#وقایع_کربلا 📜
#قسمت 8⃣3⃣
🏴 🏴 🏴 🌹🌹 🏴 🏴 🏴
▪روز عاشورا
صبح عاشورا، امام خود با کوفیان سخن گفت و فرمود :
من پس از رسیدن نامههاى شما که در آنها گفته بودید، سنّت از میان رفته، نفاق برآمده و حدود تعطیل گشته است، به اینجا آمدم. از من خواستید بیایم و امّت محمد (ص) را اصلاح کنم. اکنون آمدم؛ آیا سزوار است که خون مرا بریزید. ؟
آیا من فرزند دختر پیامبر شما نیستم.؟
آیا حمزه و عباس و جعفر عموهاى من نیستند.؟
آیا سخن پیامبر(ص) را در حق من و برادرم نشنیدید که فرمود:
هذان سیدا شباب أهل الجنة، اگر من را در این نقل تصدیق میکنید که چه هیچ، و گرنه از جابر بن عبدالله و ابوسعید خدرى و انس بن مالک و زید بن ارقم بپرسید.
شمر پاسخ داد : او به ظاهر خداى را پرستنده است.
امام در این سخنان، بر آن بود تا براى کسانى که او را نمى شناختند، خود را معرفى کند و آنان را به تأمل در رفتار زشتشان بر انگیزد، و در واقع، به نوعى اتمام حجّت کند.
اهل حرم که سخنان آن حضرت را میشنیدند، همه به گریه افتادند و امام حسین(ع) ، برادرش عباس را فرستاد تا آنان را ساکت کند.
🏴 🏴 🏴 🌹🌹 🏴 🏴 🏴
🔘 (( @ebrahiimhadi74 )) 🔘
#وقایع_کربلا 📜
#قسمت 9⃣3⃣
🏴 🏴 🏴 🌹🌹 🏴 🏴 🏴
▪آغاز نبرد و شهادت گروهی سپاه امام حسین (ع)
عمر بن سعد با انداختن نخستین تیر، رسما جنگ را آغاز کرد و گفت :
نزد عبیدالله شهادت دهید که من نخستین تیر را رها کردم. عمر بن سعد خطاب به کوفیان گفت :
منتظر چه هستید! اینان برای شما یک لقمه هستند. زمانى که عمر بن سعد تیر انداخت، سپاه ابن زیاد نیز شروع به تیر اندازى کردند.
به گزارش ابن اعثم، ، باران تیر از سوى کوفیان به سوى اصحاب امام حسین(ع) شدت گرفت و امام فرمود :
اینها نماینده این قوم به سوى شماست؛ براى مرگى که چارهای از پذیرش آن نیست، آماده باشید. پس از آن دو گروه بر یکدیگر حمله کردند و ساعتى از روز را به طور دسته جمعى با یکدیگر جنگیدند، به طورى که بنا به برخى اخبار پنجاه و اندى از اصحاب امام حسین(ع) به شهادت رسیدند.
در این حمله، بسیارى از اصحاب با تیرهایى که بربدنشان فرود آمد، به شهادت رسیده یا زخمى شدند،
ابن شهرآشوب اسامى شهدایى را که در حمله نخست دشمن به شهادت رسیدند، فهرستوار آورده است. این افراد جمعا 28 نفر از اصحاب و ده نفر از موالى امام حسین(ع) و پدرشان امام على(ع) بودند که در مجموع 38 نفر میشدند. اینها افرادى هستند که اساسا فرصت نبرد تن به تن پیدا نکرده و در تیراندازى نخست کوفیان به شهادت رسیدند. دیدیم که ابن اعثم شمار آنان را بیش از پنجاه نفر یاد کرده است.
