eitaa logo
هامون
43.9هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
746 ویدیو
43 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
📚حکایتهای پندآموز من‌دیگ‌نخریدم آورده اند یکی از علما 40 شبانه روز چله گرفته بود تا امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف را زیارت کند 000تمام روزها روزه بود 000در حال اعتکاف 000از خلق الله بریده بود...!!!صبح به صیام و شب به قیام زاری و تضرع 👈شب 36 ندای در خود شنید که می گفت: فلانی ساعت 6 بعد از ظهر بازار مسگران در دکان فلان مسگر عالم می گفت: از ساعت 5 در بازار مسگران حاضر شدم در کوچه های بازار از پی دکان فلان می گشتم گمشده خویش را در آنجا زیارت کنم... پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و مسگران نشان می داد... قصد فروش آنرا داشت به هر مسگری نشان می داد ؛ وزن می کرد و می گفت : به 4 ریال و 20 شاهی پیرزن می گفت : نمیشه 6 ریال بخرید ؟مسگران می گفتند : خیر مادر برای ما بیش از این مبلغ نمی صرفد پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می چرخید،همه همین قیمت را می دادند پیرزن می گفت : نمیشه 6 ریال بخرید ؟تا به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود مسگر به کار خود مشغول بود پیرزن گفت : این دیگ را برای فروشآوردم به 6 ریال می فروشم ؛ خرید دارید ؟ مسگر پرسید چرا به 6 ریال ؟پیر زن سفره دل خود را باز کرد و گفت : پسری مریض دارم ؛ دکتر نسخه ای برای او نوشته است که پول آن 6 ریال می شود مسگر پیر ؛ دیگ را گرفت و گفت :این دیگ سالم و بسیار قیمتی است حیف است بفروشی امّا اگر اصرار داری بفروشی من آنرا به 25 ریال میخرم!!! پیر زن گفت:عمو مرا مسخره می کنی ؟! مسگر گفت : ابدا" دیگ را گرفت و 25 ریال در دست پیرزن گذاشت پیرزن که شدیدا" متعجب شده بود ؛ دعا کنان دکان مسگر را ترک کرد و دوان دوان راهی خانه خود شدعالم می گوید : من که ناظر ماجرا بودم و وقت ملاقات را فراموشم شده بود در دکان مسگر خزیدم و گفتم :عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی ؟!اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از 4 ریال و 20 شاهی ندادند آنگاه تو به 25 ریال می خری ؟! مسگر پیر گفت: من دیگ نخریدم. من پول دادم نسخه فرزندش را بخرد پول دادم یک هفته از فرزندش نگهداری کند پول دادم بقیه وسایل خانه اش را نفروشد *من دیگ نخریدم*عالم می گفت: از حرفی که زدم بسیار شرمسار شدم در فکر فرو رفته بودم که...‌ شخصی با صدای بلند صدایم زد و گفت:فلانی ؛ کسی با چله گرفتن به زیارت ما نخواهد آمد ....!!!دست افتاده ای را بگیر و بلند کن ما به زیارت تو خواهیم آمد ...!!!! 📚مجموعه حکایتهای معنوی 💠 @e_adab 💠
اگر حبیب توئی مشکلی ندارد عشق اگر طبیب توئی درد هم دوا دارد 💠 @e_adab 💠
تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت 💠 @e_adab 💠
خلاص بخش خدایا همه اسیران را... مگر کسی که اسیر کمند زیباییست...! 💠 @e_adab 💠
بیمار خنده های توام ، بیشتر بخند 💠 @e_adab 💠
از صورتم این قیافه را بردارید! دل،این تومور اضافه را بردارید با عشق ...هنوز زنده هستم لطفا از صورت من ملافه را بردارید! 💠 @e_adab 💠
به سامانم نمی پرسی نمی دانم چه سر داری... به درمانم نمی کوشی نمی دانی مگر دردم...؟ 💠 @e_adab 💠
دشوار ترين شكنجه اين بود كه ما يك يك به درون خويش تبعيد شديم 💠 @e_adab 💠
طعنه بر ما مزن اي دوست كه خود معترفيم دف زنان بر سر بازار به رسوايي خويش 💠 @e_adab 💠
پاييز كِی پيچيـد بر شـالم؟ پرواز كِی افـتاد از بالـم؟ اي زندگی! از مـرگ خوشحالم ای مرگ! پايانی پر از او باش... 💠 @e_adab 💠
نه عجب شب درازم که دو دیده باز باشد به خیالت ای ستمگر عجبست اگر بخفتم... 💠 @e_adab 💠
دلت را خانه ی مـا کن، مصفّـا کردنش با من ... تقديم به ساحت دوست🌹 💠 @e_adab 💠