🍃یاری"خداوند"
توی بیمارستان بود . خبرنگار آمد بالای سر #ابراهیم و پرسید : شما عملیات اخیر را چطور دیدی ؟ #ابراهیم گفت : ما هرچه دیدیم عنایت "خدا " بود . ما کاری نکردیم . ما فقط راهپیمایی کردیم و از "خدا " کمک خواستیم . دشمن ، چنان از عظمت رزمندگان ما ترسیده بود که پا به فرار گذاشت . ما این آیه را با تمام وجود لمس کردیم :
🍂 ﷽ 🍂
" اِن تَنصُرُوا اللَّه یَنصُرکُم و یُثَبِت اَقدامَکُم "
" اگر ( دین ) "خدا" را یاری کنید ، "او" هم شما را یاری می کند و گامهایتان را استوار میکند ."
🍃 محمد - 7🍃
📚 #خدای_خوب_ابراهیم
🍃 @ebrahiimhadi74
•[ #خدای_خوب_ابراهیم ]•
•[ #قسمت_اول ]•
🌹~ همه چیز دست خداست ~🌹
رابطه ی عاشقانه ای با خدا داشت. این را از صحبت های خصوصی اش فهمیدم. من از بقیه نیروهای رزمنده کوچکتر بودم. غیر مستقیم مرا نصیحت میکرد. یکبار به من گفت: خدا، خدا، خدا. همه چیز دست خداست. تمام مشکلات بشر به خاطر دوری از خداست. ما باید مطیع محض باشیم. او از سود و زیان ما خبر دارد. هر چی گفته باید قبول کنیم. خیر و صلاح ما در همین است.
بعد به من گفت: این آیه رو ببین، چقدر خدا قشنگ با ما حرف زده. آدم میخواد از خوشحالی فریاد بزنه:
«أَلَیسَ اللهُ بِکافٍ عَبدَهُ»
«آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟»
[زمر،۳۶]
🔘 @ebrahiimhadi74 🔘
•[ #خدای_خوب_ابراهیم ]•
•[ #قسمت_دوم ]•
🌹~سؤظن~🌹
توی گیلان غرب و جزو نیروهای گروه اندرزگو بودم. یکی دو روز بود که رفتار ابراهیم با من تغییر کرد! خیلی مرا تحویل نمیگرفت. شب بهش گفتم: چیزی شده؟ گفت: از تو توقع نداشتم فلان کار را انجام بدهی. با تعجب گفتم: من؟! اشتباه میکنی.
بعد ثابت کردم من این کار را نکردم. ابراهیم صبح روز بعد مرا صدا زد. اگر اجازه میدادم حاضر بود جلوی جمع دستم را ببوسد. خیلی معذرت خواهی کرد و گفت: من به خاطر حرفی که یک آدم...زده بود در مورد تو سوظن پیدا کردم. خواهش میکنم من رو ببخش.
دیگه ندیدم که ابراهیم با شنیدن سخن این و آن، زود تصمیم بگیرد.
چون قرآن میفرماید:
«ای کسانی که ایمان آورده اید،اگر فرد فاسقی با خبری به نزدتان آمد، پس تحقیق کنید تا مبادا ندانسته به گروهی بیگناه حمله کنید و بعد از عمل خود پشیمان شوید.»
[حجرات،۶]
🔘 @ebrahiimhadi74 🔘
•[ #خدای_خوب_ابراهیم ]•
•[ #قسمت_سوم ]•
🌹~آرامش دلها~🌹
تو اوج درگیری و عملیات بودیم. شرایط خیلی سخت و روحیه نیروهای ما خراب بود. از همه طرف به سمت ما شلیک میشد. دشمن حلقه محاصره را کامل کرد. در این شرایط ابراهیم روی بلندی رفت و با صدای بلند فریاد زد: الله اکبر...اشهد ان لااله الا الله...
وقتی اذان و نام خدا به گوش ما خورد چنان آرامش پیدا کردیم که گویی هیچ خبری نیست! دشمن هم با شنیدن نوای ملکوتی ابراهیم عقب نشینی کرد. وقتی ابراهیم پایین آمد، یکی از رفقا بهش گفت:
خیلی عالی بود. با صدای شما آرامش پیدا کردیم.
ابراهیم یادآور شد که:
من نبودم. این یاد خدا بود که آرامش ایجاد کرد:
«الا بذکرِ الله تَطمَئِنُ القُلُوب»
«آگاه باش که تنها با یاد خدا دلها آرام و مطمئن میگردد.»
