﷽ #احکام_شرعی
#احکام_تقلید
❓پرسش
در چه صورت می توان مرجع تقلید را تغییر داد؟
📝پاسخ
اگر بخواهد بعد از عمل، به فتوای مجتهد دیگر عمل کند در این صورت حکم رجوع و عدول را پیدا می کند.
بدیهی است که عدول در تقلید و تغییر دادن مرجع تقلید اگر یقین و علم پیدا کند که آن مرجع دیگر اعلم است؛ لازم است.
*اما در صورت علم به تساوی آیا باز عدول جایز است یا نه؟
-آیت الله خامنه ای: بنابر احتیاط واجب، رجوع به مساوی جایز نیست.
- آیات عظام مکارم و نوری: در خصوص مسائلی که تقلید (عمل) کرده، رجوع به مساوی جایز نیست.
- آیات عظام بهجت و سیستانی: اگر در علم و ورع مساوی باشند، رجوع به مساوی در مسائل غیر مرتبط به هم جایز است؛ برای مثال نمی تواند در مسائل احکام روزه مسافر باقی بماند و در احکام نماز رجوع کند.
- آیت الله وحید: باید به فتوایی عمل کند که مطابق احتیاط است و اگر احتیاط ممکن نبود و یا مشقت داشت، می تواند به فتوای دیگری عمل کند..
- آیت الله صافی: در خصوص مسائلی که یاد گرفته، بنابر احتیاط واجب رجوع به مساوی جایز نیست.
- آیت الله تبریزی: در خصوص مسائلی که یاد گرفته، رجوع به دیگری جایز نیست.
- آیات امام و فاضل: آری، رجوع به مساوی جایز است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جهت فراگیری احکام، حداقل به یک نفر بفرستید...
____
⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆
📖🔰«««﷽»»»🔰📖
#اطلاعیه🔈
√|| گروه ختم قران و ذکر
#شهیدابراهیم_هادی_وشهیدنویدصفری❣||√
💠برای گرفتن لینک گروه ختم قرآن و گروه ذکر به ایدی خادم مراجعه کنید⤵️
➣🆔 @Zahrayyy
❀↜ایدی خادم ختم👆
مداحی آنلاین - اخلاق پیامبر صلےالله علیه وآله - حجت الاسلام رفیعی.mp3
4.7M
♨️#تلنگر
🌸 #عید_مبعث
♨️اخلاق پیامبر صلےالله علیه وآله
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #رفیعی
📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید
با اشتراک این لینک ما را به دوستان خود معرفی کنید
____
⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌐#اخبارروز
🎥رهبر معظم انقلاب: بعثت و وحی الهی حقایقی را برای بشریت روشن کرد
🔸این حقایق به نحوی است که مردم ایمان بیاورند زندگی شیرین و پرفایده به آنها خواهد رسید.
با اشتراک این لینک ما را به دوستان خود معرفی کنید
____
⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
#کلام_شهدا🥀
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری:
من مطمعنم چشمی که به #نگاه_حرام عادت کند،خیلی چیز هارا از دست می دهد.
چشم گنهکار لایق #شهادت نیست..❗️😔
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
❗مطالب کانال بالینک ارسال شود❗
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
#خادم_نوشت
عرض سلام و تبریک به مناسبت سال نو خدمت همه شما همراهان همیشگی و مهربان کانال🌺
سه روزی هستش که در قسمت معرفی #شهدا، داریم درباره شهید #مجید_قربانخانی صحبت میکنیم. امیدوارم حوصله کرده باشین و فیلمها رو نگاه کرده باشین.
#شهید_قربانخانی حجت محکمی هستن برای همه ماهایی که میگیم گناهکاریم و #خدا دیگه نگاهمون نمیکنه!
#مجید_قربانخانی یه جوون پر شر و شور همین زمونه ست که با یه تلنگر از فرش به عرش رفت! جوان قلیان سرایی ؛ سر از سوریه درآورد و به دست #عقیله_بنی_هاشم پاک و منزه در برابر خدای خودش حاضر شد.
