eitaa logo
🇮🇷علوم غریبه و خفیه اسلامی 🇸🇩
372 دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
2.9هزار ویدیو
118 فایل
●□●●●محقق علوم ماورا ♤♧♤♧ فروش کتب ارزشمند pdf علوم غ*ریبه وموفقیت و متافیزیک وسفارش نوشتن ادعیه قرآنی حرز امام جواد علیه السلام و احراز دیگر امامان، باضمانت رعایت آداب عمومی و اختصاصی تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷علوم غریبه و خفیه اسلامی 🇸🇩
3⃣بیشترهرصباح برسرخوان گـسـترده او مجتمع مى شدند از اين روى (قريش ) لقب يافت ؛ چه (تقرّش ) بـه مـعنى
4⃣شبى اَبـُوغـُبـْشـان بـزمـى آراسـت و بـه خـوردن شـراب مـشـغـول شـد، قـصـىّ در آن مـجـلس حـضـور داشـت چـون اَبـُوغـُبْشان را نيك مست يافت و از عقل بيگانه اش ‍ ديد منصب حجابت مكّه را از او به يك خيك شراب بخريد و اين بيع را سخت محكم كرد و چند گواه بگرفت و كليد خانه را از وى گرفته و به شتاب تمام به مكّه آمد و خلق را انجمن ساخت و كليد را به دست فرزند خود عبدالدّار داد و از آن سوى اَبُوغُبْشان چـون از مـسـتـى بـه هـوش آمـد سـخـت پـشـيـمـان شـد و چـاره نـديـد و در عـرب ضـرب المَثَل شد كه گفتند: (اَحُمَقُ مِنْ اَبى غُبْشان ، اَنْدَمُ مِنْ اَبى غُبْشان ، اَخْسَرُ صفَقة مِنْ اَبى غُبْشان ). بـالجـمـله ، چـون قـصـىّ مـِفـْتاح از ابوغبشان بگرفت و بر قريش مهتر و امير شد منصب سقايت و حجابت و رفادت ولوا و نَدْوه و ديگر كارها مخصوص او گشت و (سقايت ) آن بود كـه حـاجـيـان را آب دادى و (حـجـابـت ) كليد داشتن خانه مكّه را گفتندى و او حاجيان را به خـانـه مـكـّه راه دادى و (رفـادت ) بـه مـعـنـى طـعـام دادن اسـت و رسـم بـود كـه هـر سـال چـنـدان طـعام فراهم كردندى كه همه حاجيان را كافى بودى و به مُزْدَلِفَه آورده بر ايـشـان بخش فرمودى و (لوا) آن بود كه هرگاه قُصىّ سپاهى از مكّه بيرون فرستادى بـراى امـيـران لشـكر يك لوا بستى و تا عهد رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم اين قانون در ميان اولاد قصىّ برقرار بود و (نَدْوه ) مشورت باشد و آن چنان بود كه قصىّ در جنب خانه خداى زمينى بخريد و خانه اى بنا كرد و از آن يك در به مسجد گذاشت و آن را د ارالنَّدْوَه نـام نـهـاد هـرگاه كارى پيش آمد بزرگان قريش را در آنجا انجمن كرده شورى افكند. بـالجـمـله ؛ قـصـىّ قـريـش را مجتمع ساخت و گفت : اى معشر قريش ، شما همسايه خدائيد و اهل بيت اوئيد و حاجيان ميهمان خدا و زُوّار اويند؛ پس بر شما هست كه ايشان را طعام و شراب مـهـيـّا كـنـيـد تـا آنـكـه از مكّه خارج شوند. و قريش تازمان اسلام بدين طريق بودند آنگاه قُصىّ زمين مكّه را چهار قسم نمود و قريش را ساكن فرمود. امـّا بـَنـى خُزاعه و