eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
34.6هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°• ﷽ •° ✤به تو حسادت میکنند تو مکن تو را تکذیب میکنند آرام باش ✤تو را می ستایند فریب مخور تو را نکوهش میکنند شکوه مکن ✤مردم از تو بد میگویند اندوهگین مشو همه مردم تو را نیک میخوانند مسرور مباش ✤آنگاه از ما خواهی بود،،حدیثی بود که همیشه در قلبم‌ وجود‌ داشت‌ از‌ امام‌ پنجم✍ /🌱
📚 ایشان فرد نظامی نبود و شغل ایشان هم به این مسئله ربطی نداشت ولی درباره علت عزیمت به سوریه، خود شهید نامه ای نوشته و علت این موضوع را توضیح داده است. آنچه که من می توانم عنوان کنم این است که ما همه شنیده ایم و می دانیم که امام عصر عجل الله تعالی فرجه بر اعمال ما حاضر و ناظر هستند و اعمال ما را می بینند و همه کارهای ما به محضر حضرت(عج) عرضه می شود. اما صرف ِ «دانستنِ» یک چیز است و اینکه شما با گوشت و پوست و استخوان این دیده شدن را «حس کنید» یک چیز دیگر است. شهید پورهنگ می گفت: «من احساس شرم می کنم از اینکه هر روز صبح از خواب بیدار می شوم و در کنار خانواده ام هستم در حالی که دشمن در سوریه قصد جسارت به حرم دختر امیرالمومنین (ع) را دارد. من از امام زمان خجالت می کشم که خودم را مدعی پیروی از ایشان و پدران و خاندان حضرت(عج) می دانم اما هیچ کاری برای ایشان انجام نمی دهم.»😔 فکر می کنم تصمیم ایشان برای قدم گذاشتن در این مسیر در حالی که اصلا مسیر شغلی ایشان این نبود و ربطی به هم نداشت، هم به دلیل علاقه به امام مهدی علیه السلام بود و هم آن احساس دِینی که نسبت به حضرت صاحب الزمان(عج) داشتند.🌱 🌼
•❤️🌿• 💌خاطره‌ای‌از‌شهید: نان سنگگ گرفته بودیم و می‌آمدیم طرف خوابگاه. چند تا سنگ به نان‌ها چسبیده بود. مصطفی کندشان و برگشت سمت نانوایی. می‌گفت «بچه بودم، یه بار نون سنگگ خریدم، سنگ‌هاش رو خوب جدا نکرده بودم؛ بهش چسبیده بود. خونه که رسیدم، بابام سنگ‌ها رو جدا کرد داد دستم، گفت برو بده به شاطر. نونواها بابت اینا پول میدن.» #شهید‌مصطفی‌احمدی‌روشن🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(🌹🕊) بخشی از وصیت نامه شهید:📄 فقط از خدا بترسید نه از خلق خدا به‌خاطر جایگاه شغلی و مادیات دنیا، یاور مظلومین باشید و به کسی ظلم نکنید.😇 توصیه من به خواهران دینی و مادرم و همسرم این است که حضرت زهرا(س) را الگو خود قرار دهند و حجاب خود را حفظ نمایند و در حفظ حجاب برتر یعنی چادر کوشا باشند و در ترویج آن کوتاهی نکنید.😍 این حقیر از شما می‌خواهم که در بدترین شرایط جامعه و روزگار همچون گذشتگان در روزها و زمان‌های گذشته بر اعتقادات خود استوار بمانید و بر بصیرت خود بیافزایید و اسیر ترفندها و حیله‌های دشمن نشوید و نسبت به خودتان مراقبت داشته باشید. از شما می‌خواهم که طبق دستورات خدا که در قرآن کریم آمده عمل کنید و آن‌را سرلوحه زندگی‌تان قرار دهید. 🌱
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
#کتاب‌_شهید_نوید📚 #روایت‌_سوم_‌هم‌نفس✍ صبح بودی و خواهرت عصر وقت صبحانه خوردن مینشستم کنارت و لقمه