🏴 🏴 🏴 🌹🌹 🏴 🏴 🏴
🔘 (( @ebrahiimhadi74 )) 🔘
#وقایع_کربلا 📜
#قسمت 0⃣4⃣
🏴 🏴 🏴 🌹🌹 🏴 🏴 🏴
▪نبرد تن به تن اصحاب امام حسین (ع)
پس از مبارزه تن به تن برخى از اصحاب با کوفیان و کشته شدن شمارى از سپاه عبیدالله، عمرو بن حجاج خطاب به سپاه عمر سعد فریاد زد :
ای احمق ها! شما با قهرمانان این شهر میجنگید؛ کسى با آنان تن به تن به مبارزه نرود. آنها اندکاند و شما با پرتاب سنگ میتوانید آنها را از میان ببرید. عمر بن سعد رأى او را تصدیق کرده، از سپاهش خواست تا کسى مبارزطلبى نکند. پس از آن عمرو بن حجاج از سمت راست سپاه کوفه بر سپاه امام یورش برد. عمرو به سپاه کوفه فریاد میزد :
ای کوفیان! اطاعت و جماعت خود را نگاه دارید و در کشتن کسى که از دین خارج شده و با امام خود مخالفت کرده، تردید به خود راه مدهید. به احتمال شمار سپاه امام در این لحظه 32 نفر بوده است.
در این میان، مسلم بن عوسجه اسدى به دست دو نفر از کوفیان به شهادت رسید. شهادت مسلم موجب شادى سپاه کوفه شد و شَبَث بن ربعى که خود امیر بخشى از سپاه کوفه بود، متأثر شد.
وى به یاد رشادتهاى مسلم بن عوسجه در جنگ با مشرکان در آذربایجان افتاد که مسلم در آنجا شش نفر از مشرکان را کشته بود.
امام حسین(ع) پیش از شهادت مسلم، زمانى که هنوز رمقى در وجود او مانده بود، خود را به وى رساند و فرمود: رحمک ربّک یا مسلم. آنگاه حضرت آیه فمنهم من قضى نَحْبَه و مِنْهُم من ینْتظر را براى وى خواند.
🏴 🏴 🏴 🌹🌹 🏴 🏴 🏴
🔘 (( @ebrahiimhadi74 )) 🔘
#وقایع_کربلا 📜
#قسمت 1⃣4⃣
🏴 🏴 🏴 🌹🌹 🏴 🏴 🏴
▪نبرد تن به تن اصحاب امام حسین (ع)
نزدیکى ظهر بود که حبیب بن مظاهر به شهادت رسید. واقعه از این قرار بود که ابوثمامه صائدى ـ که از اصحاب امام على(ع) بود وقتى دید اصحاب تک تک به شهادت میرسند، نزدیک امام حسین(ع) آمد و گفت :
احساس میکنم دشمن به تو نزدیک میشود، اما بدان! کشته نخواهى شد مگر آن که من به دفاع از تو کشته شوم. أما پیش از آن من میخواهم در حالى خداى خود را ملاقات کنم که نماز ظهر را با تو خوانده باشم.
امام حسین(ع) فرمود :
نماز را به یاد ما آوردى! خداوند تو را از نمازگزاران ذاکر قرار دهد. امام ادامه داد : از دشمن بخواهید جنگ را متوقف کند تا نماز بگزاریم.
حُصَین بن نُمَیر تمیمى فریاد زد :
نماز شما قبول نمى شود! در این وقت، حبیب بن مظاهر فریاد زد :
ای الاغ! نماز آل رسول الله قبول نمى شود، اما نماز تو قبول میشود؟
در این جا بود که حبیب با حصین بن تمیم درگیر شد.حبیب در این حمله با زخمى کردن اسب حصین توانست وى را به زمین بیندازد که یارانش سر رسیدند و حصین را نجات دادند.
🏴 🏴 🏴 🌹🌹 🏴 🏴 🏴
🔘 ((@ebrahiimhadi74 )) 🔘
#وقایع_کربلا 📜
#قسمت 3⃣4⃣
🏴 🏴 🏴 🌹🌹 🏴 🏴 🏴
▪️ شهادت اهل بیت (ع)
شروع به نبرد از سوى اهل بیت امام حسین(ع)، زمانى بود که از یاران کسى باقى نمانده بود. آن گاه اهل بیت وارد کارزار شده و شمارى از آنان به شهادت رسیدند که رقم آنان را کمتر از شانزده نفر ننوشتهاند، و برخى از منابع نام بیش از بیست نفر را یاد کردهاند. یکی از مشهورترین آنان، عباس بن على بن ابى طالب بود، کسی که بعدها نسل و نوادگانش او را سقّا نامیدند.
