#داستان
#داستان_کودکانه
#داستان_حضرت_امالبنین_سلام_الله_علیها🌸
🌻خانم امالبنین احترام خیلی زیادی برای بچههای حضرت فاطمه (س) قائل بود. به پسرهای خودش هم همیشه میگفت به حسن و حسین(ع) و خواهراشون احترام بذارن؛ مثلا وقتی سر سفره مینشستن و امالبنین میخواست برای هرکس غذا بکشه، اول برای برای بچههای حضرت فاطمه(س) غذا میکشید
☝️به خاطر همین بچههای خودش هم که با بچههای حضرت فاطمه(س) برادر و خواهر بودن، به جای اینکه مثلا صداشون کنن داداش یا خواهر، اونها رو خیلی با احترام صدا میکردن؛ مثلا حضرت عباس(ع) امام حسین(ع) را «آقای من!» صدا میکرد. با وجودی که خیلی باهم صمیمی بودند، ولی اونقدر مودبانه رفتار میکرد که حتی ایشان رو به اسم هم صدا نمیکرد.
#مبعث_پیامبرص
#داستان_مذهبی
#داستان_های_نور
#داستان_کودکانه
حرا⛰
در کشور عربستان و در شهر مکّه، کوهی وجود دارد که نام آن «حَرا» است. در بالای این کوه، غاری کوچک قرار دارد که قسمتی از آن را نور خورشید روشن می کند و قسمت های دیگرش، تاریک است. کسانی که به زیارت خانه خدا و سفر حج می روند، یکی از جاهایی که حتماً به دیدنش می روند، غار حرا است؛ چون آن مکان، جایی است که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله روزها و شب های زیادی به آن جا می رفت و به راز و نیاز با خدا مشغول می شد.🌄
🌠🎇راز آن شب🎇🌠
سالیان دور در یکی از شب های پایانی ماه رجب، در گوشه ای از شهر مکه و در قله کوهی به نام حرا، اتفاق بزرگی افتاد؛ اتفاقی که سرنوشت انسان ها را عوض کرد و مژده بزرگی برای آدم ها آورد. در آن شب، حضرت محمد صلی الله علیه و آله که 40 ساله بود، در غار حرا مثل شب های دیگر مشغول عبادت و راز و نیاز با خدای مهربان بود. ناگهان دید فرشته ای زیبا وارد غار شد. فرشته نزدیک و نزدیک تر می شد. از چهره اش پیدا بود که خبر مهمی دارد. نام آن فرشته جبرئیل بود😇.
پیامبر و فرشته🌈🌟
«جبرئیل امین»، فرشته پیام رسان خداوند، به غار حرا نزد پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله رفت تا خبر مهمی را به او بگوید. جبرئیل نوشته ای به همراه خود آورده بود و از حضرت محمد صلی الله علیه و آله می خواست تا آن را بخواند. پیامبر فرمود: «نمی توانم بخوانم.» فرشته دوبار دیگر از پیامبر خواست تا نوشته را بخواند و سرانجام لب های آسمانی پیامبر مشغول خواندن شد. چه جمله های زیبایی بود
#عید_مبعث