حواسمون باشه شهدای #مدافع_حرم حجت برهمه ما تمام کردن و دست ما رو گرفتن تا ته خط عاقبت بخیری دارن میبرن! بقیه ش با خودمونه که بریم یا نه! امثال #مجید_قربانخانی کم نبودن و نیستن!!! ذات که خدایی باشه ؛ اگه لبه پرتگاه هم باشی برت میگردونه!
حواسمون باشه طوری غرق نشیم که....
دلتون روشن به نور ایمان خداوندی🌺
...........☆💓☆.............
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
...........☆💓☆..................
🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱
#خاطره_شهدایی
*همیشه چاقو در جیبش بود
پیش از سال 93 که #مجید به کربلا سفر کرد پسر خیلی شری بود. همیشه چاقو در جیبش بود.😕 خالکوبی داشت. خیلی قلدر بود و همه کوچکترها باید به حرفش گوش می دادند.😐 اما بعد از سفر #کربلا تغییر کرد. شاید اهل نماز نبود اما شهادت روزی اش شد چون به بچه یتیم رسیدگی می کرد😊 و دست فقرا را می گرفت و به پدر و مادر خیلی احترام می گذاشت.❤️
...........☆💓☆.............
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
...........☆💓☆..................
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
•┈┈••✾❀♡°• ❤️•°♡ ❀✾••┈┈• #داستان_عاشقانه_مذهبی💘 #دومدافع #قسمت6⃣3⃣ _علے ج
_#داستان_عاشقانه_مذهبی💘
#دومدافع
#قسمت7⃣3⃣
خوب دیگہ ، با اجازتوݧ ما عروسموݧ رو ببریم...
علے هم کنار مـݧ وایساده بود و سرش رو انداختہ بود پاییـݧ
ماماݧ هم لبخند زدو گفت خواهش میکنم دختر خودتونہ
از بابا خجالت میکشیدم و نگاهش نمیکردم
_پدر مادر علے و خواهرش با ماشیـݧ خودشوݧ رفتـݧ
ماهم با ماشیـݧ علے
در ماشیـݧ رو برام باز کرد و گفت بفرمایید اسماء خانم
لبخند زدم و نشستم
خودش هم نشست و همینطورے چند دیقہ بهم زل زده بود
دستم و جلوے صورتش تکوݧ دادم و گفتم:بہ چے نگاه میکنید❓
لبخند زدو گفت:بہ همسرم.ایرادے داره❓
دستم و گرفتم جلوے دهنم و گفتم.نه چہ ایرادے ولے یجورے نگاه میکنید کہ انگار تا حالا منو ندیدید
خوب ندیدم دیگہ
چشمهام گرد شد و گفتم:ندیدید❓
خندید و گفت دروغ چرا ولے ݧ انقدر دقیق
خوب حالا میخواید حرکت کنیم❓مامانینا رفتـݧ ها...
_خوب برݧ ما کہ خونہ نمیریم.
پس کجا میریم❓
امروز پنجشنبست ها فراموش کردے❓
زدم رو دستم و گفتم:
وااااے آره فراموش کرده بودم
بہ خودش اشاره کردو گفت:معلوم نیست کے باعث شده فراموش کنے حتما خیلے هم برات مهم بوده...
خندیدم و گفتم بلہ بلہ خیلے
جلوے گل فروشے وایستادو دوتا دستہ گل یاس گرفت.
_إ علے آقا چرا دوتا دستہ گل گرفتید❓
دستش و گذاشت رو قلبش و گفت آخ...
إ وااا چیشد❓
اسممو اینطورے صدا میکنے نمیگے قلبم وایمیسہ
إ خوبہ بگم آقاے سجادے❓
نههه هموݧ علے خوبہ ایـݧ دستہ گلم گرفتم براے عروسم
_رسیدیم بهشت زهرا
رفتیم بہ سمت قطعہ سرداراݧ بے پلاک
مثل همیشہ دوتا قبرو شستیم و گلهار گذاشتیم روش
اسماء❓
بلہ❓
میدونے از شهیدت خواستم کہ تو رو بهم بده❓
خوب چرا از شهید خودتوݧ نخواستید❓
از اونم خواستم ولے میخواستم شهیدت پارتے بازے کنہ برام
خندیدم و گفت ایشالا کہ خیره.