[رعد،۲۸]
🔘 @ebrahiimhadi74 🔘
•[ #خدای_خوب_ابراهیم ]•
•[ #قسمت_چهارم ]•
🌹~خدایا شکر~🌹
از صبح تا عصر به ادارات مختلف شهرمان رفتم اما مشکل من حل نشد. با اینکه از جانبازان جنگ بودم، اما اینقدر عصبانی شدم که به تمام مسئولین فحش دادم و گفتم: کاش داعش میآمد و شما را...
آخر شب، فرزندم که از شرایط من ناراحت بود گفت: بابا، من امروز یک کتاب جالب خواندم. خیلی آرامش به من داد. بیا شما بخوان. بعد کتابی را که تصویر یک شهید روی آن بود به من نشان داد. کتاب را انداختم آن طرف و گفتم:«همش دروغه.» و بعد خوابیدم. جوان خوش سیمایی بالای سرم آمد و گفت: دوست عزیز، چرا اینقدر ناشکری؟! چیزی نشده. مشکل شما را اگر خدا صلاح بداند حل میکند. خدا را به خاطر این همه نعمتی که داده شکر کن. نعمت ها را بیشتر میکند و...
از خواب پریدم. خودش بود. همان جوانی که تصویرش روی جلد کتاب قرار داشت. کتاب را از گوشه اتاق برداشتم. نوشته بود: سلام بر ابراهیم. خاطرات شهید ابراهیم هادی. او به من این کلام الهی را یادآور شد :
«لَئِن شَکَرتُم لَأَزیدَنَّکُم و لَئِن کَفَرتُم إِنَ عَذابی لَشَدیدٌ»
«اگر شکرگزاری کنید(نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است!»
[ابراهیم،۷]
🔘 @ebrahiimhadi74 🔘
•[ #خدای_خوب_ابراهیم ]•
•[ #قسمت_پنجم ]•
🌹~بشارت به یاران شهدا~🌹
محمد امین کریمیان، طلبه ای بود که برای معرفی شهید هادی خیلی تلاش میکرد و میگفت: شهدا زنده اند. باید آن هارا الگو قرار دهیم.
کتاب سلام بر ابراهیم را در مدارس پخش میکرد و نوجوان ها را با راه و روش شهید آشنا مینمود. او دوست داشت مدافع حرم شود.
میگفت: هر زمان ابراهیم را در خواب میبینم، خیلی خوشحال است و خیلی مرا تحویل میگیرد. او در سوریه به دوستانش گفت: من مدیون ابراهیم هستم. او به من گفت که نترس و نگران نباش. به زودی با گمنامی به ما ملحق میشوی...مدتی بعد همینگونه شد!
«آن ها(شهدا) بخاطر نعمتهای فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده خوشحالند و مژده میدهند به کسانی که هنوز به آنها ملحق نشده اند(مجاهدان و شهیدان آینده، زیرا میدانند) که نه ترسی بر آنهاست و نه غمی خواهند داشت.»
[آل عمران،۱۷۰]
🔘 @ebrahiimhadi74 🔘
•[ #خدای_خوب_ابراهیم ]•
•[ #قسمت_ششم ]•
🌹~امر به معروف~🌹
دیده بود که در جبهه چند جوان روستایی ساده دل هستند که نماز نمی خوانند. ابراهیم برایشان خرج کرد. با آنها رفیق شد و... مدتی بعد به آنها کفت: چرا نمی آیید برای نماز؟ میدونید چقدر نماز اول وقت اهمیت داره؟ گفتند: راستش رو بخواهی نماز بلد نیستیم.
ابراهیم با کمک یکی از دوستان، برای آنها آموزش نماز را شروع کرد. وقت گذاشت تا نمازخوان شدند. امر به معروف های ابراهیم اینگونه ساده و دقیق بود.
«آمران به معروف، نهی کنندگان از منکر و حافظان حدود (و مرزهای) الهی (مومنان حقیقی اند) و بشارت بده به (اینچنین) مومنان!»
[توبه،112]
🔘 @ebrahiimhadi74 🔘
•[ #خدای_خوب_ابراهیم ]•
•[ #قسمت_هشتم ]•
🌹~یاری خدا~🌹
توی بیمارستان بود. خبرنگار آمد بالای سر ابراهیم و پرسید: شما عملیات اخیر را چطور دیدی؟ ابراهیم گفت: ما هر چه دیدیم عنایت خدا بود. در این عملیات ما کاری نکردیم. ما فقط راهپیمایی کردیم و از خدا کمک خواستیم. دشمن، چنان از عظمت رزمندگان ما ترسیده بود که پا به فرار گذاشت. ما این آیه را با تمام وجود لمس کردیم:
«إن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرکُم و یُثَبِت اَقدامَکُم»
«اگر (دین) خدا را یاری کنید، او هم شمارا یاری میکند و گامهایتان را استوار میکند.»
