#شهیدی_که_روی_هوا_راه_میرفت
#شهید_احمد_علی_نیری
🍃شهید احمدعلی #نیری یکی از شاگردان خاص مرحوم آیت الله حق شناس بود ؛ وقتی مردم دیدند که آیت الله حق شناس در مراسم ترحیم این شهید بزگوار حضور یافت و ابعادی از شخصیت او را برای مردم بیان کرد ، تازه فهمیدند که چه گوهری از دست رفته است!
☘مرحوم آیت الله حق شناس درباره شهید نیری گفت: " #در_این_تهران_بگردید. ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا می شود یا نه؟"
در بخشی از کتاب #عارفانه نوشته شده است: آیت الله حق شناس ، در مجلس ختم این شهید با آهی از حسرت که در فراق احمد بود ، بیان داشتند: رفقا! آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند. اما من نمی دانم این #جوان چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟!"
🍀سپس در همان شب در منزل این شهید بزرگوار روبه برادرش اظهار داشتند: "من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم. به جز بنده وخادم مسجد ، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت. به محض اینکه در را باز کردم ، دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک جوانی در حال سجده است. #اما_نه_روی_زمین ! بلکه #بین_زمین_و_آسمان_مشغول_تسبیح حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم #احمد_آقا است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد و گفت #تا_زنده ام به کسی حرفی نزنید...."
#فضیلت_نماز_شب
╔═ 🌸════🕊⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘🕊════🌸 ═╝
☄💥☄💥☄💥☄💥☄💥☄
💫بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرحیم💫
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آغاز چله 98/4/16🔶
چله #سوره_حشر
#سلام_مولای_غریبم
☀️ خورشیدے و
ما چو ذره ناپیداییم
سر ، بر درِ
آستان تو مےساییم
☀️ صبح دگرے
دمید ، بر مےخیزیم
تا دفتر دل
بہ نام تو بگشاییم
🌼اللّٰھُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ🌼
↙️ روز #سی_وهشتم
به نیت 🌻 سلامتی وظهور امام زمان،
🕸 هر روز ترڪ ،یڪ گناه،
و یڪ قدم نزدیڪ شدن ب مهدی فاطمه
🌹و براورده شدن حاجات قلبی اعضای چله
🔰به نیابت از شهید🌙🕊
#شهیدعلی_شادرخ🕊
🍀🌹🍀🌹🍀🌹
🔆🔅التماس دعای فـــرج🔅🔆
@ebrahimdelha
☄💥☄💥☄💥☄💥☄💥
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃
🌸
❁﷽❁
#سلام_ارباب_خووبم🌷
🌿هر چـہ مےخواهـے بگیر
امـا سـلامم را نگیـــر🙏
من بہ عشـ❤️ــقِ این سلامِ
🌿صُبحگاهـ🌤ـے زِنـده ام
#صلےالله_علیڪ_یااباعبدالله🌹
#دلتنگم_ای_کرب_و_بلا
به نیابت از همه شهــــ🌺ـــــدا
#شهید_داوود _ عابدی💖
🕊اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یٰا اَبٰا عَبْدِ اللهِ ، وَعَلَى الْاَرْوٰاحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنٰائِکَ ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهٰارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیٰارَتِکُمْ ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ، وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ، وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ، وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَیْن✨🌸
🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
╔═ 🌸🌿════⚘ ═╗
✾ @ebrahimdelha ✾
╚═ ⚘════🌸 🌿═╝
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹
اَعـــوذُ بِالله مِنَ الشَّیـــطانِ الرَجیــــم
بِســـمِ اللهِ الرَحمـــنِ الرَحیــــم
✿ وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَکُمْ ✿
☝️ بخوانید مرا، تا اجابتـــــ ڪنمـ شما را ...
السلام علیڪ یا صاحب عصروالزمان(عج)
#تلاوت_روزانه_قرآن_ڪریم 😍
#صفحه۱۹۹💌
✅نیــت ها:
🎁هدیه به حضرت زهـــرا(س)
🎁هدیه به حضرت زینب کبری (س)
🕊به نیت تعجیل درظهور آقاامام زمان عج
🌺به نیت جمیـــع شهـــدا
به ویـــژه
#شهید_داوود _عابدی💓
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿
╔═ ════⚘ ═╗
❣ @ebrahimdelha❣
╚═⚘════ ═╝
🌸🍃🌸🍃
اربابی آوازه کنیزی نوجوان و زیباروی را شنید، که قدی بلند و چشمانی خمار و صدایی دلکش داشت. 20 هزار دینار قیمتش بود و هر کسی را توان پرداخت این مبلغ برای خرید آن نبود، این کنیز ماهها در خانه بود، همه میدیدند، اما کسی توان خرید او را نداشت.
ارباب به غلام خود یک گونی سکه داد و او را روانه شهر کرد تا آن کنیز ماهرخ را بخرد.