یہ ماه از محرم شدنموݧ میگذشت و هروز بیشتر عاشقش میشدم
علے خوابیده بود.کنارش نشستہ بودم و نگاهش میکردم
بہ ایـݧ فکر میکردم چطور تونستم بہ همیـݧ سرعت عاشقش بشم.
_واے کہ تو چقد خوبے علے
دستم گذاشتہ بودم زیر چونمو بهش خیره شده بودم
یکم سر جاش تکوݧ خورد و چشماشو باز کرد
و با لبخند و صداے خش دار گفت:سلام خانمم کے اومدے❓
سلام نیم ساعتہ
إ پس چرا بیدارم نکردے❓
آخہ دلم نیومد...
_آخ علے بہ فداے دلت حالا دستمو بگیر بلندم کـݧ ببینم
دستشو گرفتم و با تمام قدرت کشیدم سمت خودم
علے نمیتونم خیلے سنگینے
إ پس مـنم بیدار نمیشم
باشہ بیدار نشو منم الاݧ میرم خونمون خدافظ
دستم و گرفت و گفت کجا❓دلت میاد برے❓
سرمو بہ نشونہ ے تایید تکوݧ دادم
باشہ باشہ بلند میشم تو فقط حرف از رفتـݧ نزݧ بخدا قلبم میگره
دوتاموݧ زدیم زیر خنده
_در اتاق علے بہ صدا در اومد فاطمہ بود
داداش زنداداش ماماݧ معصومہ میگہ بیاید پاییـݧ شام.
_علے دستش و گذاشت رو شکمشو گفت آخ کہ چقد گشنمہ بریم
دستشو گرفتمو گفتم بدو پس
از پلہ ها اومدیم پاییـݧ
باباے علے کہ بهش میگفتم بابا رضا اومده بود خونہ
رفتم سمتش
سلام بابا رضا خستہ نباشے
پیشونیمو بوسید و گفت
سلامت باشے دختر گلم
با اجازتوݧ مـݧ برم کمک ماماݧ معصومہ
فاطمہ دستم رو گرفت و گفت:کجااااا❓
مـݧ خودم همہ چیو آماده کردم شما بشیـݧ آقاتوݧ فردا نگہ از خانومم کار کشیدید
_دوتاموݧ زدیم زیر خنده
علے انگشتش و بہ نشونہ ے تهدید بہ سمت فاطمہ تکوݧ دادو گفت:باشہ عیب نداره نوبت توهم میرسہ
فاطمہ از خجالت صورت سفیدش قرمز شدو رفت آشپزخونہ
بابا رضا و علی زدݧ زیر خنده
آروم زدم بہ پهلوے علی و گفتم خبریه❓
ادامه دارد.....
⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆
مژده 💥 🌟 🌟 مژده💥
💯♨️چــالــش برتر♨️💯
🌐 معتبرترین کانال در ایتا
‼️فــقط کافــیه یه بارامتحان کنی‼️
😇🤩🤩سین بزن سین بزن🔴
⬅️موضوع چالش عکس📸 شهید و دوبیت شعر در وصف امام زمان❣
#جـوایـز:
1⃣ 150هزار تومان💴💳به💳
2⃣ 100هزار تومان 💴💳به💳
3⃣ 50هزار تومان 💴💳به💳
🎁و جوایز نفرات بعدی 11بسته فرهنگی که شامل کتاب سلام بر ابراهیم 1،مفاتیح،وچفیه هایی که به حرمین مقدس🕌 (حرم امام رضا،حرم حضرت زینب،حرم امام حسین ع،حرم حضرت ابوالفصل،و حرم حضرت رقیه س)متبرک شده اند
هیجان رواینجادرکنارماتجربه کنید😍😍واین دست شماس برنده💪 یا بازنده
#تـوضیح:
▪بــراے شـرکـت در چـالـش عکــس و#دوبیت شعر خـود را بـاهم یـکبـار بـه آیدی زیـرارسـال کنیــد✌️✌️👇👇
🆔 @yazahra08
✋دوستانی که شرکت کردن بیکار نمونن☺️باید پست خودتونا رو فوروارد کنید گروهاو کانالا و سین جمع کنید😉😁