📚 ✍ تو را که با آن کت و شلوار پر از خاطره و پیراهن یاسی، سرسفره ی عقد دیدم کیف کردم. باور کن نمیتوانم درست برایت بگویم چه احساسی داشتم. خیالم راحت شده بود احساس میکردم خسته و کوفته از یک پیاده روی چند ساعته برگشته ام و حالا یکی دارد با محبت پاهایم را ماساژ میدهد توی پیاده روی اربعین دیدی که همین حس را داشتم بس که ما را بردی این طرف و آن طرف خواستگاری مادر! دنبال کسی میگشتی که شرایط تو را بفهمد پایت را نبندد سوریه رفتنت را تعطیل نکند سخت بود .خب . کمتر کسی راضی میشد. من هم حق می دادم به آنها. هرچند عمردست خداست کسی از فردای خودش خبر نداردشبی که رفتیم خواستگاری ،مریم به دلم نشست؛ ولی میگفتم همین الان نوید مثل همه ی موردهای قبلی ایرادی چیزی میگیرد و قضیه با یک چشمک که یعنی نه مامان به درد من نمیخوره تمام می.شود ولی اشتباه میکردم. همان کسی که دنبالش بودی پیدا کرده بودی حواست بود چقدر ما را معطل کردید و توی اتاق با هم حرف زدید؟ ما که دیگر حرف کم آورده بودیم از آب و هوا و آلودگی تهران و شرایط بد اقتصادی و اوضاع منطقه گفتیم تا خاطرات مشترک خاله با مادر عروس خانم که توی همدان هم محله ای بودند. 💯~ادامه‌دارد...همراهمون‌باشید😉 📗 /
(⚘🕊) شهیده «راضیه کشاورز» ۱۱ شهریور سال ۱۳۷۱ در مرودشت متولد شد. وی هفت ساله بود که راهی مدرسه شهدای پتروشیمی شد و تا سوم ابتدایی را در آنجا گذراند و خرداد همان سال همراه خانواده به شیراز رفت. پدرش ورزشکار بود، از این رو راضیه را در کلاس کاراته سبک شوتوکان ثبت نام کرد که سال پنجم ابتدایی کمربند قهوه‌ای و سال دوم راهنمایی موفق به اخذ کمربند مشکی شد. شهیده «راضیه کشاورز» در ۱۱ مسابقه کومیته و کاتا شرکت کرد که در تمام مسابقات کومیته (مبارزه) مقام اول را به خود اختصاص داد. وی در سال چهارم ابتدایی در مدرسه شاهد ۸ در مسابقات حفظ قرآن کریم مقام اول و در ناحیه مقام ممتاز را کسب کرد. وی سرانجام ۲۴ فروردین ۱۳۸۷ در ۱۶ سالگی بر اثر انفجار بمب در حسینیه کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز توسط عوامل تروریستی زخمی و پس از تحمل ۱۸ روز درد و رنج ناشی از جراحت به جمع شهیدان پیوست. 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 🌹شهید مدافع حرم عباس آسمیه: امیری حسین (ع) و نعم الامیر: حسین (ع) فرمانده من است و او برترین فرماندهان و امیران است. این عبارت زیباترین و عاشقانه‌ترین جمله زیبا بود برای من، پس حسین (ع) جان، با نگاهی ولایی مرا هم همچون زهیر سرباز و فدایی خود ساز. شهید مدافع حرم🕊🌹
•••♥🌸••• عنایت شهید ابراهیم هادی😍 🦋 🌱 🌷شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید برامون ارسال کنید🙂↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra ‌°•^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^ ‌🦋لینڪ‌‌گࢪوه‌ذکࢪ↯ https://eitaa.com/joinchat/2455502859Ce3a0724733
وسایل‌خریداری‌شده‌برای‌موکب‌👆 از شریک شدن درموکبِ معراج الشهدا جانمونید😉 رفقای شهدایی برای خرید وسایل به خادم مجموعه که مسئول خرید هستند بدهکار هستیم.💸 شما میتوانید در این ایام با برکت در حد توان کمک کنید و بانی بشید🙂⇣⇣ ❤️
