💕یـ ا ا مـ ا م ر ئو ف ـــ💕
بإز ھم دَربه دَر ۺب ڜڋم،إي نــوُر ســڷإم..
بإز هم زٵئڔٺ نېښتم،إز ڍۏۇڒ ســـلٱم..
#به رسم عاشقی هرشب 😍
#رأس ساعت هشت🕗
به نیابت تمامی شهـــــ🌙ــــدا
#بویژه
#شهید_خضرالله_خدیش💙
🌻اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي و حُجَّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ🌻
╔═ ════ ══╗
❣ @ebrahimdelha ❣
╚═ ════ ══╝
💫✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرحیم✨💫
#زیارت_نیابتی
🌺🍃 مشهد🌺🍃
🗓چهار_شنبه ۱۳۹۸/۱/۲۸
🌻خادمِ " مشهد" امروز نائب الزیاره بزرگوارانی بودند که نامشان ثبت شده🍃
⚜🍃ان شاءالله به حق چهارده معصوم علیه السلام وامام زمان(عج)وشهدا
حاجت دل همه ی عزیزان ختم بخیر شود ...🍃
»آمین یٰارَبَّ الْعٰالَمینٰ«
@ebrahimdelha🌹
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#شهید_مدافع_حرم_شهید_مجتبی_واعظی_تیپ_فاطمیون
#قسمت_1
محل مفقودی:حومه دمشق(#زمانیه)
«مجتبی» متولد۱۳۷۴/۲/۲۰بوده و در تاریخ۱۳۹۲/۱۱/۸ به شهادت رسید🌹
مجتبی چندبار همینطور گفت وگفت و خانواده اجازه نداد برای رفتن ب سوریه تا اینکه #محرم و#صفر اومد و مجتبی هر شب هیئت بود وگاهی وقتاهم نوحه میخوند.
شبا که میومد خونه با مادرم حرف میزد و میگفت:
مادرجان من باید برم حرم حضرت زینب(س)من باید برم دفاع کنم از حرم بی بی زینب(س) و همینطور اشک میریخت😭
مادرم حرفی نمیزد و این موضوع گذشت تا اینکه یکی از اقوام فوت کرد و ما مجبور شدیم بریم قم همه رفتیم،جز پدرم
در این مدت که ما نبودیم کار «مجتبی» شده بود اجازه گرفتن از پدرم و بالاخره بعد یه هفته موفق شد و زنگ زد به مادرم
مادرمم هم خوشحال بود از اینکه پسرش بهترین راه رو انتخاب کرده
و هم ناراحت چون داشت جگر گوشه اش را به یه جای دور میفرستاد.
ولی ته دلش ارام بود چون «مجتبی» روبه خداوحضرت زینب س سپرده بود
😌🍃
«مجتبی» روز جمعه بود که میرفت سمت تهران و تمام دوستاش رفته بودن برای خداحافظی و من خیلی ناراحت بودم چون حتی موقع رفتن داداشمو ندیده بودم😔
بهم زنگ زد و گفت: آبجی جان حلالم کن گفتم: داداش برو و زود برگرد مواظب خودتم باش،ولی« مجتبی» گفت: این راهی که من میرم برگشتنش باخداست؛«مجتبی»آرزوش شهادت بود.
@ebrahimdelha🌺
#ادامه_دارد
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#شهید_مدافع_حرم_مجتبی_واعضی_تیپ_فاطمیون
بعد از شهادت«مجتبی» دوستاش و همرزمانش میگفتن:
که« مجتبی »یکی از بچه های فعال ما بود که در هر معرکه جنگ شرکت میکرد و میگفت:
تنها آرزوش شهادت هستش
#مجتبی و #رضا_اسماعیلی با هم به دست دشمن افتادن و به شهادت رسیدن.
البته میگفتن که «مجتبی» رفته بوده جلو و «رضا »هم به دنبالش رفته تا برش گردونه و بگه جلوتر نره چون منطقه دست دشمن بوده
ولی «مجتبی »روی موتور بوده و نشنیده بود جلوتر که رفته
تکفیری ها با #میل_گردی میزنن تو سر «مجتبی» و از روی موتور میفته😔
«رضا »هم که بعد «مجتبی» اسیر شده جلوی «مجتبی»شکنجه اش میکردن
و در نهایت سرشو بریدن تا« مجتبی »هرچی میدونه رو لو بده.
طبق گفته همرزمانشون تکفیریها، خیلی اذیتشون کردن و در آخر به شهادت رساندن،ان شالله با حضرت زهرا(س) محشور بشن🙏
خواهر شهید : از همه ی کسانی که این مطلب رو میخونن خواهش میکنم دعا کنید تا پیکر برادر عزیزم پیدا بشه😔🌹
@ebrahimdelha🌺
#ادامه_دارد
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#شهید_مدافع_حرم_شهید_مجتبی_واعضی_تیپ_فاطمیون
سال 92 وقتی با مادرم از تشیع یک شهید برمیگشتیم - که خاطرم نیست کدام شهید بود - من با عجله وارد خانه شدم و درب حیاط را بستم
ولی هنوز داخل حیاط بودم و مادر ابتدای کوچه.
ناگهان سر و صدایی شنیدم و پشت در گوشهایم را تیز کردم. ظاهرا یکی از جوان های کوچه #مزاحم دختر خانمی شده بود و آن دختر خانم همراه مادرش پشت در، در حال مشاجره بود.
آن دختر تنها یک حرف زد و بحث تمام شد اما با شنیدنش حسی غریب قلبم را فشرد اما باز از اصل ماجرا بی خبر بودم.
آن دختر به طرف مقابل گفت: «صبر کن داداشم از سوریه برگرده میاد پدرتو در میاره که مزاحم آبجیش شدی😢».احساس مشترکی بود چرا که آن روزها برادرم رضا از سوریه برگشته بود و روزهای مجروحیتش را در کنار ما سپری میکرد.
کمی بعدتر که مادرم وارد خانه شد ماجرا را تعریف کرد. گفت که برادر این دختر به نام «مجتبی واعظی» در سوریه به شهادت رسیده و چون پیکرش هنوز بازنگشته خانواده باور ندارند که شهید شده است😔😔
طفلی! دلم خیلی سوخت. بعد از پدر، همه دنیا و امید دخترها برادر است. حالا خواهر مجتبی منتظر است برادر بیاید و به دادش برسد.😔😭
@ebrahimdelha🌺
#پایان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