فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تلنگر
اگه حوصله نداری با امام زمانت حرف بزن ... 💔
#پیشنهاد_دانلود
━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271
@dyosofezahra
━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
┅═✧❁﷽❁✧═┅
🔴 ویژگیهای اخلاقی منتظران (۶)
🔵 پرهیز از گناه کبیره شهادت دروغ
🌕 نهی از شهادت دروغ در روایات :
🔺 شهادت دروغ با شرك به خدا برابرى مى كند.
🔺 هركه درباره مردى مسلمان يا ذمّى و يا هر انسانى شهادت دروغ دهد ، در روز قيامت به زبانش آويزان مى شود و با منافقان، در پايين ترين طبقه دوزخ باشد .
🔺 روز قيامت شهادت دهنده به دروغ، در حالى برانگيخته مى شود كه همانند سگ كه ظرف غذا را زبان مى زند ، آتش را زبان مى زند .
🔺 هيچ كسى نيست كه به منظور بُردن مال مسلمانى ، عليه او شهادت دروغ دهد ، مگر اين كه خداوند عزّوجلّ به جاى آن سندِ دوزخى بودن او را صادر كند .
🔺 نباید شهادتى بدهى، مگر هنگامى که آن را مانند کف دستت بشناسى .
🔺 هر چیزى که مانند آفتاب بر تو روشن و مسلّم باشد بر آن گواهى بده و اگر چنین نباشد گواهى را ترک کن.
🔺 شهادت دهنده به دروغ، هنوز قدم از جاى خود بر نداشته است كه آتش [دوزخ] بر او واجب مى شود .
🔺 شهود را گرامى داريد ؛ زيرا كه خداوند متعال به واسطه آنان حقوق را به صاحبانش بر مى گرداند و ستم را دفع مى كند .
#ویژگیهای_اخلاقی_منتظران
#اخلاق_مهدوی
━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271
@dyosofezahra
━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
10.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔نماهنگ غروب جمعه
با هر طلوع جمعه بیدارم
تا انتظار را کنم پرپر
اما غروب جمعه پُر تکرار
شاید ندارد عشق را باور...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🙏
#پیشنهاد_دانلود
━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271
@dyosofezahra
━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
┅═✧❁﷽❁✧═┅
❇چلهٔ ترک گناه
📜روز بیست و یکم : ناامیدی از رحمت خدا
💥هفتاد مرتبه : استغفرالله ربی و اتوب الیه
_________________
🌼پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
يَبعَثُ اللّه ُ المُقَنِّطينَ يَومَ القِيامَةِ مُغلَّبَةً وُجوهُهُم ـ يَعني غَلَبةَ السَّوادِ علَى البَياضِ ـ فيقالُ لَهُم : هؤلاءِ المُقَنِّطُونَ مِن رَحمَةِ اللّه ِ! .
روز قيامت خداوند نوميد كنندگانِ [مردم از رحمت حق] را در حالى بر مى انگيزد كه سياهى چهره شان بر سفيدى آن غالب است و گفته مى شود: اينان نوميد كنندگانِ از رحمت خدايند .
( بحار الأنوار )
_________
🍀پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
الفاجِرُ الراجي لِرَحمَةِ اللّه ِ تعالى أقرَبُ مِنها مِن العابِدِ المُقَنَّطِ .
گنهكارِ اميدوار به رحمت خداوند متعال به رحمت نزديك تر است، تا عابدِ نوميد.
( كنز العمّال )
_____________
🔴بدترین اثرگناه
✍شاید بدترین اثر گناه، کمشدن امید انسان به رحمت خدا باشه. یادمون نره ناامیدی از رحمت خدا گناه کبیره است
چون وقتی انسان نا امید بشه دیگه زمینه برای انجام گناهای بیشتر و بزرگ تر براش فراهم میشه و به این ترتیب شیطان به هدف خود میرسه و انسان دیگه خودش رو غرق شده میدونه. در این حالت فقط باید به این فکر کرد که خدا مثل ما نیست که بخشش و رحمت محدود باشه صد بار اگر توبه شکستی باز آی!
_______
#گناهان_کبیره
#هیئت_مجازی_یوسف_زهرا
━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271
@dyosofezahra
━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
[WWW.FOTROS.IR]ma93032202.mp3
8.93M
🌹مراسم شب میلاد صاحب الزمان (عج)
سال 1393
هیئت راية العباس-رزمندگان شميرانات
بامداحی:
حـــاج مـــحــمود کــریــمی
#هیئت_مجازی_یوسف_زهرا
#پیشنهاد_دانلود
━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271
@dyosofezahra
━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
💠مسابقه«موعود روزگاران»
🌺شماره 5
🔰ارسال پاسخ با ذکر #شماره_مسابقه به:
@M113heydari
🎁هرشب یک برنده
⏰مهلت پاسخگویی:
فرداشب ساعت ۲۰
🌿🍃🌺🍃🌿
#مسابقه
━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271
@dyosofezahra
━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
┅═✧❁﷽❁✧═┅
#قسمت_چهلم
ادامه ...
روبروي ما يك تپه بود. يكدفعه يك جيپ عراقي از پشــت آن به سمت ماآمد. آنقدر نزديك بود كه فرصتي براي تصميم گيري باقي نگذاشت!
بچهها ســريع سنگر گرفتند و به سمت جيپ شليك كردند. بعد از لحظاتي
به سمت خودرو عراقي حركت كرديم. يك افسر عالي رتبه عراقي و راننده او
كشته شده بودند. فقط بيسيمچي آنها مجروح روي زمين افتاده بود. گلوله به
پاي بيسيمچي عراقي خورده بود و مرتب آه و ناله ميكرد.