مردى زیباچهره و بلند قامت بود که وقتى سوار اسب میشد، پایش به زمین میرسید. ابوالفرج مینویسد که او را به خاطر زیبایى قمر بنى هاشم میگفتند. عباس پرچمدار سپاه امام حسین(ع) بود و آنچنان که امام باقر(ع) فرموده است :
قاتلان وى زید بن رقاد جَبنّى و حکیم بن طفیل سِنْبسى از قبیله طى بودند.
وى زمان شهادت 34 سال داشت. برادرش جعفر بن على بن ابى طالب (فرزند امّ البنین و نوزده ساله)، توسط هانى بن ثُبَیت حضرمى کشته شد.
در روایت امام باقر(ع) آمده است که خولى بن یزید اصبحى، قاتل جعفر بن على بوده است.
برادر دیگرش عبدالله بن على بن ابى طالب:
(فرزند امّ البنین و 25 ساله ) به دست هانى بن ثُبَیت حضرمى کشته شد. برادر دیگر عباس، عثمان بن على بن ابى طالب: (فرزند امّ البنین). وقتى به میدان رفت، ابتدا خولى بن یزید تیرى به او زد و سپس مردى از طایفه ابان بن دارم او را کشت.
مادر هر چهار نفر گذشته، ام البنین عامریه از آل وحید بود. دینورى با اشاره به این مطلب مینویسد :
اینان از برابر امام حسین(ع) عبور کردند و سر و گردن را سپر بلاى او قرار دادند.
🏴 🏴 🏴 🌹🌹 🏴 🏴 🏴
🔘 (( @ebrahiimhadi74 )) 🔘
#وقایع_کربلا 📜
#قسمت 4⃣4⃣
🏴 🏴 🏴 🌹🌹 🏴 🏴 🏴
▪️ شهادت اهل بیت (ع)
على اکبر پسر بزرگ امام حسین (ع) و فرزند ام لیلى و متولّد در زمان عثمان که توسط مرة بن منقذ بن نعمان عبدى [عبدالقیس] کشته شد.
ابومخنف، بلاذرى و دینورى میگویند: نخستین کشته از اهل بیت، على اکبر بود. ابن اعثم نخستین شهید را از این خاندان عبدالله بن مسلم بن عقیل دانسته است.
به نوشته ابن سعد، علی اکبر نیز به خاطر مادرش (آمنه نواده دختری ابوسفیان) امان نامه گرفت اما نپذیرفت .
شهدای دیگر اهل بیت عبارتند از :
عبداللّه بن الحسن بن على(ع) ابوبکر بن الحسن بن على، عبدالله بن حسین (فرزند رباب دختر امرؤالقیس ، قاسم بن حسن که توسط سعید بن عمرو ازْدى به طرز سوزناکی به شهادت رسید.
عون بن عبدالله بن جعفر: توسط عبدالله بن قُطْبة الطائى کشته شد. محمد بن عبدالله بن جعفر : توسط عامر بن نهشل تمیمى کشته شد.
مسلم بن عقیل بن ابى طالب که در کوفه و به تاریخ هشتم ذى حجه سال 60 کشته شد.
جعفر بن عقیل، عبدالرحمان بن عقیل، عبدالله اکبر بن عقیل، عبدالله بن مسلم بن عقیل، محمد بن ابى سعید بن عقیل.
🏴 🏴 🏴 🌹🌹 🏴 🏴 🏴
🔘 (( @ebrahiimhadi74 )) 🔘
#وقایع_کربلا 📜
#قسمت 5⃣4⃣
🏴 🏴 🏴 🌹🌹 🏴 🏴 🏴
▪️ شهادت امام حسین (ع)
تا این لحظه که تمامی یاران و اهل بیت کشته شدند، کسى جرأت نزدیک شدن به امام را نداشت؛ چرا که به هر روى، بسیارى از کوفیان مایل نبودند قاتل امام حسین(ع) شناخته شوند.