🛑 شروع از همین الان و پايان چالش روز نیمه شعبان ساعت⏰ 22:00بعداز ظهر🌝 ❌
🆔 @ebrahim_navid_delha💫
🆔 @ebrahim_navid_beheshti💫
﷽ #احکام_شرعی
#احکام_نماز
❓پرسش
در چه مکانهایی نماز خواندن مكروه است و از ثواب نماز کم می شود؟
📝پاسخ
نماز خواندن در چند جا مكروه و ثواب نماز کم می شود که به برخی از این موارد اشاره می شود:
- نماز خواندن در زمين نمكزار، مقابل انسان، مقابل درى كه باز است، مقابل آتش و چراغ
- در حمام در آشپزخانه و هر جا كه كورۀ آتش باشد، مقابل چاه و چالهاى كه محل بول باشد
- روبروى عكس و مجسمۀ چيزى كه روح دارد (مگر آن كه روى آن پرده بكشند)، در اطاقى كه جنب در آن باشد
- در جايى كه عكس باشد اگر چه روبروى نمازگزار نباشد، در قبرستان، مقابل قبر، روى قبر
📚 توضیح المسائل مراجع، ج۱؛ مسأله ۸۹۸
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📿جهت فراگیری احکام، حداقل به یک نفر بفرستید...👇👇
⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆
🍃🌸✨《دعوت نامہ》✨🌸🍃
دوستان شهـــــــــ❤️ـــدایی توجه توجه❗️❗️❗️❗️📣📣📣
🥀«ابرگروه ختم قرآن وذکرشهیدان»🥀
🕊«ابراهیم هادی و نوید صفری»🕊
💢اگه حاجت داری بیااااا💯
💢اگه میخوای به نیابت از شهـــــــدا ذکر بگین📿 و ختم قران بخونین📖
💢اینجا یه گروه معنوی و شهـــــــدایی هست✨
💢جهت حاجت روایی شما عزیزان ختم قران و ذکر گفته میشه☺️
آمدنت تو این گروه اتفاقی نیست ❣
❣خادمین ما منتظر شما هستن تا برای حاجت روایی اسم شما را ثبت کنن❣
خادمین گروه ذکر ♡ ↴
➣
🆔 @zahrayyy
خادمین گروه ختم قران ♡ ↴
➣
🆔 @hedari44
•┈••✾❀🕊🌹🕊❀✾••┈•
YEKNET_IR_زمینه_داره_میرسه_به_گوش.mp3
3.27M
🔳بمناسبت #28_رجب سالروز خروج امام حسین(ع) از مدینه به سوی مکه (60 ق)
🌴داره میرسه به گوش صدای یه قافله
🌴کاروان حضرت اربابه
🎤 #سید_رضا_نریمانی
با اشتراک این لینک ما را به دوستان خود معرفی کنید
____
⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌐#اخبارروز
📛مقایسه جالب ایران و آمریکا توسط گزارشگر آمریکایی!❗️
◾️قدرت آمریکا، هالیوودی است و علیرغم نداشتن هیچ تحریمی از پس تهدیدهای کرونایی برنمیآید.
▪️آیا اگر همه تحریمهای ایران علیه آمریکا و اروپا بود مقابل #کرونا نابود نمیشدند؟؟؟⁉️
#جهش_تولید
#کرونا_را_شکست_میدهیم
❗مطالب کانال بالینک ارسال شود❗
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#کلام_شهدا🥀
#شهید_حسین_معزغلامی:
تا می توانید برای ظهور حضرت حجت عج دعا کنید،که بهترین دعا هاست..!
