eitaa logo
هامون
44.3هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
690 ویدیو
43 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
گفت، امید به وصل من و تو نیست که نیست قصد کردست که یک روزه مرا پیر کند 💠 @e_adab 💠
پادشاهی بود که فقط یک چشم و یک پا داشت. پادشاه به تمام نقاشان قلمرو خود دستور داد تا یک پرتره زیبا از او نقاشی کنند. اما هیچکدام نتوانستند؛ آنان چگونه می‌توانستند با وجود نقص در یک چشم و یک پای پادشاه، نقاشی زیبایی از او بکشند؟ سرانجام یکی از نقاشان گفت که می‌تواند این کار را انجام دهد و یک تصویر کلاسیک از پادشاه نقاشی کرد. نقاشی او فوق‌العاده بود و همه را غافلگیر کرد. او شاه را در حالتی نقاشی کرد که یک شکار را مورد هدف قرار داده بود؛ نشانه‌گیری با یک چشم بسته و یک پای خم شده. *چه پسنديده است نقاط ضعف هركس را ناديده گرفته و نقاط قوتش را برجسته كنيم... 💠 @e_adab 💠
شخصی نزد طبیب رفت و گفت موی ریشم درد می کند! پرسید که چه خورده ای؟ گفت نان و یخ! طبیب گفت برو بمیر که نه دردت به آدمی ماند و نه خوراکت! 👤 عبید زاکانی 💠 @e_adab 💠
داغ تو قلب مرا سوزانده و ماندم که شیخ با چه رویی خواست از دوزخ بترساند مرا؟ 💠 @e_adab 💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزی گنجشکی عقربی را دید که در حال گریستن است گنجشک از او پرسید برای چه گریه میکنی؟ گفت میخواهم آن سمت رودخانه بروم نمیتوانم گنجشک او را روی دوش خود گذاشت و پرید وقتی به مقصد رسید گنجشک دید پشتش میسوزد به عقرب گفت من که کمکت کردم برای چه نیشم زدی.؟ گفت خودم هم ناراحتم ولی چکار کنم ذاتم اینه حکایت بعضی از ما آدمهاست از دست رفیقان عقرب صفت هم نشینی با مارم آرزوست ‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‎‌‎‎ 💠 @e_adab 💠
هر چه گویی آخری دارد به غير از حرفِ عشق كين همه گفتند و آخر نيست اين افسانه را 💠 @e_adab 💠
خيام.mp3
1.56M
دیدگاه خیام نسبت به زندگی..خیام 💠 @e_adab 💠
تمام جان و تنم را بكش در آغوشت مرا كه طاقت يك پيرهن جدايي نيست 💠 @e_adab 💠
بی رنگ رُخَت زمانه زندان من است... 💠 @e_adab 💠
پیچیده روزگار تو از دور واضح است... از عشق خسته می شوی اما خلاص نه...! 💠 @e_adab 💠
جاي مردان سياست، بنشانيد درخت تا هوا تازه شود... 💠 @e_adab 💠
‌ مثل دیوارم که از تن دادن، از در خسته‌ام از خودم از این من دیوانه دیگر خسته‌ام زندگی لبخند را از یاد آدم می برد از نمایش‌های هر شب گریه آور خسته‌ام باز دفترخاطرات کهنه را برهم نزن لطف کن آن دوره را یادم نیاور خسته‌ام کاش می‌شد بی‌خیالی طی کنم امروز را کاش می‌شد حس کنم امروز کمتر خسته‌ام در خیابان‌های دور از دامنت گم می‌شوم بازگردانم به سوی خانه مادر، خسته‌ام ‌ ‌ ‌ ‌ 💠 @e_adab 💠