تو جان منی و پرچمت محترم است
سرمایه ی انقلاب تو مغتنم است
سردار دلم به وصف نامت گفته:
"جمهوری اسلامی ایران حرم است"
#نگین_نقیبی
🍃🌸🍃
💠 @e_adab 💠
آه! ای آرامش جاوید! کی آیی به دست؟
آسمان، یک لحظه حالی دلبخواهم داده بود!
#فریدون_مشیری
💠 @e_adab 💠
🍁
🟣سرمنشأ مشکلات بشر
تمام گرفتاری بشر از نقطهای آغاز شد که نفهمید کیست و کجای عالم ایستاده! دنیا را یک کُره گِرد دید، وسط کهکشانی بزرگ که میتواند در آن بخورد و بیاشامد، تفریح کند، ازدواج کند، علم بیاموزد، و..
نفهمید او یک زن یا یک مرد نیست، نفهمید زمین فقط یک کُره گِرد نیست، بلکه خانهای است شبیه رحمِ مادر، که او را احاطه کرده برای مدتی معلوم، تا بتواند روح انسانی او را به تکامل برساند.
چونان جنینی که در رحم مادر مراتبی را از نطفه تا انسانی کامل طی میکند، و در پایان چهلهفتگی، زمانی که آماده استفاده از نعمتها و امکانات دنیا شد، به دنیا متولد میگردد.
انسان از همانجا به هر الگوی عجیب و غریبی که رسید، دلش را به او داد و به سمت ناکجاآباد رفت؛ که یادش نماند، میتواند شبیه خدا جاودانه باشد، و در آرامش و نشاطی دائم غرق شود، و برای رسیدن به چنین تکاملی نیاز به یک مربی کارآزموده دارد که خود این مسیر را طی کرده باشد.
💠 @e_adab 💠
انگشت به انگشت
و رگ به رگ دستانت را سپاسگزارم
که در روزگار آوارگی خانهی من بودند
و به وقت توفان سرپناهم...
#سعاد_الصباح
💠 @e_adab 💠
ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
بی آنکه به سویت قدمی برداریم
یک عمر صدا زدیم: آقا تو بیا!
#سیده_مرضیه_یثربی
#شعر
#امام_زمان
#جمعه_های_دلتنگی
💠 @e_adab 💠
دل رفت و عمر رفت و روان رفت و بعد ازین
ماییم و آهِ سرد و لبِ خشک و چشمِ تر...
#سلمان_ساوجی
💠 @e_adab 💠
گر صبحدم به دامن گلشن گذر کنی
دست نسیم، گل به سرافشان کند تو را
#فروغی_بسطامی
💠 @e_adab 💠
نهال تازه رسی گفت با درختی خشک
که از چه روی، ترا هیچ برگ و باری نیست
چرا بدین صفت از آفتاب سوختهای
مگر به طرف چمن، آب و آبیاری نیست
شکوفههای من از روشنی چو خورشیدند
به برگ و شاخهٔ من، ذرهٔ غباری نیست
چرا ندوخت قبای تو، درزی نوروز
چرا به گوش تو، از ژاله گوشواری نیست
شدی خمیده و بی برگ و بار و دم نزدی
به زیر بار جفا، چون تو بردباری نیست
را چه شد که رفیقی و دوستاری نیست
جواب داد که یاران، رفیق نیم رهند
به روز حادثه، غیر از شکیب، یاری نیست
تو قدر خرمی نوبهار عمر بدان
خزان گلشن ما را دگر بهاری نیست
از ان بسوختن ما دلت نمیسوزد
کازین سموم، هنوزت بجان شراری نیست
شکستگی و درستی تفاوتی نکند
من و ترا چون درین بوستان قراری نیست
ز من بطرف چمن سالها شکوفه شکفت
ز دهر، دیگرم امسال انتظاری نیست
بسی به کارگه چرخ پیر بردم رنج
گه شکستگی آگه شدم که کاری نیست
تو نیز همچون من آخر شکسته خواهی شد
حصاریان قضا را ره فراری نیست
گهی گران بفروشندمان و گه ارزان
به نرخ سود گر دهر، اعتباری نیست
هر آن قماش کزین کارگه برون آید
تام نقش فریب است، پود و تاری نیست
هر آنچه میکند ایام میکند با ما
به دست هیچکس ایدوست اختیاری نیست
به روزگار جوانی، خوش است کوشیدن
چرا که خوشتر ازین، وقت و روزگاری نیست
کدام غنچه که خونش بدل نمیجوشد
کدام گل که گرفتار طعن خاری نیست
کدام شاخته که دست حوادثش نشکست
کدام باغ که یکروز شورهزاری نیست
کدام قصر دل افروز و پایهٔ محکم
که پیش باد قضا خاک رهگذاری نیست
اگر سفینهٔ ما، ساحل نجات ندید
عجب مدار، که این بحر را کناری نیست
#پروین_اعتصامی
💠 @e_adab 💠