بیتو شـاید: بـاز چشمی تَر کنم
یــا؛ کـه شــعرِ مولوی از بَـر کنم
شـاید: از ژرفــایِ غمگیـنِ غــزل،
شِــکوهیِ بیهَمنَـوایی، سـَر کنم
بیتــو شایـد: در پنــاهِ آسِــمان،
هِجرَتَت را، از دلـــم بــــاور کنم
شایـد: از پَستویِ خشمی مُلتَهِب،
تیـغهیِ عشـقِ تـو را خنـجر کنـم
یا؛ که شایـد: دَخمهای پیدا شَوَد،
خاکِ سردش را به تَن، بستر کنم
شاید: از بارانترین، رگبــارِ اَبــر،
جامــهای نیلوفـرین، در بَـر کنـم
از هجومِ بُغـضِ سرکش، در گِلو،
کِشـتیِ "مِهـــرِ" تـو را لَنـگَر کُنَـم
پرتو! یک دنیا "سکوت" وُ خاطره
"گفتوگو" بــا کـوهِ خاکستر کنم
رفتــهای؛ دور از نــگاهِ پنـــجره،
شاید: ایـن غمنـامه را دفتـر کنم
💠 @e_adab 💠
🔴 پیرمرد مومنی که بخاطر فراموشی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه شریف) تمام اعمال خوبش از بین رفت!
🔸فیلمی از یک پیرمرد مذهبی اهل مسجد و هیئت در فضای مجازی موجود است که میگوید: من با اینکه اعمال خوب بسیار زیادی انجام دادم و به خیال خودم کارهای خوبم مرا راهی بهشت خواهد کرد، دچار مرگ موقت شدم. من تمامی اعمال خوبم را در چیزی شبیه چمدان مشاهده کردم اما این اعمال هیچ کدام نمیتوانست مرا کمک کند و من نگران بودم.
🔸آنجا به من گفتند درست است که شما کارهای خوبی داشته ای، اما شما هیچ عملی برای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) انجام ندادی. جوابی نداشتم کارهای خوب من زیاد بود اما در زمینه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هیچ کاری انجام نداده بودم نه دعایی نه توسلی و نه تلاشی در جهت شناخت ایشان. من نگران اعمال خوبم بودم که حبط شده بود و نمی توانستم از آنها استفاده کنم. در همان شرایط و در پیشگاه ملائک دستانم را به سوی آسمان بردم و از عمق جان گفتم: «اللهم عجل لولیک الفرج» و این ذکر را بارها تکرار کردم.
🔸در همین حال دیدم درب صندوقچه اعمال من باز شد اعمال خوبم به سوی من آمد و....
این پیرمرد ادامه داد: از روزی که خداوند عمر دوباره به من داد هرجا میروم و هر کاری انجام میدهم امام زمان را یاد میکنم و به همه میگویم دعا کنید تا ظهور و فرج امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صورت بگیرد که گشایش تمام گرفتاریهای بشر در فرج امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است
#حکایت
💠 @e_adab 💠
اکنون که میل دوست به با من نشستن است
تقدیر من چو گرد به دامن نشستن است
شوق فناست یا عطش وصل؟! هرچه هست
چون آب، بر حرارت آهن نشستن است
من سر بلند غیرت خویشم در این مصاف
تیغ رقیب لایق بر تن نشستن است
طوفان اگر فرو بنشیند عجیب نیست
پایان بی دلیل دویدن، نشستن است
در راه عشق، تکیه به تدبیر عقل خویش
با چتر زیر سایهی بهمن نشستن است
#فاضل_نظری
💠 @e_adab 💠
درختان را هنوز ای برف! شوق برگ و باری هست
زمستان گرچه طولانیست، آخر نوبهاری هست
#فاضل_نظری
💠 @e_adab 💠
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی
دل که آیینه شاهیست غباری دارد
از خدا میطلبم صحبت روشن رایی
کردهام توبه به دست صنم باده فروش
که دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی
نرگس ار لاف زد از شیوه چشم تو مرنج
نروند اهل نظر از پی نابینایی
شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان
ور نه پروانه ندارد به سخن پروایی
جویها بستهام از دیده به دامان که مگر
در کنارم بنشانند سهی بالایی
کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست
گشت هر گوشه چشم از غم دل دریایی
سخن غیر مگو با من معشوقه پرست
کز وی و جام میام نیست به کس پروایی
این حدیثم چه خوش آمد که سحرگه میگفت
بر در میکدهای با دف و نی ترسایی
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
آه اگر از پی امروز بود فردایی
#بیت_الغزل 🌱
💠 @e_adab 💠