📚 از #گلستان #سعدی
کاروانی در یونان بزدند و نعمت بی قیاس(1) ببردند . بازگانان گریه و زاری کردند و خدا و پیمبر شفیع آوردند اما فایده نکرد .
چو پیروز شود دزد تیره روان
چه غم دارد از گریه کاروان ؟
لقمان حکیم اندر آن کاروان بود ، یکی از کاروانیان او را گفت که مگر اینان را نصیحتی کنی و موعظه ای گویی تا از مال ما دست بردارند که دریغ باشد چنین نعمتی که ضایع شود ، گفت : دریغ ضایع کردن حکمت است که با اینان گفتن .
آهنی را که موریانه بخورد
نتوان برد از او به صیقل ، زنگ
با سیه دل چه سود گفتن و وعظ
نرود میخ آهنین بر سنگ
1- نعمت بی قیاس : ثروت بی اندازه
💠 @e_adab 💠