بنابراین تا وقتى کسان دیگرى مانند سنان بن انس دیوانه و شمر کثیف و خولى بد ذات بودند، نوبت به دیگران نمى رسید. چند گزارش را در این باره نقل میکنیم :
ابن سعد میگوید : در این لحظه امام عطشان بود و درخواست آب کرد. مردى نزد امام آمد و آب به او داد. در همان حال حصین بن نمیر تیرى رها کرد که به دهان آن حضرت اصابت کرد و خون جارى شد. آن حضرت با دست خون ها را پاک میکرد و در همان حال خدا را ستایش میکرد، آن گاه به سوى فرات به راه افتاد. مردى از طایفه ابان بن دارم گفت :
نگذارید به آب دسترسى پیدا کند. گروهى میان او و آب ایستادند، در حالى که امام در برابرشان ایستاده بود و درباره آن مرد فرمود :
خدایا او را از تشنگى بمیران. آن مرد اندکى بعد، فریاد زد که تشنه است و هرچه آب میخورد باز احساس تشنگى میکرد تا آن که مرد.
🏴 🏴 🏴 🌹🌹 🏴 🏴 🏴
🔘 (( @ebrahiimhadi74 )) 🔘
#وقایع_کربلا 📜
#قسمت 6⃣4⃣
🏴 🏴 🏴 🌹🌹 🏴 🏴 🏴
▪️ شهادت امام حسین (ع)
ابن سعد میافزاید :
زمانى که یاران و اهل بیت حسین کشته شدند، هیچ کس به سراغ او نمى آمد مگر آن که باز میگشت تا آن که پیاده نظام اطرافش را گرفتند. در آن لحظه شجاعتر از وى نبود و حسین بن على چون یک جنگجوى شجاع با آنان میجنگید،بر هر طرف یورش میبرد، و افراد مانند بزى از برابر شیر میگریختند.
ابن سعد در ادامه آن گزارش مینویسد: ساعاتى از روز گذشت و مردم در حال نبرد با حسین بن على بودند؛ اما کسى براى کشتن وى اقدام نمى کرد.
دینورى آورده است :
در این وقت امام حسین(ع) نشسته بود و اگر میخواستند میتوانستند او را بکشند، اما هر قبیلهای بر آن بود تا مسؤولیت آن را به عهده دیگرى بیندازد و کراهت داشت تا بر این کار اقدام کند.
در این وقت شمر فریاد زد :
مادرتان در عزایتان بگرید، منتظر چه هستید، او را بکشید! اولین کسى که به امام حسین(ع) نزدیک شد زُرْعة بن شریک تمیمى بود که ضربتى بر کتف چپ امام زد و پس از آن ضربه دیگرى بر گردن آن حضرت زده، نقش بر زمینش کرد. آنگاه سنان بن انس نخعى پیش آمد و ضربهای بر استخوان سینه آن حضرت زد؛ سپس نیزه اش را در سینه امام حسین(ع) فرو کرد. در این وقت بود که امام روى زمین افتاد.
🏴 🏴 🏴 🌹🌹 🏴 🏴 🏴
🔘 (( @ebrahiimhadi74 )) 🔘
#وقایع_کربلا 📜
#قسمت 7⃣4⃣
🏴 🏴 🏴 🌹🌹 🏴 🏴 🏴
▪️ شهادت امام حسین (ع)
سنان از اسب پیاده شد تا سر امام حسین(ع) را جدا کند، در حالى که خولى بن یزید اصبحى هم همراهش بود. وى سر را جدا کرد و آن را نزد عبیدالله بن زیاد آورد.
وى در جاى دیگرى مینویسد که سنان بن انس نخعى امام حسین(ع) را کشت و خولى بن یزید سر آن حضرت را جدا کرد.