6104337339003897
💳 بنام(احمد خدابنده لو) بزنید‌ رو‌ شماره‌ ڪارت‌، ڪپۍ‌ میشه✌️ ان شاءالله سالانه چندین موکب با این وسایل برپا میشه و شما با کمک هاتون در تمام این موکب ها شریک هستید😇 😍🌱 آیدۍ‌ خادم‌ ڪانال‌ جهت‌ هماهنگۍ‌ با بانیان‌ و ارسال‌ فیش↯↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra ⛺️••ڪانال‌موڪب‌مردمی‌معراج‌الشهدا↯↯ https://eitaa.com/joinchat/3406954885C0c34736276
~بِسمِ‌رَبِ‌الشُهدآ♥️•• از‌ شهیدان‌ بطلب‌ آنچہ‌ تمنا‌ داری بہ‌ خدا‌ کارگشای دلِ هر سوختہ‌اند 🍃•تا حالا شده‌ شهدا‌ دستتون‌ رو‌ بگیرند؟ 🍃•شده‌ گره‌ از‌ کارتون‌ باز‌ کنند؟ کراماتی‌‌ و معجزه‌هایی‌ که‌ از‌ شهدا‌ دیدین به‌ آیدی‌ زیر‌ ارسال کنید🙂💌 🆔@ya_fatemat_al_zahra °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° ••ابࢪاهیم‌‌بابک‌نوید‌دلھا/ڪࢪامات‌شهدا↯↯ https://eitaa.com/joinchat/2031288609Ce9fcf634b9 شهدا دعوتت کردن😍👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「 ﷽ 」 با من چه میکنی ای جانان... زمانی که محو چهره ی آسمانیت میشوم، آرامش در عمق وجودم نفوذ میکند! ابراهیم جان؟ آرامش نگاهت بی انتهاست...♥️ 🌱
📚 هدایت «گنده لات‌ها» به سبک شهید هادی؛ بارها می‌دیدم ابراهیم با بچه‌هایی که نه ظاهر مذهبی داشتند و نه به دنبال مسائل دینی بودند، رفیق می‌شد. آنها را جذب ورزش می‌کرد و به مرور به مسجد و هیئت می‌کشاند. یکی از آنها خیلی از بقیه بدتر بود؛ همیشه از خوردن مشروب و کارهای خلافش می‌گفت! اصلاً چیزی از دین نمی‌دانست؛ نه نماز و نه روزه. به هیچ چیز هم اهمیت نمی‌داد. حتی می‌گفت تا حالا هیچ جلسه مذهبی یا هیئت نرفته‌ام. به ابراهیم گفتم: آقا ابراهیم، اینها کی هستند دنبال خودت میاری؟ با تعجب پرسید: چطور؟ چی شده؟ گفتم: دیشب این پسر پشت سر شما وارد هیئت شد؛ بعد هم آمد و کنار من نشست. حاج آقا صحبت می‌کرد از مظلومیت امام حسین و کارهای یزید می‌گفت و این پسر هم خیره خیره و با عصبانیت گوش می‌کرد. وقتی چراغ‌ها خاموش شد، به جای این که اشک بریزد مرتب فحش‌های ناجور به یزید می‌داد. ابراهیم داشت با تعجب گوش می‌کرد و یک دفعه زد زیر خنده. بعد هم گفت: «عیبی نداره! این پسر تا حالا هیئت نرفته و گریه نکرده، مطمئن باش با امام حسین علیه السلام که رفیق بشه تغییر می‌کنه؛ ما هم اگر این بچه‌ها را مذهبی کنیم هنر کردیم.» دوستی ابراهیم با این پسر به جایی رسید که همه کارهای اشتباهش را کنار گذاشت، یکی از بچه‌های خوب ورزشکار شد، چند ماه بعد و در یکی از روزهای عید همان پسر را دیدم که بعد از ورزش جعبه شیرینی خرید و پخش کرد و گفت: رفقا! من مدیون همه شما و مدیون آقای ابراهیم هستم. از خدا خیلی ممنونم؛ من اگر با شما آشنا نشده بود معلوم نبود الان کجا بودم؟ ما هم با تعجب نگاهش می‌کردیم؛ با بچه‌ها آمدیم بیرون، توی راه به کارهای ابراهیم دقت می‌کردم. چقدر زیبا یکی یکی بچه‌ها را جذب ورزش می‌کرد و بعد هم آنها را به مسجد و هیئت می‌کشاند و به قول خودش «می‌انداخت تو دامن امام حسین.» یاد حدیث پیامبر به امیرالمومنین افتادم که فرمود: «یا علی اگر یک نفر به واسطه تو هدایت شود از آنچه آفتاب بر آن می‌تابد بالاتر است.»🌞 /🦋
