتون کنید؟
قبلا عکس اون دکتر رو تو سایتشون دیده بودم. گفتم نه تو حجاب من باید گوش و گردنم هم پوشیده باشه
کانال #دکتر_موتا در ایتا
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
این داستان، #هنر_این_نیست_که...
#قسمت_هشتم
رفتم دفتر خدمات ویژه، اینبار هم راننده ماشین همراهیم میکرد
خود اون خانم نبود اما یه آقایی نشسته بود.
از پشت شیشه باجه مربوطه فقط بالای موهاش رو میدیدم، بهش گفتم ببخشید آقا من با خانم ... کار دارم برای شرایط پرواز سوال داشتم
گفت شما همون خانمی هستین که باردارین و ...🤐
پزشک ایران ایر زنگ زده و گفته شما اجازه پرواز ندارین
اخ که اگر اون پزشک رو من، رو در رو میدیدم. سرِ شیفت و کشیکش نیومده اما خوب تونسته همه جا زنگ بزنه و مانع کار من بشه.
گفتم بله همونم اما میخوام با خانم فلانی صحبت کنم، لطف کرد و با گوشی خودش زنگ زد
صحبت کردم، خانم خوبی بود، شرایط رو توضیح دادم، علت اختلاف تاریخ سونو رو هم گفتم. گفتم میتونم برم تو شهر و دوباره سونو بدم، گفتم بابا پزشکتون با هزینه من بیاد فرودگاه شرایط رو ببینه، گفتم اصلا حاضرم امضا بدم اگر پرواز مجبور به نشستن شد هزینه اش با خود من.
گفت اون امضا رو که در هر حال اگر حتی از اول هم اجازه پرواز بهت میدادن، باید میدادی که مسئولیت همه چی با خودته🤐
آخ ایران ایر
آخ ایران ایر
از صبح هزار بار یک جمله ای اومده بود سر زبونم اما قورتش داده بودم و نگفته بودم
دوباره اومدم بگم که قورتش دادم و به جاش تو دلم به خودم گفتم هنر این نیست که...
خانم ... گفت باشه من یکبار دیگه با پزشک تماس میگیرم و نظرش رو میپرسم اما چون پزشک تو موضوع شما نظر داده دیگه تصمیم گیری با من نیست، قرار شد منتظر خبرش بمونم.
تو این گیر و دار بود که دکتر ارنست زنگ زدن و گفتن دیگه هیچ کاری نکن فقط برو یک گوشه بشین و تا ۷ شب صبر کن.
ساعت الان چند بود؟ ۲ ظهر
ادامه دارد...
کانال #دکتر_موتا در ایتا
دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
انتشار مطلب فقط با ذکر منبع