شیخ مفید مینویسد :
زُرْعة بن شریک به کتف چپ امام ضربتى زد و پس آن ضربتى بر گردن آن حضرت نواخت، سنان بن انس نیزهای بر آن حضرت زد که آن حضرت به زمین افتاد. آنگاه خولى رفت تا سر آن حضرت را جدا کند که دستش لرزید. شمر خود از اسب فرود آمد، سر امام را جدا کرد و به دست خولى داد تا به عمر بن سعد برساند.
ابن سعد میافزاید :
زخمهاى بدن امام حسین(ع) را که شمارش کردند، 33 مورد بود، در حالى که بر لباس ایشان بیش از صد مورد پارگى در اثر تیر و ضربت شمشیر وجود داشت. و باز همو مینویسد : وقتى امام حسین(ع) به شهادت رسید، یک شمشیر او را قلانس نهشلى و شمشیر دیگرش را جمیع بن خَلْق اودى برد. لباس (سِروال ـ شلوار ـ و قطیفه) آن حضرت را بحر بن کعب تمیمى و قیس بن اشعث بن قیس کندى برداشتند که بعدها به این قیس، قیسِ قطیفه میگفتند!
نعلین امام را اسود بن خالد ازدى، عمامه ایشان را جابر بن یزید، برداشتند
🏴 🏴 🏴 🌹🌹 🏴 🏴 🏴
🔘 (( @ebrahiimhadi74 )) 🔘
#وقایع_کربلا 📜
#قسمت 8⃣4⃣
🏴 🏴 🏴 🌹🌹 🏴 🏴 🏴
▪️ شهادت امام حسین (ع)
بلاذرى مینویسد :
عمر بن سعد، سر امام حسین(ع) را همراه خولى بن یزید اصبحى و حمید بن مسلم ازدى ـ را براى ابن زیاد فرستاد. آنان دیر وقت به دروازه ورودى شهر رسیدند که بسته بود. خولى سر را به منزلش برده آن را در تنورى جاى داد. همسرش نوار دختر مالک حضرمى پرسید :
چه چیز همراهت آوردى؟ گفت :
جئتُ بِغِنَى الدّهر، بى نیازى دهر را آورده ام. سر حسین اکنون در خانه با توست! زن گفت :
مردم طلا و نقره به خانه میآورند و تو سر فرزند دختر پیامبر(ص) را آورده اى؟ دیگر سر من و تو روى یک بالش نخواهد بود. عمر بن سعد روز عاشورا و فرداى آن روز را در کربلا ماند؛ پس از آن به حمید بن بکیر احمرى گفت تا نداى کوچ به سوى کوفه را سر دهد. وى خواهران و دختران امام حسین(ع) ودیگر بچه ها را همراه خود برد.
در این وقت، زنان که از کناره بدن امام حسین(ع) میگذشتند، بر سر و صورت خود میزدند. زینب(س) دختر على(ع) میگفت:
واى محمد! درود خداى آسمان بر تو باد. این حسین توست، عریان و خونین که اعضاى بدنش قطع شده است. واى محمد! دختران تو اسیرند و ذریه تو کشته شدهاند و گرد و غبار بر آنان میوزد. در این وقت، دوست و دشمن میگریستند.
بلاذرى میافزاید : سر 72 تن را از تنشان جدا کرده، همراه شمر بن ذى الجوشن و قیس بن اشعث و عمرو بن حجاج و عزرة بن قیس احمسى نزد ابن زیاد بردند.
