eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
35.1هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام سرکار خانم صفری خیلی خیلی خوش آمدید 🌹 ممنون که دعوت مارو پذیرفتید ،در خدمتتون هستیم
خانم صفری عزیز اولین سوال از معرفی خودتون و خانوادتون شروع کنیم از خانوادتون و آقا نوید بفرمایید 🌹
آقا نوید چه اخلاق و خصوصیاتی داشتن؟ و اینکه چه فرقی با جوان های هم سن خودشون داشتن ؟
خانم صفری چرا آقا نوید به امام حسین ؏ ارادت خاصی داشتن و اسم از چلّه زیارت عاشورا میاد همه این میاد تو ذهنشون که به نیابت از شهید نوید صفری خونده بشه حاجت میده و خودشونم گفتن زیارت عاشورا رو بخونید و از طرف من به آقا امام حسین ؏ هدیه کنید ؛ تا جایی که بتونم شفیعتون میشم
درمورد ازدواج شهید نوید برامون بگید 😍
دلیل اینکه آقا نوید جزء شهدا شدن ، آخه خیلیا رزق حلال می خورن و آدمای خوبی هستن ولی شهادت نصیبشون نمیشه
اگه الان آقا نوید بودن چه توصیه ای برای جوان هامون داشتن؟
خانم صفری چه توصیه ای برای خادمین مجموعه ما دارید که میخواهند در راه خدمت به شهدا مؤثر باشند ؟
بسیار بسیار ممنونم از شما بابت حضور گرم و معنوی تون صحبت هاتون خیلی دلنشین بود🌹 و خداروشکر سعادت این نصیبمون شد که خاطرات آقا نوید رو از زبان شما خواهر عزیزمون بشنویم 🌱🙏 خداوند بهتون سلامتی روح و جسم عنایت کنه ان شاءالله تا در راه برادر بزرگوارتون ثابت قدم باشید. عاقبت بخیر ان شاءالله شبتون شهدایی✨
از همه عزیزانی که ما رو در این گفتگو همراهی کردن کمال تشکر رو داریم،ان شاءالله با عنایت های امام زمان عجل الله و همچنین دعای شهدا بتونیم در این راه پر برکت استوار باشیم شهادت روزیتون 😍✨
❲ بِسْم‌ِاللّٰهـِ‌الـرَّحْمـٰنِ‌الـرَّحیمِ‌؛ 🌿' ❳اَلسَّلامُ‌عَلَیْكَ‌یاحُجَّةَ‌اللّٰهـِ‌فےاَرضِہ♥ ³⁷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دراین‌بساط،‌کسی‌مایه‌دارمی‌گردد که‌نقدزندگی‌اش،خرج‌انتظارشود...♥️ اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🌱
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
🙃🍃 قرار شده بود زندگی مشترڪمان را در خانہ پدرِ علی‌آقا شرو؏ ڪنیم. مادرِ علی‌آقا اصــرار بر مراسم عـروسی داشت؛ اما ما تصمیم گرفتہ بودیم برویم قــم و برگردیم و زندگی‌مان را شرو؏ ڪنیم. خیلی ســاده و انقــلابی. خــرید ازدواج ما یڪ گــردنبند ظریف بود ڪہ رویش نوشتہ شده بود "علی". حولہ و ساڪ و پیــراهن سفید و یڪ جفت ڪیف و ڪفش قهــوه‌ا؎. مادرِ علی ڪہ وســایل ما را دید، خـودش رفت آینــہ و شمعــدان و برخی لــوازم دیگر را گــرفت. مادرم اصــرار بر خرید سرویس خواب داشت و من زیر بار نمی‌رفتم. علی‌آقا با اینڪہ در قید و بند دنیا نبود، هر چہ می‌آوردند فقط بہ‌بہ و چہ‌چہ می‌ڪرد و یکبار هم نگفت اینها چیست؟ خرید ڪہ ڪردیم می‌خواستیم برویم قم. فقط هــزار تومان پول برایمان مانده بود. رفتیم قم دو روز ماندیم. نهار ڪہ خوردیم، پول‌مان تہ ڪشید و برا؎ شــام دیگر پولی نمانده بود. علی می‌گفت: واقعا ازدواج نصف دین است. از وقتی ازدواج ڪردم، رفتارم با بچہ‌ها؎ جبهہ هم نــرم‌تر شده. وقتی توجہ می‌ڪنم ڪہ در خانہ زن دارم، سنگین‌تر و محڪم‌تر راه می‌روم. همسر🕊