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤲🏻🌺
#سالروز_شهادت🥀
شادی روح شهدا صلوات🌼
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
❗مطالب کانال بالینک ارسال شود❗
50.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷
#معرفی_شهدا
🍃نام و نام خانوادگی : حسین معزغلامی
✨تاریخ و محل تولد : ۱۳۷۳/۱/۶ در امیدیه خوزستان🌺
🌹مربی حلقه صالحین و مداح
🍃تاریخ شهادت : ۱۳۹۶/۱/۴
✨محل شهادت : حماء در سوریه ؛ توسط نیروهای تکفیری
بشنوید از زبان #مادر_شهید👆
#ادامه_دارد
✨#ما مدعیان صف #اول بودیم
✨از #آخر مجلس #شهدا را چیدند
...........☆💓☆.............
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
...........☆💓☆..................
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
روایتی از همسر شهید مدافع حرم که خود مدافع سلامت شده است. شیر زنی که به همراه دو برادر خود که یکی جراح و یکی طلبه روحانی ، در بیمارستان مشغول خدمت رسانی به مردم هستند.
#در_خانه_بمانیم.
...........☆💓☆.............
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
...........☆💓☆..................
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
_#داستان_عاشقانه_مذهبی💘 #دومدافع #قسمت7⃣3⃣ خوب دیگہ ، با اجازتوݧ ما عروسموݧ رو ببریم... علے هم کنار
#رمان
#عاشقانه_دو_مدافع 💘
#قسمت_8⃣3⃣
_آروم زدم بہ پهلوے علے و گفتم خبریہ❓
خانومم همینطورے گفتم
چپ چپ بهش نگاه کردم و گفتم حالا دیگہ ما غریبہ شدیم❓باشہ علے آقا باشہ...
إ اسماء بخدا شوخے کردم
باشہ حالا قسم نخور
آخہ آدمو مجبور میکنے
خب ببخشید
نمیبخشم
إ علے
إ اسماء
_فاطمہ اومد پیشمو.دستش و گذاشت رو کمرشو وگفت:دارید پشت سر مـݧ غیبت میکنید❓بستہ دیگہ بیاید سفره رو آماده کردم.
_آخر هفتہ عقد اردلاݧ بود .نمیدونم بہ زهرا چے گفتہ بود کہ هموݧ جلسہ اول قبول کرده بود
با علے دنبال کارهاے خودموݧ و مراسم اردلاݧ بودیم
_تولد امام رضا نزدیک بود و قرار بود عقدمونو تو حرم بخونـݧ و همونجا هم ثبتش کنیم
لحظہ شمارے میکردم براے اوݧ روز
حلقہ هامونو یہ شکل سفارش دادیم.علے انگشتر عقیق خیلے دوست داشت اما بخاطر مـݧ چیزے نگفت
_مراسم اردلاݧ تموم شد و از هموݧ بعد عقد دنبال کارهاے عروسے بود.درس زهرا کہ تموم شده بود اردلاݧ بخاطر تحصیلاتش راحت تو سپاه استخدام شد و مشکلے نداشتند.
اما مـݧ و علے بخاطر درسموݧ مجبور بودیم عروسیموݧ و عقب بندازیم
_بلیط قطار واسہ ۸صبح بود
مشغول آماده کردݧ ساک لباساموݧ بودم
علے یہ گوشہ نشستہ بود با لبخند نگاهم میکرد
علے جاݧ چیہ باز اونطورے نگاه میکنے❓باز چہ نقشہ اے تو سرتہ ها❓
از جاش بلند شد و همونطور کہ میومد سمتم با خنده گفت هیچے یاد این شعره افتادم:
"دوست دارم خنده ات را،چادرت
را بیشتر
هست زیبا سادگی از هرچه زیبا
بیشتر
ما دوتا_ماه عسل_مشهد-حرم،
صحن عتیق
عشق میچسبد همیشه،پیش آقا
بیشتر..❗️
_خندیدم و گفتم حالا بزار ما عقد کنیم ماه عسل پیشکش بعدشم اخمے کردم و گفتم:نکنہ میخواے ایـݧ سفرو ماه عسل و یکے کنے❓آره علے❓
خانومم.ماه عسل جاے خود مـݧ از الاݧ ب اوݧ روزها فکر میکنم.
لبخندے از روے رضایت زدم و بہ کارم ادامہ دادم
اسماء❓
جانم علے❓
ینے فردا میشے مال خود خودم❓
_مـݧ الانم مال خود خودتم.حالا هم برو استراحت کـݧ از سرکار اومدے خستہ اے.