🏴 🏴 🏴 🌹🌹 🏴 🏴 🏴
🔘 (( @ebrahiimhadi74 )) 🔘
#وقایع_کربلا 📜
#قسمت 8⃣4⃣
🏴 🏴 🏴 🌹🌹 🏴 🏴 🏴
▪️ شهادت امام حسین (ع)
بلاذرى مینویسد :
عمر بن سعد، سر امام حسین(ع) را همراه خولى بن یزید اصبحى و حمید بن مسلم ازدى ـ را براى ابن زیاد فرستاد. آنان دیر وقت به دروازه ورودى شهر رسیدند که بسته بود. خولى سر را به منزلش برده آن را در تنورى جاى داد. همسرش نوار دختر مالک حضرمى پرسید :
چه چیز همراهت آوردى؟ گفت :
جئتُ بِغِنَى الدّهر، بى نیازى دهر را آورده ام. سر حسین اکنون در خانه با توست! زن گفت :
مردم طلا و نقره به خانه میآورند و تو سر فرزند دختر پیامبر(ص) را آورده اى؟ دیگر سر من و تو روى یک بالش نخواهد بود. عمر بن سعد روز عاشورا و فرداى آن روز را در کربلا ماند؛ پس از آن به حمید بن بکیر احمرى گفت تا نداى کوچ به سوى کوفه را سر دهد. وى خواهران و دختران امام حسین(ع) ودیگر بچه ها را همراه خود برد.
در این وقت، زنان که از کناره بدن امام حسین(ع) میگذشتند، بر سر و صورت خود میزدند. زینب(س) دختر على(ع) میگفت:
واى محمد! درود خداى آسمان بر تو باد. این حسین توست، عریان و خونین که اعضاى بدنش قطع شده است. واى محمد! دختران تو اسیرند و ذریه تو کشته شدهاند و گرد و غبار بر آنان میوزد. در این وقت، دوست و دشمن میگریستند.
بلاذرى میافزاید : سر 72 تن را از تنشان جدا کرده، همراه شمر بن ذى الجوشن و قیس بن اشعث و عمرو بن حجاج و عزرة بن قیس احمسى نزد ابن زیاد بردند.
🏴 🏴 🏴 🌹🌹 🏴 🏴 🏴
🔘 (( @ebrahiimhadi74 )) 🔘
#وقایع_کربلا 📜
#قسمت 9⃣4⃣
🏴 🏴 🏴 🌹🌹 🏴 🏴 🏴
▪️ اسرای کربلا
اسراى کربلا را از منطقه نبرد سوار بر شتر کرده به کوفه آوردند و به دستور ابن زیاد در کوچههاى مختلف کوفه گرداندند . سپس آن را به قصر ابنزیاد آوردند. در این وقت مردم کوفه اجتماع کرده گریه میکردند و امام سجاد(ع) فرمود : وقتى اسرا بر ابنزیاد وارد شدند، ابن زیاد گفتگویى با على بن الحسین(ع) داشت.
وى از حضرت پرسید: نامت چیست؟ گفت : على.
ابنزیاد گفت: مگر خدا على بن الحسین را نکشت؟ گفت: برادرى داشتم نامش على بود و از من بزرگتر، مردم او را کشتند!
ابن زیاد گفت : خدا او را کشت. امام سجاد(ع) پاسخ داد: خداوند وقت مرگ، روح آنان را میستاند. و ما کانَ لِنَفْس أنْ تَمُوتَ إلاّ بإذْنِ اللّه،
ابنزیاد دستور قتل على بن الحسین(ع) را داد که زینب (س) فریاد زد:
بس است آنچه از خون ما ریختى؛ تو را به خدا سوگند میدهم اگر بناى کشتن او را دارى اول مرا بکش. در این وقت ابن زیاد از کشتن امام سجاد(ع) منصرف گشت.
ابن زیاد گفتگویى هم با زینب (س) داشت. به گزارش ابومخنف، زینب (س) با کم ارزشترین لباس آمده بود در حالى که کنیزانى در اطرافش بودند. ابن زیاد پرسید: این زن کیست؟
سه بار پرسید و کسى پاسخش را نداد. عاقبت یکى از کنیزان گفت: این زینب دختر على(ع) است.
ابن زیاد گفت : سپاس خداى را که شما را رسوا کرده، کشت و اقدامتان را باطل کرد، زینب (س) پاسخ داد: الحمد لله الذى أکرمنا بمحمّد(ص) و طهّرنا تطهیرا.
🏴 🏴 🏴 🌹🌹 🏴 🏴 🏴
🔘 ((@ebrahiimhadi74 )) 🔘