[محمد،۷]
🔘 @ebrahiimhadi74 🔘
سلام برابراهیم هادے🇵🇸
•[ #خدای_خوب_ابراهیم ]• •[ #قسمت_هشتم ]• 🌹~یاری خدا~🌹 توی بیمارستان بود. خبرنگار آمد بالای سر ابرا
•[ #خدای_خوب_ابراهیم ]•
•[ #قسمت_هفتم ]•
🌹~تقوای الهی~🌹
سراسر زندگی ابراهیم هادی، این کلام زیبای الهی را فریاد میزد: تقوا داشته باش، خدا در سخت ترین شرایط که تمام راه ها بر انسان بسته میشود، راه خروج را به تو نشان میدهد. مثل معجزه اذان، یا داستان وسوسه شیطانی و... جدای از آن، خداوند در این آیه ادامه میدهد:« از جایی که فکرش را نمیکنی به تو روزی میدهم. و انسان با تقوا بر خدا توکل میکند که خدا برایش کافی است.»
به ابراهیم میگفتند: از سازمان تربیت بدنی خارج نشو. آینده و درآمد خوبی داره. آخه آموزش و پرورش که... او میخندید و میگفت: با خدا باش، از جایی که گمان نمیکنی روزی تو را میرساند.
در مورد اهمیت این آیه پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم میفرماید: من آیه ای میشناسم که اگر تمام انسان ها دست به دامن آن زنند برای حل مشکلات آن ها کافی ست، پس از آن، آیه ی "مَن یَتَّقِ الله..." را تلاوت فرمود و بارها آن را تکرار کرد.
«هر کس تقوای الهی پیشه کند، (و به خاطر خدا گناهی را ترک کند) خداوند راه خروج (از گرفتاری) برای او فراهم میکند. و او را از جایی که گمان ندارد روزی میدهد و هر کس بر خدا توکل کند، خدا برای او کافی است. خداوند فرمان خود را به انجام میرساند و خدا برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است!»
[طلاق،۲و۳]
🔘 @ebrahiimhadi74 🔘
سلام برابراهیم هادے🇵🇸
•[ #خدای_خوب_ابراهیم ]• •[ #قسمت_هشتم ]• 🌹~یاری خدا~🌹 توی بیمارستان بود. خبرنگار آمد بالای سر ابرا
•[ #خدای_خوب_ابراهیم ]•
•[ #قسمت_نهم ]•
🌹~چرا جنگ؟~🌹
جوان دانشجویی بود که به جبهه آمد. مدتی در جنگ حضور داشت. امایکسال بعد، از حضور در جبهه پشیمان شد!
میگفت: عراقی ها مثل ما مسلمان هستند. چرا با اینها میجنگیم؟ ما اشتباه میکنیم و...
ابراهیم با او صحبت کرد. گفت: ما نخواستیم و نمی توانستیم جنگ را شروع کنیم. این صدام بود که جنگ را آغاز کرد. صدام حتی کسانی که میانجی صلح شده بودند را رد کرد. وظیفه ما در چنین شرایطی طبق آیات الهی جنگیدن است. آنجا که قرآن میفرماید:
"و اگر دو گروه از مومنان با هم جنگ کردند، میان آنها صلح برقرار کنید، پس اگر آشکار شد یکی از آنها بر دیگری ستم کرده، با آن گروه جنگ کنید تا به حکم اجبار تسلیم امر خدا شود و اگر به سوی خدا برگشت میان آن دو طائفه به عدل اصلاح کنید، و عدالت را برقرار نمایید، چون خدا عدالت گستران را دوست می دارد."
[ حجرات، 9]
🔘 @ebrahiimhadi74 🔘
•[ #خدای_خوب_ابراهیم ]•
•[ #قسمت_دهم ]•
🌹~میوه رسیده~🌹
یادمه آقا ابراهیم مثال قشنگی میزد و میگفت: نماز اول وقت مثل میوه ای است که وقت چیدنش شده. اگه میوه رو نچینی، خراب میشه و مزه اولیه رو نداره. همیشه سعی کن نمازهایت، در هر شرایطی اول وقت باشه. خدا هم تو گرفتاری های زندگی، قبل از اینکه حرفی بزنی کارت رو ردیف میکنه.
"و نماز را در دو طرف روز و ساعات نخستین شب بر پا دار که یقینا نیکی ها (نمازها)، بدی ها را از میان میبرند..."
[ هود، 114]
🔘 @ebrahiimhadi74 🔘