eitaa logo
رمان لند 📖
892 دنبال‌کننده
561 عکس
40 ویدیو
1 فایل
این کانال مخصوص رمان هایی است که نویسندگان محترم با ذکرنام آنهارا در کانال منتشر می‌کنند. کپی بدون نام نویسنده =حرام ❌ یاصاحب الزمان(عج)💚 رفیق بمون توی کانال تاباهم بهترین هارو رقم بزنیم... 🥰🙂🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌮بسمه تعالی 🌮 رمان نون و ریحون پارت 12 سیاوش هم کافه داشت و بعد از علی روشنفکرتر از همه بود تو اکیپ شیش نفرمون... امیر هم که باشگاه داشت و کلا دنبال عشق و حال! مامان همیشه بهم می‌گفت تو انتخاب رفیق خیلی دقت کن... با اینکه هم مامان و هم بابا می‌دونستن اکیپمون چه جوریه ولی هیچ وقت بهم نگفتن که چیکار کنم و چیکار نکنم! من هم که تو مادرید مهندسی هوافضا خوندم... بعد از اینکه هم کار کردم هم دکترامو گرفتم برگشتم ایران. نیما گفت :الان که تازه ساعت ۷ شبه… موافقین امشب همه بیاین خونه من؟ زنگ می‌زنم بچه‌های دیگه هم میگم بیان… آرمین خندید و گفت: اوه اوه... معلوم نیست باز چه خوابی واسمون دیده که ما رو دعوت کرده خونشون... اگه اینجوریه من هستم... امیر :منم میام… علی: اگه جمع همیشگی باشه من هم هستم… اما اگه بخوایم مثل دفعه قبل دبّه کنین من نیستم... همه خندیدیم... آرمین :نه داداش... این بار دخترا نیستن... فقط پسراییم. علی :اوکی! سیاوش یه نگاهی بهم کرد. از نگاه سوالیش فهمیدم چی میگه! _حال ندارم… بچه‌ها خوش بگذره بهتون… همه گفتن: ای بابا… سیاوش: من میگم یه دردی داری میگی نه! _آخه… سیاوش: کوفت… حرف نزن… من میام سعید هم میارم ببینم جرات می‌کنه نیاد... همه خندیدن و من هم قبول کردم. ... صبح با صدای آلارم گوشی علی بیدار شدم... آرمین :خفش کن اون لامصب و... علی صداشو قطع کرد و بلند شد رفت دستشویی. منم تو جام جابجا شدم که یادم افتاد امروز یکشنبه هست... از زبان ناهید : مامان صفيه تو آشپزخونه مشغول پختن غذا بود و من هم ظرف هارو می شستم. ...... کارم که تموم شد دستکش و از دستم در آوردم و گفتم :مادر جون؟ _جون مادر؟ شما دلت یه مهمونی با صفا نمی خواد؟ _آره اتفاقا دیشب داشتم بهش فکر می کردم! _میگم زنگ بزنم به مهتاب بگم بیان اینجا؟ _نه عزیز دلم. خودم زنگ میزنم به خاله مهری. جدا از این موضوع با هم دوکلوم حرف هم می زنیم. _هرچی شما بگید. _یه لحظه حواست به قابلمه برنج باشه برم زنگ بزنم به خاله مهری. _الان؟ _چیه مگه؟ظهر زنگ میزنم که زودتر بدونه بنده خدا شام درست نکنه... _باشه...آخه هنوز نهارهم نخوردیم...شما برین حواسم هست به برنج. مامان رفت زنگ بزنه. بابا سرکار هست.حمید و وحید هم سرخونه زندگیشونن. سعید هم که بود محل کارش... مشغول کارها بودم که یکی چندبار پشت سرهم زنگ رو محکم فشار می داد. مامان که مشغول حرف زدن با تلفن بود داد زد :کیه ناهید؟ _هنوز درُ باز نکردم. حتماً سعید دیگه. ادامه دارد... ✍️نویسندگان :ساجده و فاطمه تبرایی https://eitaa.com/duhdtv
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Ali Fani - Elahi azamal bala (128).mp3
3.63M
رسم هرروزمان باشد ان شاالله ... الهی عظم البلاء...💚💔 https://eitaa.com/duhdtv
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💪یه جوری زندگی کن که محتاج هیچکس جز خدا نباشی....🤗 همیشه اینو بگو : الهی به امید خودت نه بنده های بی خودت https://eitaa.com/duhdtv
☘ اگه یه بار دل یکی و شکوندی ....یه روز بشین به این فکر کن که اگه یکی اینطوری باهات رفتار کنه چیکار میکنی؟! سعی که دل به دست بیاری .. ✨✨ https://eitaa.com/duhdtv
....1
....2
....3
🎉🎉🎉🎊🎊🎊
رمان لند 📖
🌮بسمه تعالی 🌮 رمان نون و ریحون پارت 12 سیاوش هم کافه داشت و بعد از علی روشنفکرتر از همه بود تو اکی
🌮بسمه تعالی 🌮 رمان نون و ریحون پارت 13 دوون دوون رفتم سمت آیفون... سعید بود. در بازکردم و بعد از چند ثانیه تند تند از تو حیاط کفشاشو درآورد و اومد تو و پشت در قایم شد. _باز چی شده؟ صورتت چرا این ریختیه؟ از کی کتک خوردی؟ _هیس! آروم باش! مامان میشنوه هااا! مگه داریم بیست سوالی بازی می‌کنیم که انقد سوال پیچم می کنی؟ _تا نگی کجا بودی و از کی کتک خوردی ساکت نمیشم. بعدشم بالاخره که مامان قراره با این تابلو هنری که معلوم نیست اثر کیه مواجه بشه. چقدر زخم و زیلی هم شده صورتت. _تو مث اینکه خیلی دلت می خواد نقاش بشی هااا! _تو هم انگار بدت نمیاد با یه مادر دعوا کنی هااا! ماتش برده بود. تو همون حالت گفت :چی؟ شوخی میکنی؟ با خوشحالی گفتم :اسم هاشونو گذاشتیم ضحا و نورا. ذوق کرد و با شادی گفت :پس یه شیرینی افتادیم. با لبخند بهش گفتم :تو هم که فقط فکر شیرینیشی. دوباره فکرم مشغول صورتش شد. _ داداش نگفتی کی... نذاشت حرفمو بزنم. و با عجله دوید سمت پله ها... اصلاً یادش رفته بود که نمی خواست مامان صورت لت و پار شدشو ببینه. ادامه دارد... ✍️نویسندگان :ساجده و فاطمه تبرایی https://eitaa.com/duhdtv