eitaa logo
سلام برابراهیم هادے🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
40 فایل
🌹 ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند🌹 تاریخ فعالیت کانال : 97/2/27
مشاهده در ایتا
دانلود
با ابراهیم به مرخصی آمده بودیم، به ترمینال آمدیم و راهی تهران شدیم، راننده به محض خروج از شهر، صدای نوار ترانه را زیاد کرد، ابراهیم چند بار ذکر صلوات داد و مسافران بلند صلوات فرستادند، من یک لحظه به ابراهیم نگاه کردم، دیدم بسیار عصبانی است، مدام خودش را میخورد و ذکر میگفت، دستانش را بهم فشار میداد و چشمانش را می‌بست، حدس زدم بخاطر نوار ترانه است، گفتم: آقا ابراهیم چیزی شده؟ میخوای به راننده بگم، نذاشت حرف من تموم بشه و گفت: قربونت، برو ازش خواهش کن خاموشش کنه، رفتم و به راننده گفتم: اگه امکان داره خاموشش کنید، راننده گفت: نمیشه، عادت کردم، نمیتونم خاموشش کنم وگرنه خوابم میبره، ابراهیم دنبال روشی بود که صدای زن خواننده به گوشش نرسد، از توی جیب خودش قرآن جیبی کوچکی بیرون آورد و با صدای زیبایی که داشت، شروع به قرائت قرآن کرد، همه محو صدای دلنشین و ملکوتی او شدند، راننده هم چند دقیقه بعد نوار را خاموش کرد و مشغول شنیدن آیات الهی شد. 🌷شهید ابراهیم هادی🌷 📚 کتاب "سلام بر ابراهیم ۲" 🌵⛓..⇝| @ebrahiimhadi74
🕊 "حال ڪسے را نگیریم" يڪبار ڪه با ابراهیم صحبت مےڪردم گفت: وقتے برای ورزش یا مسابقات ڪشتے مےرفتم همیشه با وضو بودم ، هميشه هم قبل از مسابقات ڪشتے دو رڪعت نماز مےخواندم. پرسیدم: " چه نمازی؟! "، گفت:" دو رڪعت نماز مستحبے مےخوندم و از خدا مےخواستم ڪه یه وقت تو مسابقه‌، حال ڪسے رو نگیرم ! ➣ @ebrahiimhadi74
🕊 【مسافر کشی ابراهیم】 یڪ روز ابراهیم زنگ زد و گفت ماشینت رو امروز استفاده مےڪنے؟ گفتم نه همینطوری جلوی در خونه افتاده! آمد ماشین را گرفت و گفت تا عصر بر مےگردم.. وقتی برگشت گفتم ڪجا بودی؟ گفت مسافر ڪشے! تعجب ڪردم. بعد گفت بیا با هم بریم چند جا و برگردیم و بعد گفت اگر توی خونه برنج و روغن یا چیزی دارید، به همراه خودت بیار.. بعد رفتیم فروشگاه و مقداری برنج و روغن و ... خریدیم، از پول هایے ڪه به فروشنده مےداد، مشخص بود ڪه واقعا رفته مسافرڪشے بعد هر چه خریده بود را به پایین شهر بردیم و به خانواده هایے دادیم. بعد فهمیدم ڪه اینها خانواده هایے هستند ڪه همسرانشان در جبهه هستند و رزمنده هستند و برای زندگے با مشڪل مواجه شده اند... ➣ @ebrahiimhadi74
🕊 ↺ کانال کمیل تقريباً مهمات ما تمام شده بود... شهید ابراهيم هادي بچه هاي بےرمق ڪانال را در گوشه اي جمع ڪرد و برايشان صحبت ڪرد : بچه ها غصه نخوريد، حالا ڪه مردانه تصميم گرفتيد و ايستاديد، اگر همه هم شهيد شويم، تنها نيستيم. مطمئن باشيد مادرمان حضرت زهرا (س) مےآيد و به ما سر مےزند. بغض بچه ها ترڪيد. صداي هق‌هق شان هم ڪانال را پر ڪرده بود. به پهناي صورت اشک مےريختند. ابراهيم ادامه داد : «غصه نخوريد. اگر در غربت هم شهيد شويم، مادرمان ما را تنها نميگذارد! » ➣ @ebrahiimhadi74