بَنى بَكْر كه در مكّه استيلا داشتند چون غلبه قصىّ را ديدند و كليد خـانـه را بـه دسـت بـيـگـانـه يـافـتـنـد سـپـاهـى گرد كرده با او مصاف دادند و در دفعه اوّل قـصـىّ شـكـسـت خورد، پس برادر مادرى قصىّ (زرّاج بن ربيعه ) با ديگر برادران خـود از ربـيعه با جماعتى از قُضاعه به اعانت قصىّ آمدند با خُزاعه جنگ كردند تا آنكه قـصـىّ غـلبـه كـرد پـس بـر قـصـىّ بـه سـلطـنـت سـلام دادنـد و او اوّل مـَلِك است كه سلطنت قريش و عرب يافت و پراكندگان قريش را جمع كرده و هركس را در مكه جائى معيّن بداد از اين جهت او را (مُجَمِّعْ) گفتند. قال الشّاعر: شعر : اَبُوكُمْ قُصَىُّ كانَ يُدْعى مُجَمِّعا بِهِ جَمَعَ اللّهُ القَبائِلَ مِن فِهْرٍ(24) و قضى چنان بزرگ شد كه هيچ كس بى اجازه او هيچ كار نتوانست كرد و هيچ زن بى اجازه و رخـصت او به خانه شوهر نتوانست رفت و احكام او در ميان قريش در حيات و ممات او مانند دين لازم شمرده مى شد. پـس قـُصـىّ مـنـصـب سـقـايت و رفادت و حجابت و لوا و دارالنّدوه را به پسرش ‍ عبدالدّار تـفـويـض نـمود و قبيله بنى شيبه از اولاد اويند كه كليد خانه را به ميراث همى داشتند و چـون روزگـارى تـمـام بـرآمد قصىّ وفات يافت و او را در حَجُون (25)مدفون سـاخـتـنـد و نـور مـحـمـّدى صـلى اللّه عـليـه و آله و سـلم از قـصـىّ بـه عـبـد مـَنـاف انـتـقـال يـافـت و عـبـدمـنـاف را نـام ، مـُغـَيـْره بـود و از غـايـت جـمـال (قَمَر الْبَطْحا) لقب داشت و كُنْيَتَش ، ابوعبدالشّمس است و او عاتكه دختر مرّة بن هـلال سـلمـيـّه را تـزويـج كـرد و وى دو پسر تواءمان (26) متولّد شدند چنانكه پـيـشانى ايشان به هم پيوستگى داشت پس با شمشير ايشان را از هم جدا ساختند يكى را (عَمْرو) نام نهادند كه هاشم لقب يافت و ديگرى را (عبدالشّمس ). يـكـى از عـقـلاى عرب چون اين بدانست گفت : در ميان فرزندان اين دو پسر جز با شمشير هـيـچـكـار فيصل نخواهد يافت و چنان شد كه او گفت ؛ زيرا كه عبدالشمس ‍ پدر اُميّه بود و اولاد او هـميشه با فرزندان هاشم از در خَصْمى بودند وشمشير آخته داشتند و عبدمناف غير از اين دو پسر، دو پسر ديگر داشت يكى (المُطَّلِب ) كه از قبيله اوست عُبَيدة بن الحارث و شـافـعـى ، و پـسـر ديـگرش (نَوْفَلْ) است كه جُبَيْر بْن مُطْعِم به او منسوب است . و هـاشـم بـن عـبـد مـنـاف را كـه نام او عمرو بود از جهت علّو مرتبت او را (عَمْرو الْعُلى ) مى گـفـتـنـد و از غـايت جمال او را و مُطَّلِب را (اَلْبَدْر ان )(27) گفتندى و او را با مـطـّلب كـمـال مـؤ الفـت و مـلاطـفـت بـودى چـنـانـكـه عـبـدالشـّمـس را بـا نَوْفَل . بـالجـمـله ؛ چـون هاشم به كمال رشد رسيد آثار فتوّت و مروّت از وى به ظهور رسيد .