#سـلام دوستان ...
اومدم امروز چند کلامی باهات حرف بزنم 👇
🗣 نمیدونم الان چیـا کم داری !
کجـاهای زندگیت گره داره !
ناراحتیـت چیا هست ! چیا نیست !
📌 نمیدونم چقدر تلاش کردی بری سمت #خدا ...
اصلا خواستی بری سمتش یا نه !؟ 🙄
نمیدونم چقدر برا #امام زمانت دلواپسـی !؟
چقدر دلت هوایی میشه برا اومدنش.. !
📌رو حساب #رفاقتمون ، هم گروهی و همکانالی بودن ، هم کلام بودن ، چه بدونم هر چی که باشه ...
چند تا حرف دارم برات ؛
که اگه خوب #دل بدی ، شاید یه جا پیدا کنی که بری دردودل کنی ...
غصه هاتو کم کنی ...
دیگه هی نگی من که تنهـام !!
بریدم ...😣
خسته شدم ...😖
مشکلات و ...😱
📌هر وقت دلت گرفت از آدما ...
دلِت تنگ شد برای یه رفیق مهربون که بتونی حرفاتو بهش بگی ...
برو سر مزار #شهداء ...
📌 اونجا یه دوست شهید برا خودت انتخاب کن ...
سر مزارش حرفاتو بزن ...
اگه نمیتونی بری، بگرد دنبال شهیدی که نگاهش تورو نگه میداره ...!
باهاش رفیق شو 💚
حرفاتو بهش بزن ...
اصلا رودربایستی نکنیا !😐
همه رو بگــــو!
بی تعارف ...
این رفیق با بقیه رفقات فرق داره!
📌 حتی اگه غصه هات سر اشتباهات خودت بود ...
یا نمازت قضا شد ...
یا غیبت کردی و غیبت شنیدی...👂
یا نگاهت به خطا رفت ...👁
یا دیه از گناه خسته شدی ...😩
برو بهش بگــو که دلت شکسته از گناه ...
بگو غم داری برا دوری از خدا ...
بگو دستتو بگیره ...🤝
بهش بگو :
من یه رفیق شهید دارم
اونم تویی !!
هوامو داشته باش!
تویی که زنده ای!
تویی که دنیا رو چشیدی و دردامو میفهمی ...
آخ اگـــه کــه دلــت بشـکنه ... 💔
خودش خریدار دلتــــه!
امتحانش کن
اگه ضرر کردی ، بیا بهم بگو!😠
راستی ...
اگه رفتی و دلت آروم شد
از شهیدت عکس بنداز برام بفرست ... 📷
میخوام بقیه دوستامونم ببینن که شهداء زنده اند ...
شهداء دست گیر هستند و باور کنند به یقین برسند ...
#شهید
#ترک_گناه
#همنشین
#دوستی_با_شهداء
#محرم
#دل_نوشته
@ebrahiimhadi74
#تلنگر
#از_شهدا_الگو_بگیریم
✍ میگفت: زهرا، باید #وابستگیمون کمتر کنیم انگار میدونست که قراره چه اتفاقی بیفته.
گفتم : این که خیلی خوبه ۲ سال و ۸ ماه از زندگی مشترکمون میگذره، این همه به هم وابستهایم و روز به روز هم بیشتر #عاشق_هم میشیم .
گفت: آره، خیلی خوبه ولی اتفاقه دیگه ...! گفتم. آهاااان؛
اگه #من_بمیرم واسه خودت میترسی گفت: نه زهرا زبونتو گاز بگیر .
اصلاً منظورم این نبود ...
حساسیت بالایی بهش داشتم .
بعد شهادتش یکی از دوستاش بهم گفت: "حلالم کنید" پرسیدم: چرا؟!؟!
گفت: با چند تا از رفقا شوخی میکردیم.
یکی از بچهها آب پاشید رو #امین.
امین هم چای دستش بود. ریخت روش ناخودآگاه زدم تو صورت امین چون ناخنم بلند بود، صورتش زخمی شد امین گفت: حالا جواب زنمو چی بدم
گفتیم: یعنی تو اینقده #زن_ذلیلی
گفته بود: نه…
ولی همسرم💞 خیلی روم حساسه ....
مجبورم بهش بگم شاخه درخت خورده تو صورتم ...
وگرنه پدرتونو در میاره...
از مأموریت برگشته بود . از شوق دیدنش میخندیدم با دیدن #صورتش خنده از لبام رفت.
گفتم: بریم پماد بخریم براش ...
میدونست خیلی حساسم مقاومت نکرد با خنده گفت: منم که اصلاً خسته نیستـــــــم
گفتم: میدونم خستهای، خسته نباشی .
تقصیر خودته که مراقب خودت نبودی.
بااااید بریم پماد بخریم ...
هر شب خودم پماد به صورتش میزدم و هر روز و شاید هرلحظه جای خراشیدگی💔 رو چک میکردم و میگفتم: پس چرا #خوب_نشد😔
#شهداء
🍃🌱↷
『@ebrahiimhadi74』
📢 از محمد به همه خواهران....📞
اگر میخواهید شهید بشوید
همسر خوب برای شوهرتان
و مادری خوب برای فرزندتان باشید ...
آن وقت شهید میشوید ...
#شهیدمحمدبلباسبی
#یادش_باصلوات
#شهداء
🍃🌱↷
『 @ebrahiimhadi74 』