‹🤍📷› به جهت آیه کل نفس ذائقه الموت همه موجودات طعم مرگ را خواهند چشید و حیات ابدی مخصوص به ذات باری تعالی است پس باید از دنیای زیبا سفر کنند، از همه مردم عزیز ایران اسلامی به خصوص اقوام و آشنایان رفقای عزیزم خواهشمندم در درجه اول نسبت به احکام نورانی اسلامی به خصوص نماز، امر به معروف و نهی از منکر، حجاب و غیره عمل کرده و کوشا باشند. #شهیدمحمدکیهانی🦋 #هدیه‌شما‌به‌شهیدسه‌صلوات🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•~🕊🌼~• محسن دست به انجام کاری نمی‌زد مگر آن‌که به آن ایمان داشت، خیلی از ما در بحث‌های گوناگون با خیل جمعیت و بدون انجام تحقیقات راجع به موضوعات مختلف همراه می‌شویم اما، او ابتدا تحقیق می‌کرد و با افزایش توان اعتقادی خود وارد حیطه‌ای می‌شد. محسن هر مسئله‌ای را ابتدا از نگاه معنوی و دینی برسی می‌کرد، به قدری ولایت‌مدار بود که حتی به گوش دادن تمام سخنان مخالفان نیز می‌پرداخت و راجع به موضوعاتی که مخالفان مطرح کرده بودند تحقیق می‌کرد، پاسخش را به دست می‌آورد تا این بحث برایش به طور کامل جا بیفتد. او مانند ناخدای کشتی بود که نه تنها خود را به مقصد می‌رساند که برای راهنمایی دیگران و نمایش مسیر حقیقی حق و ولایت تلاش و مجاهدت بسیار می‌کرد. /
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
#کتاب‌_شهید_نوید📚 #روایت‌_سوم_‌هم‌نفس✍ تو را که با آن کت و شلوار پر از خاطره و پیراهن یاسی، سرسفره
📚 ✍ ما هم خوشبختانه زیاد رفته بودیم همدان و چند جین خاطره برای تعریف کردن داشتیم. حرف توی حرف ،آمد خاطره ی کت و شلوار را می خواستم بگویم. تو که نمیدانی وقتی شانه به شانه ی من توی پاساژ راه میرفتی و کت و شلوارها را برانداز میکردی من توی چه فضایی بودم انگار خدا آن بالا سبدهای گل و نقلهای رنگی داده باشد دست فرشته ها و آنها هم همین طور بی حساب کتاب بریزند روی سرمان زنها حرف عروسی میشود همه بیست ساله می.شوند به سن و سال نیست که مثل تازه عروس ها همه ی دنیا را صورتی می.دیدم کل کلی و صورتی من رفتم توی فکرو خیال خودم و حواسم پرت شد بعد دیدم توی یک مغازه داری با فروشنده حرف میزنی من را که دیدی :گفتی مامان بیا یه دونه روانتخاب کن.» من بی خبر از حرفهای تو و فروشنده یکی یکی کت و شلورهای روی رگال را زدم کنار و رسیدم به کت و شلوار بادمجانی و پیش خودم تصور کردم که تو توی این لباس با یک پیراهن یاسی چقدر قشنگ میشوی چه میدانستم تو هم از قبل همین راانتخاب کرده ای. 💯~ادامه‌دارد...همراهمون‌باشید😉 📗/
