eitaa logo
هامون
40.1هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
1هزار ویدیو
44 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ آن عهد یاد باد که از بام و در مرا هر دم پیام یار و خط دلبر آمدی خامان ره نرفته چه دانند ذوق عشق دریادلی بجوی دلیری سرآمدی آن کو تو را به سنگ دلی کرد رهنمون ای کاشکی که پاش به سنگی برآمدی 💠 @e_adab 💠
عاشق شو ار نه، روزی کار جهان سر آید.. ناخوانده نقش مقصود از کار گاه هستی 💠 @e_adab 💠
من رند و عاشق در موسم گل آن گاه توبه؟ استغفرالله مهر تو عکسی بر ما نیفکند آیینه‌رویا! آه از دلت آه حافظ چه نالی گر وصل خواهی؟ خون بایدت خورد در گاه و بی‌گاه 💠 @e_adab 💠
هرکه شد محرم دل.حافظ.mp3
زمان: حجم: 3.05M
🎙 | خوانش غزل حافظ هر که شد محرمِ دل در حرمِ یار بماند وآن که این کار ندانست در انکار بماند اگر از پرده برون شد دلِ من عیب مکن شُکرِ ایزد! که نه در پرده‌ی پندار بماند صوفیان واسِتَدَند از گروِ مِی همه رَخت دلقِ ما بود که در خانه‌ی خَمّار بماند محتسب شیخ شد و فِسقِ خود از یاد بِبُرد قصه‌ی ماست که در هر سرِ بازار بماند هر مِیِ لعل کز آن دستِ بلورین سِتَدیم آبِ حسرت شد و در چشمِ گهربار بماند جز دلِ من کز ازل تا به ابد عاشق رفت جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند گشت بیمار که چون چشمِ تو گردد نرگس شیوه‌ی تو نَشُدَش حاصل و بیمار بماند از صدایِ سخنِ عشق ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبدِ دَوّار بماند داشتم دلقی و صد عیبِ مرا می‌پوشید خرقه رهنِ مِی و مطرب شد و زُنّار بماند بر جمالِ تو چنان صورتِ چین حیران شد که حدیثش همه جا در در و دیوار بماند به تماشاگَهِ زلفش دلِ حافظ روزی شد که بازآید و جاوید گرفتار بماند 💠 @e_adab 💠
5.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بلبل از فیض گل آموخت سخن ، ورنه نبود این‌همه قول و غزل تعبیه در منقارش 💠 @e_adab 💠
سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد تا روی در این منزل ویرانه نهادیم 💠 @e_adab 💠
‍ فالی زدم از حافظ و هربار به تکرار آمد که شده طالع تو وعده ی دیدار ای عشق دعایم شده در وقت قنوتم ای کاش که تعبیر شود فال به اقرار چشمم همه شب مانده به راه تو که شاید از دور ببینم رخت ای دولت بیدار جز درد ندیده دل من در ره عشقت بازآ که کنم سجده بر آن جلوه گهت یار! 💠 @e_adab 💠
نیست در شهر نگاری که دلِ ما بِبَرَد بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد کو حریفی کَشِ سرمست که پیشِ کرمش عاشقِ سوخته دل نامِ تمنا ببرد باغبانا ز خزان بی‌خبرت می‌بینم آه از آن روز که بادَت گلِ رعنا ببرد رهزنِ دهر نخفته‌ست مشو ایمن از او اگر امروز نبرده‌ست که فردا ببرد در خیال این همه لُعبَت به هوس می‌بازم بو که صاحب نظری نامِ تماشا ببرد علم و فضلی که به چل سال دلم جمع آورد ترسم آن نرگسِ مستانه به یَغما ببرد بانگِ گاوی چه صدا بازدهد؟ عشوه مَخر سامری کیست که دست از یدِ بیضا ببرد؟ جامِ میناییِ مِی سَدِّ رَهِ تنگ دلیست مَنِه از دست که سیلِ غمت از جا ببرد راهِ عشق ار چه کمینگاه کمانداران است هر که دانسته رَوَد صَرفه ز اَعدا ببرد حافظ! ار جان طلبد غمزهٔ مستانهٔ یار خانه از غیر بپرداز و بِهِل تا ببرد 💠 @e_adab 💠
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن  در کوی او گدایی، بر خسروی گزیدن 💠 @e_adab 💠
وصالِ او زِ عمر جاودان بِه خداوندا مرا آن دِه که آن بِه 💠 @e_adab 💠
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم♡ 💠 @e_adab 💠
✨ شیوه‌ی چشمت فریب جنگ داشت ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم 💠 @e_adab 💠