eitaa logo
سلام برابراهیم هادے🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
43 فایل
🌹 ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند🌹 تاریخ فعالیت کانال : 97/2/27
مشاهده در ایتا
دانلود
دوستان ... اومدم امروز چند کلامی باهات حرف بزنم 👇 🗣 نمیدونم الان چیـا کم داری ! کجـاهای زندگیت گره داره ! ناراحتیـت چیا هست ! چیا نیست ! 📌 نمیدونم چقدر تلاش کردی بری سمت ... اصلا خواستی بری سمتش یا نه !؟ 🙄 نمیدونم چقدر برا زمانت دلواپسـی !؟ چقدر دلت هوایی میشه برا اومدنش.. ! 📌رو حساب ، هم گروهی و هم‌کانالی بودن ، هم کلام بودن ، چه بدونم هر چی که باشه ... چند تا حرف دارم برات ؛ که اگه خوب بدی ، شاید یه جا پیدا کنی که بری دردودل کنی ... غصه هاتو کم کنی ... دیگه هی نگی من که تنهـام !! بریدم ...😣 خسته شدم ...😖 مشکلات و ...😱 📌هر وقت دلت گرفت از آدما ... دلِت تنگ شد برای یه رفیق مهربون که بتونی حرفاتو بهش بگی ... برو سر مزار ... 📌 اونجا یه دوست شهید برا خودت انتخاب کن ... سر مزارش حرفاتو بزن ... اگه نمیتونی بری، بگرد دنبال شهیدی که نگاهش تورو نگه میداره ...! باهاش رفیق شو 💚 حرفاتو بهش بزن ... اصلا رودربایستی نکنیا !😐 همه رو بگــــو! بی تعارف ... این رفیق با بقیه رفقات فرق داره! 📌 حتی اگه غصه هات سر اشتباهات خودت بود ... یا نمازت قضا شد ... یا غیبت کردی و غیبت شنیدی...👂 یا نگاهت به خطا رفت ...👁 یا دیه از گناه خسته شدی ...😩 برو بهش بگــو که دلت شکسته از گناه ... بگو غم داری برا دوری از خدا ... بگو دستتو بگیره ...🤝 بهش بگو : من یه رفیق شهید دارم اونم تویی !! هوامو داشته باش! تویی که زنده ای! تویی که دنیا رو چشیدی و دردامو میفهمی ... آخ اگـــه کــه دلــت بشـکنه ... 💔 خودش خریدار دلتــــه! امتحانش کن اگه ضرر کردی ، بیا بهم بگو!😠 راستی ... اگه رفتی و دلت آروم شد از شهیدت عکس بنداز برام بفرست ... 📷 میخوام بقیه دوستامونم ببینن که شهداء زنده اند ... شهداء دست گیر هستند و باور کنند به یقین برسند ... @ebrahiimhadi74
✍ میگفت: زهرا، باید کمتر کنیم انگار میدونست که قراره چه اتفاقی بیفته. گفتم : این که خیلی خوبه ۲ سال و ۸ ماه از زندگی مشترکمون میگذره، این همه به هم وابسته‌ایم و روز به روز هم بیشتر میشیم . گفت: آره، خیلی خوبه ولی اتفاقه دیگه ...! گفتم. آهاااان؛ اگه واسه خودت میترسی گفت: نه زهرا زبونتو گاز بگیر . اصلاً‌ منظورم این نبود ... حساسیت بالایی بهش داشتم . بعد شهادتش یکی از دوستاش بهم گفت: "حلالم کنید" پرسیدم: چرا؟!؟! گفت: با چند تا از رفقا شوخی میکردیم. یکی از بچه‌ها آب پاشید رو . امین هم چای دستش بود. ریخت روش ناخودآگاه زدم تو صورت امین چون ناخنم بلند بود، صورتش زخمی شد امین گفت: حالا جواب زنمو چی بدم گفتیم: یعنی تو اینقده گفته بود: نه… ولی همسرم💞 خیلی روم حساسه .... مجبورم بهش بگم شاخه درخت خورده تو صورتم ... وگرنه پدرتونو در میاره... از مأموریت بر‌گشته بود . از شوق دیدنش میخندیدم با دیدن خنده از لبام رفت. گفتم: بریم پماد بخریم براش ... میدونست خیلی حساسم مقاومت نکرد با خنده گفت: منم که اصلاً خسته نیستـــــــم گفتم: میدونم خسته‌ای، خسته نباشی . تقصیر خودته که مراقب خودت نبودی. بااااید بریم پماد بخریم ... هر شب خودم پماد به صورتش میزدم و هر روز و شاید هرلحظه جای خراشیدگی💔 رو چک میکردم و میگفتم: پس چرا 😔 🍃🌱↷ 『@ebrahiimhadi74
📢 از محمد به همه خواهران....📞 اگر میخواهید شهید بشوید همسر خوب برای شوهرتان و مادری خوب برای فرزندتان باشید ... آن وقت شهید میشوید ... 🍃🌱↷ 『 @ebrahiimhadi74