کمک نمیخواے❓
دیگہ تموم شد منم ساک رو ببندم میخوابم
کارهام و تموم کردم اما خوابم نبرد بہ فردا فکر میکردم،بہ روزهایے کہ خیلے زود گذشت و روزهایے کہ قرار بود در کنار علے بگذره ولے اے کاش نمیگذشت.وقتے پیشش بودم دلم میخواست زمان متوقف بشہ و زمیـݧ از حرکت بایستہ
هیییییی...
_تو حال هواے خودم بودم کہ یکے دستشو گذاشت روشونم
برگشتم علے بود
إ بیدار شدے❓
آره دیگہ اذانہ خانوم.تو نخوابیدے❓،داشتم فکر میکردم
_بہ چے❓
بہ تو
علے همیشہ پیشم میمونے❓
معلومہ کہ میمونم.دستش و گذاشت رو قلبش گفت و تو صاحب قلب علے هستے مگہ میتونم بدوݧ قلبم نفس بکشم❓
حالا هم پاشو نمازموݧ قضا میشہ ها.
_سجاده هامونو پهـݧ کردم و چادر نمازم سرم کردم.
آقا شما شروع کنم مـݧ بہ شما اقتدا کنم
با لبخند نگاهم کردو گفت:آخ چہ حالے بده ایـݧ نماز
اللہ و اکبر...
_واقعا هم چہ نمازے شد اوݧ نماز
انگار همہ ے فرشتہ ها از آسموݧ براے تماشاے ما اومده بود.
"السلام و علیکم و رحمہ اللہ برکاتُه"
بعد از تموم شدݧ نمازش دستشو آورد بالا و با صداے تقریبا بلندے دعا کرد
خدایا شکرت کہ یہ فرشتہ ے مهربوݧ و نصیبم کردے
قند تو دلم آب شد.صاحب قلب مردے بودم کہ قلبم رو بہ تسخیر درآورده بود.
_سوار قطار شدیم
پدر مادروها تو یہ کوپہ نشستـݧ
مـݧ و علے و اردلاݧ و زهرا هم تو یہ کوپہ فاطمہ هم بخاطر امتحاناتش نیومد
تقریبا ساعت ۸ شب بود کہ رسیدیم از داخل کوپہ گنبد طلا معلوم بود
دستم و گذاشتم رو سینمو زیر لب زمزمہ کردم
"السلام و علیک یا علے بن موسے الرضا"
بغضم گرفت.
_موبہ تنم سیخ شد و یہ قطره اشک از گوشہ ے چشمم روے گونہ هام چکید
علے دستش رو گذاشت رو سینشو با بغضے کہ داشت شروع کرد بہ خوندن.واے کہ چہ صدایے.دل آدمو بہ آتیش میکشوند.
"آمده ام آمدم اے شاه پناهم بده"
خدایا صداے مرد مـݧ،حرم آقا مگہ میشہ بهتر از ایـݧ دیگہ چے میخوام از ایـݧ دنیا
بغض همموݧ ترکید و اشکاموݧ جارے شد
قطار از حرکت وایساد
بابا رضا اومد داخل کوپہ ما
إ چیشده چرا گریہ کردید
بہ احترامش بلند شدیم
هیچے بابا رضا پسرتوݧ دلامونو هوایے کرد
إ کہ اینطور.فقط براے خانومش از ایـݧ کارا میکنہ ها...
_خجالت کشیدم و سرمو انداختم پایین ..
_نزدیک داروالعجابه نشستہ بودم
و منتظر حاج آقایے کہ قرار بود عقدمونو بخونـہ بودیم.
کلے عروس داماد مثل ما اونجا بود.
همشوݧ دوست داشتـݧ عقدشونو تو حرم اونم تو همچیـݧ روزے بخونـݧ
نسیم خنکے دروݧ محوطہ میوزید و بوے خوشے رو تو فضا پخش کرده بود.
همہ جاے حرم و واسہ تولد آقا چراغونے کرده بودند
علے دستمو محکم گرفتہ بود
ادامہ دارد......
____
⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