گاه گاهی که دلم می گیرد پیش خود می گویم آن که جانم را سوخت یاد می آرد ازاین بنده هنوز #حمید_مصدق 💠 @e_adab 💠

گرچه شب تاریک است دل قوی دار، سحر نزدیک است .. ! #حمید_مصدق 💠 @e_adab 💠

💬 و تو آن شعر محالی که هنوز با دو صد دلهره در حسرت آغاز توام چشم بگشای و مرا باز صدا کن ای عشق! که من از لهجه‌ی چشمان تو شاعر بشوم ...! #حمید_مصدق 💠 @e_adab 💠

گفته بودند که از دل برود یار چو از دیده برفت سالها هست که از دیده ی من رفتی لیک دلم از مهر تو آکنده هنوز دفتر عمر مرا دست ایام ورقها زده است زیر بار غم عشق قامتم خم شد و پشتم بشکست در خیالم اما همچنان روز نخست تویی آن قامت بالنده هنوز در قمار غم عشق دل من بردی و با دست تهی منم آن عاشق بازنده هنوز آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش گر که گورم بشکافند عیان می بینند زیر خاکستر جسمم باقیست آتشی سرکش و سوزنده هنوز #حمید_مصدق ❤️❤️❤️ 💠 @e_adab 💠

خیلی‌هامون الان همون‌جایی ایستادیم که #حمید_مصدق میگه : من صبورم اما بخدا دست خودم نیست اگر می‌رنجم(: 🪷🪷🪷🪷🪷🪷 💠 @e_adab 💠

اما "من و تو" دور از هم مى‌پوسيم؛ غمم از وحشتِ پوسيدن نيست.. غمم از زيستن بى تو در اين لحظه‌ى پُردلهره است! #حمید_مصدق 💠 @e_adab 💠

گاه می‌اندیشم می‌توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری تو توانایی بخشش داری دستهای تو توانایی آن را دارد که مرا زندگانی بخشد #حمید_مصدق 💠 @e_adab 💠

بعد از تو،من چگونه این آتش نهفته به جان را خاموش میکنم؟ این سینه سوز درد نهان را بعد از تو، من چگونه فراموش می کنم؟ #حمید_مصدق 💠 @e_adab 💠

دردی عظیم دردی‌ست با خویشتن نشستن در خویشتن شکستن #حمید_مصدق 💠 @e_adab 💠

تو گل سرخ منی تو گل یاسمنی تو چنان شبنم پاک سحری؟ نه، از آن پاکتری. تو بهاری؟ نه، بهاران از توست... #حمید_مصدق 💠 @e_adab 💠

تو گل سرخ منی تو گل یاسمنی تو چنان شبنم پاک سحری؟ نه، از آن پاکتری. تو بهاری؟ نه، بهاران از توست... #حمید_مصدق 💠 @e_adab 💠

چشمک زند به بخت سیاهم ستاره‌ای داده‌ست روشنی به شبم، ماه پاره‌ای ای ماه شب فروز، ز من درگذر که من از خلق روزگار، گرفتم کناره‌ای دشتم، فریب خورده ز هر ابر تیره‌ای یا چوب خشک سوخته از هر شراره‌ای بگذار مست باشم که این درد کهنه را جز با می کهن، نه علاجی نه چاره‌ای از من تو درگذر که دگر در خور تو نیست مردی دلش ز تیغ جفا پاره پاره‌ای #حمید_مصدق 💠 @e_adab 💠