•[ #خدای_خوب_ابراهیم ]•
•[ #قسمت_25 ]•
🌹~توفیق خدمت~🌹
نشسته بود پشت موتور. از توی آینه دیدم داره گریه میکنه! کنار خیابان توقف کردم و گفتم: آقا ابراهیم، برا چی گریه میکنی؟ ناراحتی؟
گفت: یاد اون پیرمرد افتادم. پیرمردی که از ما تقاضای کمک کرد و واقعا محتاج بود. ما میخواستیم بهش کمک کنیم اما هیچکدام پول نداشتیم.
گفتم: خوبه خودت هم میگی پول نداشتیم. اگه پول بود بهش میدادیم.
گفت: من ناراحتم که چرا توفیق نداشتیم کمکش کنیم. چرا؟
«اگر از تهیدستان به علت آن که مالی در اختیار نداری روی میگردانی و گشایشی را از پروردگارت میطلبی که امید آن را داری، با آنان به نرمی سخن بگو و آنان را با مهربانی بازگردان.»
[اسرا،28]
🔘 @ebrahiimhadi74 🔘