💕یـا امـام رئــوف..💕
ای کاش حرم بودم و مهمان تو بودم
مهمان تو و سُفره ی احسان تو بودم
#به رسم عاشقی هرشب 😍
#رأس ساعت هشت🕗
به نیابت تمامی شهـــــ🌙ــــدا
#بویژه
#شهید_مسلـم_مظفری💕
#دفاع_مقدس
🌻اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي و حُجَّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ🌻
╔═ 🌸 ════⚘ ═╗
✾ @ebrahimdelha✾
╚═ ⚘════ 🌸 ═╝
💫✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرحیم✨💫
#زیارت_نیابتی
🌺🍃 شاه عبدالعظیم🌺🍃
🗓 #شنبه ۱۳۹۸/۲/۲۱
🌻خادمِ " شاه عبدالعظیم" امروز نائب الزیاره بزرگوارانی بودند که نامشان ثبت شده🍃
⚜🍃ان شاءالله به حق چهارده معصوم علیه السلام وامام زمان(عج)وشهدا
حاجت دل همه ی عزیزان ختم بخیر شود ...🍃
»آمین یٰارَبَّ الْعٰالَمینٰ«
@ebrahimdelha🌹
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
دوستان عزیز سلااام✋
خدا قوت بابت پنجمین روز از ماه مبارک💪
طاعاتتون قبول
در خدمتتون
هستم با دومین قسمت از مجموعه ی #شهید_احمد_اعطایی
از شهدای اربعه عزیزِ حلب😍
@ebrahimdelha 🌍
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
#قسمت_1
#شهدای_اربعه
#شهید_احمد_اعطایی
بعد دواجمان بود و او حدود یک ماه خانه نبود و به من هم نگفته بود کجا رفته است.
زمانی که برگشت از آنجایی که #دندانش آسیب دیده بود، متوجه شدم برای انجام ماموریت رفته بوده.
میگفت:
کسی که آقا را قبول ندارد، مدیون است که نان من را بخورد/ بر سر در خانه نوشته بود:
هر که دارد بر ولایت بدگمان، حق ندارد پا گذارد در این مکان
🌹🍃 خصوصیات اخلاقی 🍃🌹
از همان روز اول ازدواج، با هم عهد بستیم که به هم، #تو نگوییم و همدیگر را با احترام و «شما»، صدا بزنیم و من همیشه به ایشان، #احمدآقا میگفتم.
اگر مواقعی که خیلی هم کم بود یادمان میرفت که به هم شما بگوییم، سریع همان لحظه اصلاح میکردیم.
احمدآقا علاوه بر این که پاسدار بود، در مسجد محل فعالیت داشت. کتابهای فراوانی مثل کتابهای اخلاقی، عرفانی و سبک زندگی، خیلی مطالعه میکرد.
خیلی مهمان نواز، با محبت، ساده زیست و به فکر دیگران بود. هنگامی هم که منزل بود، خیلی کمک میکرد.
یکی از دوستانش که در مسجد با هم بودند بعد از شهادت همسرم، گفته که احمد، همیشه سعی میکرد از کسی خرید کند که بیشتر نیاز داشته و حلال و حرام را متوجه باشد. به عنوان مثال، کاهو را از یک فروشنده افغانستانی میخریده و میگفته که با وجدان است، سیب زمینی را از پیرمردی که دست نداشت، میخرید و میگفت: «خیلی غیرت دارد که با یک دست آمار میکند»
#ادامه_دارد
@ebrahimdelha 🌍
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
#شهدای_اربعه
#شهید__احمد_اعطایی
🍃🌹 خداحافظی و آخرین وداع🌹🍃
خیلی سخت بود از کسی که دوستش داری، دل بکنی و او را راهی کنی.