پسر ارباب به پدر گفت: «پدر میخواهم دیوانگان شهر را لیست کنم تا به آنها طعامی دهیم.»
پدر گفت: «اول مرا بنویس و دوم غلام مرا.»
پسر پرسید: «چرا پدرم؟»
گفت: «اولین دیوانه منم که به غلامی اعتماد کرده و یک گونی زر به او دادم. اگر او هم کنیز را بخرد و برای من بیاورد او هم دیوانه است، چون من بهجای او بودم، اگر پول را نمیدزدیدم، کنیز زیباروی را دزدیده و به بیابانی روان شده و تا آخر عمر با او زندگی میکردم. در این حالت هر دو دیوانهایم.»
غلام کنیز را خرید و در حال برگشت کنیز گفت: «بیا هر دو سمت بیابانی روان شویم، من دوست ندارم دیگر در بند و همخوابی اربابی باشم. به خود و من رحم کن.»
غلام گفت: «من غلامم و هیچ گنجی روی زمین ندارم، اما در دلم گنجی به نام امانتداری و صداقت است که هرگز آن را با آزادی و لذت خود عوض نمیکنم و جواب ارباب را با خیانت نمیدهم، چون اگر چنین کنم مردهام و مرده از لذت بینصیب است.»
غلام کنیز را به خانه آورده و به ارباب تسلیم کرد. ارباب چون داستان را شنید از صداقت غلام گریست و کنیز زیباروی را به او بخشید و هر دو را آزاد کرد.
╔═ 🌸════🕊⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘🕊════🌸 ═╝
وقف نامه.mp3
6.42M
🔊 وقف نامه
🎙 حاج حسین یکتا
🚨با حرف نمیشه، عمل میخواد!
╔═ 🌸════🕊⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘🕊════🌸 ═╝
🕊🌷🇮🇷🕊🇮🇷🕊🇮🇷🕊🇮🇷🕊🇮🇷🕊🇮🇷🕊
🌷🕊 🕊
🇮🇷 🕊 🕊
🕊 🕊 🕊
🇮🇷 🕊 🕊
🕊
💠بِسْمِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِ ﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ💠
سلام خدمت اعضای محترم کانال #با_ابراهیم_دلها_تاظهور
🌺عزیزان با توجه به اینکه بعد از اتمام #چله_سوره_حشر
،#چله_زیارت_عاشورا را شروع خواهیم کرد
✨ و قصد داریم ثواب زیارت عاشورا را از دست ندیم بنابراین تصمیم بر این شد که #ختم_چله_زیارت_عاشورا را برگزار کنیم..
⚜ به نیابت از #شهید_ابراهیم_هادی هدیه کنیم به امام زمان(عج)⚜
🔅و چه خوبه که این زیارت عاشورا رو به نیابت از دوست شهیدمون بخونیم.😍
✅بنابراین هرکدوم از شما بزرگواران که قصد دارید در این چله شرکت کنید میتونید اسم دوست شهیدتون رو برای ما بفرستید تا هرروز ختم به نیابت از یک شهید باشه.. ان شاءالله
ایدی خادم چله👇👇
@Samiramirhoseini
@ebrahimdelha🌺
🌷
🌷🍃
🍃🌷🍃
🌷🍃🌷🍃
🍃🌷🍃🌷🍃
🌷🍃🌷🍃🌷🍃
#طنزجبهه😊😁
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
😎 #إقــرأ
یه بچه بسیجی بود خیلی اهل معنویت و دعا بود . برای خودش یه قبری ڪنده بود . شبها میرفت تا صبح با خدا راز و نیاز میڪرد . ما هم اهل شوخی بودیم . یه شب مهتابی سه ، چهار نفر شدیم توی عقبه . گفتیم بریم یه ڪمی باهاش شوخی ڪنیم .😃
خلاصه قابلمهی گردان را برداشتیم با بچهها رفتیم سراغش . پشت خاڪریز قبرش نشستیم . اون بندهی خدا هم داشت با یه شور و حال خاصی نافلهی شب میخوند دیگه عجیب رفته بود تو حال ! ما به یڪی از دوستامون ڪه تن صدای بالایی داشت ، گفتیم : داخل قابلمه برای این ڪه صدا توش بپیچه و به اصطلاح اڪو بشه ، بگو : اقراء .😜
یهو دیدم بندهی خدا تنش شروع ڪرد به لرزیدن و شور و حالش بیشتر شد یعنی به شدت متحول شده بود و فڪـر میڪرد براش آیه نازل شده !😁
دوست ما برای بار دوم و سوم هم گفت : اقـراء . بندهی خدا با شور و حال و گریه گفت : چی بخونم ؟
رفیق ما هم با همون صدای بلند و گیرا گفت : بابا ڪرم بخون !
😉😁😁
📚منبع: نشریه قافله نور ، ص 14
╔═ 🌸════🕊⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘🕊════🌸 ═╝