يكي از بچه ها اســلحه اش را مسلح كرد و به سمت بيسيمچي رفت. جوان
عراقي مرتب ميگفت: الامان الامان.
ابراهيم ناخودآگاه داد زد: ميخواي چيكار كني؟!
گفت: هيچي، ميخوام راحتش كنم.
ابراهيم جواب داد: رفيق، تا وقتي تيراندازي ميكرديم او دشمن ما بود، اما
حالا كه اومديم بالاي سرش، اون اسير ماست!
بعد هم به سمت بيسيمچي عراقي آمد و او را از روي زمين برداشت. روي
كولش گذاشت و حركت كرد. همه با تعجب به رفتار ابراهيم نگاه ميكرديم.
يكــي گفت: آقا ابرام، معلومه چي كار ميكنــي!؟ از اينجا تا مواضع خودي
ســيزده كيلومتر بايد توي كوه راه بريم. ابراهيم هم برگشت و گفت: اين بدن
قوي رو خدا براي همين روزها گذاشته!
بعد به سمت كوه راه افتاد. ما هم سريع وسايل داخل جيپ و دستگاه بيسيم
عراقيها را برداشتيم و حركت كرديم. در پايين كوه كمي استراحت كرديم
و زخم پاي مجروح عراقي را بستيم بعد دوباره به راهمان ادامه داديم.
پس از هفت ســاعت كوهپيمايي به خط مقدم نبرد رسيديم. در راه ابراهيم
با اســير عراقي حرف ميزد. او هم مرتب از ابراهيم تشكر ميكرد. موقع اذان
صبح در يك محل امن نماز جماعت صبح را خوانديم. اســير عراقي هم با ما
نمازش را به جماعت خواند!
آن جا بود كه فهميدم او هم شيعه است. بعد از نماز،كمي غذا خورديم. هرچه كه داشتيم بين همه حتي اسير عراقي به طور مساوي تقسيم كرديم.
اسير عراقي كه توقع اين برخورد خوب را نداشت. خودش را معرفي كرد وگفت:
من ابوجعفر، شــيعه و ساكن كربلا هســتم. اصلا فكر نميكردم كه شما اينگونه باشــيد و...خلاصه كلي حرف زد كه ما فقط بعضي از كلماتش را ميفهميديم.
هنوز هوا روشن نشــده بود که به غار (بانسيران) در همان نزديكي رفتيم و
استراحت كرديم. رضا گوديني براي آوردن کمک به سمت نيروها رفت.
ســاعتي بعد رضا با وســيله و نيروي كمكي برگشت و بچه ها را صدا كرد.
پرســيدم: رضا چه خبر!؟ گفت: وقتي به ســمت غار برميگشــتم يكدفعه جا
خوردم! جلوي غار يك نفر مسلح نشسته بود. اول فكر كردم يكي از شماست.
ولي وقتي جلو آمدم باتعجب ديدم ابوجعفر، همان اســير عراقي در حالي كه اسلحه در دست دارد مشغول نگهباني است! به محض اينكه او را ديدم رنگم
پريد. اما ابوجعفر سلام كرد و اسلحه را به من داد.
بعد به عربي گفت: رفقاي شما خواب بودند. من متوجه يك گشتي عراقي
شدم كه از اين جا رد ميشد. براي همين آمدم مواظب باشم كه اگر نزديك
شدند آنها را بزنم!
با بچه ها بــه مقر رفتيم. ابوجعفر را چند روزي پيش خودمان نگه داشــتيم.
ابراهيم به خاطر فشــاري كه در مسير به او وارد شده بود راهي بيمارستان شد.
چند روز بعد ابراهيم برگشت. همه بچهها از ديدنش خوشحال شدند. ابراهيم
را صدا زدم و گفتم: بچههاي سپاه غرب آمده اند از شما تشكر كنند!
باتعجب گفت: چطور مگه، چي شده؟! گفتم: تو بيا متوجه ميشي!
با ابراهيم رفتيم مقر ســپاه، مسئول مربوطه شروع به صحبت كرد: ابوجعفر،
اسير عراقي كه شما با خودتان آورديد، بيسيمچي قرارگاه لشکر چهارم عراق
بــوده. اطلاعاتي كه او به ما از آرايش نيروها، مقر تيپها، فرماندهان، راههاي
نفوذ و... داده بسيار بسيار ارزشمند است.
بعد ادامه دادند: اين اســير ســه روز است كه مشــغول صحبت است. تمام
اطلاعاتش صحيح و درست است.
از روز اول جنــگ هم در اين منطقه بوده. حتي تمام راه هاي عبور عراقيها،
تمامي رمزهاي بيسيم آنها را به ما اطلاع داده. براي همين آمده ايم تا از كار مهم
شما تشكر كنيم. ابراهيم لبخندي زد و گفت: اي بابا ما چيكاره ايم، اين كارخدا
بود. فرداي آن روز ابوجعفر را به اردوگاه اسيران فرستادند. ابراهيم هر چه تلاش
كرد كه ابوجعفر پيش ما بماند نشــد. ابوجعفرگفته بود: خواهش ميكنم من را
اينجا نگه داريد. ميخواهم با عراقيها بجنگم! اما موافقت نشده بود.
____
مدتي بعد، شنيدم جمعي از اسراي عراقي به نام گروه توابين به جبهه آمده اند.
آنها به همراه رزمندگان تيپ بدر با عراقيها ميجنگيدند.
ابوجعفر نیز در میان آنها بوده و به شهادت رسیده بود !
خوشا به حالش!
#داستان
━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271
@dyosofezahra
━━━💠🍃🌸🍃💠━━━