دفعه آخر به احمد آقا گفتم: «من هر دفعه شما را راهی میکنم و گریه میکنم، نمیروید». هنگام بدرقه، ایشان را از زیر قرآن رد کردم و وقتی میخواستم پشت سرش، آب بریزم، گفت: «نمیخواهد پشت سرم، آب بریزی».
همانطور که گریه میکردم، احمدآقا دستش را روی سرم گذاشت و گفت:
«این کارها را نکن و آرام باش». بعد از آن سریع سوار موتور شد و رفت. من همان لحظه احساس کردم که #پرواز میکند. عاشق رفتن بود و رفت.
محمد حسین بعد از رفتن پدرش، «بابا» گفتن را گرفت
❤️بچهها را چگونه در نبود پدر آرام میکنید؟
محمد حسین که خیلی کوچک است و کمتر درک میکند. محمد علی مواقعی خیلی بی قراری میکند و میپرسد: «بابا کجاست و کی بر میگردد؟»
ما به او میگوییم که بابا به کربلا و سوریه رفته است ولی خودش میگوید:
«بابا سوریه است. »
ما بزرگترها وقتی دلمان تنگ میشود، با بازگویی خاطرات برای همدیگر، آرام میشویم ولی این بچه نمیداند چه کار کند.
قبل از شهادت، احمد آقا فیلمهای شهدا را میدید که الان، وقتی پسرم همانها را میبیند، آرام میشود. ما هر روز سر مزار همسرم میرویم.
یک عکس بالای مزار است که محمد علی آن را میبوسد و میگوید:« بابا شهید است.»هر تابوتی را هم میبیند، فکر میکند شهید آوردهاند.
#ادامه_دارد
@ebrahimdelha 🌍
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
#شهدای_اربعه
#شهید_احمد_اعطایی
❤️ماجرای سوریه رفتنش را چطور با شما درمیان گذاشت؟
در روزهای اول به شکل علنی نمیگفت که قصد رفتن به سوریه دارد، ولی کاملا مشخص بود و متوجه شده بودم که میخواهد برود،
چون دو ماه پیگیر کارهایش بود. در آخر هم با سختی و التماس فراوان توانسته بود با عدهای از مدافعان حرم راهی شود.
همیشه میگفت: «آنجا به ما احتیاج دارند. زن و بچه شیعه در خطر هستند.» من هم دوست داشتم که برود.
البته به ایشان گفته بودم که من یک زن هستم، احساسات دارم و گریه میکنم، ولی شما برای دفاع برو. راضی بودم. حتی چندین مرتبه خداحافظی کرد و رفت ولی برنامه رفتنش، عقب میافتاد.
هر مرتبه هم، خودم بدرقهاش میکردم.
سخت است از کسی که دوستش داری دل بکنی و او را راهی کنی/گفت:
نمیخواهد پشت سرم، آب بریزی
❤️ احمدآقا قبل از رفتن به سوریه ، برای شما وصیت خاصی داشت؟
چند وقتی بود که برای دل بریدن از ما، تمرین میکرد و این کاملا مشخص بود.
شب قبل از رفتن، بچهها را خیلی بوسید. حدود یک ساعت، با بچهها و سوار بر موتور در شهر، میگشتیم.
تمام حرفهایی که در وصیت نامهاش نوشته را، آن شب به من گفت.
شاید فکر میکرد که وصیت نامهاش به دست ما نرسد. میگفت:« به بچهها خیلی محبت کن و خوب تربیت کن، دوست دارم بچههایم طلبه ولایی شوند. بعد از رفتن من هم بی قراری نکنید.»
#ادامه_دارد
@ebrahimdelha🌍
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
دوستان جان
انشاءالله فردا شب با قسمت سوم واخر زندگی شهید بزرگوار درخدمتتون هستیم😊
التماس دعا تو این روزهای عزیز🙏
مراقب خودتون و خوبیاتون باشین❤️🍃
#شهید_احمد_اعطایی
#شهدای_اربعه_حلب
@ebrahimdelha🌍
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