(🌹🕊) شهید پلارک ما شبیه به یکی از سربازان پیامبر در صدر اسلام، "غسیل الملائکه" است. "غسیل الملائکه"  به کسی می گویند که ملائکه غسلش داده‌ باشند. در تاریخ اسلام آمده که "حنظله" غسیل الملائکه که از یاران جوان پیامبر بود، شب قبل از جنگ احد ازدواج می کند و در حجله می خوابد. فردا صبح، زمانی که لشکر اسلام به سمت احد حرکت می ‌کرد، برای رسیدن به سپاه بسیار عجله کرد و بنابراین نرسید که غسل کند. او در این جنگ شهید شد و ملائکه از طرف خدا آمدند و او را با آب بهشتی غسل دادند. پیکر او بوی عطر گرفته بود که بعد پیامبر بالای پیکر او آمد و از این واقعه خبر داد. شاید به همین خاطر باشد که همیشه قبر شید پلارک نیز خوش‌بو و عطر آگین است. بهشت زهرایی ها به او شهید عطری می گویند⚘. خیلی‌ها سر مزار شهید سید احمد پلارک نذر و نیاز می‌کنند و از خدای او حاجت و شفاعت می‌خواهند. او معجزه خداست. 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادرش در آخرین وداع با یک نگاه و تبسم به او گفت:«برایت هرروز صدقه می‌اندازم و برایت دعا می‌کنم که برگردی!» اما سید حمیدرضا در جواب مادر این‌گونه می‌گوید:«من هم از مادرم فاطمه زهرا(سلام الله علیها) می‌خواهم تا شهید شوم.»🕊🙂🌸
~بِسمِ‌رَبِ‌الشُهدآ♥️•• خادم‌ "خانم" جهت‌‌ اداره گروه بیت الشهدا "ختم ذکر" نیازمندیم🌱 چنانچہ‌ دوست‌ دارید خادم‌ جهادی‌ شهدا بشید‌ اطلاع‌‌ بدید👇 🆔@ya_fatemat_al_zahra
Misagh-Haftegi921204[03].mp3
6.31M
••🎶🖤•• |🎧| ◉━━━━━━───────     ↻ㅤ  ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ⇆ قصه‌جریحه‌‌دار شد،‌آن‌طرف‌پیاده‌رو عقل‌صدازد‌که‌بمان،عشق‌صدازد‌که‌برو وقت‌چه‌بود‌آن‌غروب،وقت‌قیامت‌تو‌بود فرق تو با بقیه چیست‌فرق‌توغیرت‌توبود /🍃
وسایل خریداری شده برای موکب👆🏽 برای پیشرفت موکب معراج الشهدا به یاری عشاق شهدا نیازمندیم☺️ همراهان همیشگی کانال و خیرین عزیز، به برکت شهدا دورهم جمع شدیم تا موکبی برپا کنیم و سالانه چندبار این موکب فعالیت داره و شماهم دراین کار خیر شریک و هم پای ما هستید🙂🍃 اگر مشتاق شرکت در برپایی موکب هستید بسم الله😍 روی شماره کارت بزنید، کپی میشه🤝 🌱
6104337339003897
💳 "به نام احمد خدابنده لو " 🦋 آیدۍ‌ خادم‌ ڪانال‌ جهت‌ هماهنگۍ‌ با بانیان‌ و ارسال‌ فیش↯↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra ⛺️••ڪانال‌موڪب‌مردمی‌معراج‌الشهدا↯↯ https://eitaa.com/joinchat/3406954885C0c34736276
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「﷽」 اگر دلت راه داده‌ای به شهدا ، پسش‌ مگیر بگذار در این تلاطم روزگار همان دل بماند♥️! /🦋
•••♥🌸••• عنایت شهید نوید صفری😍 🦋 🌱 🌷شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید برامون ارسال کنید🙂↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra ‌°•^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^ ‌🦋لینڪ‌‌گࢪوه‌ذکࢪ↯ https://eitaa.com/joinchat/2455502859Ce3a0724733
📚 شهیدی که مانند حضرت یوسف از معرکه گناه فرار کرد در زندگی اگر بتوانیم در برابر گناه ها فرار کنیم خداوند درجات عبادات ما را بالاتر می برد. شهید نوقانی هنگامی که برای زیارت حضرت معصومه (س) به قم رفته بود از طرف یکی از دوستانش جهت اسکان به خانه ای دعوت می شود. هنگامی که وی وسایلش را در طبقه بالای خانه قرار می دهد، می بیند دوستش به سرعت از خانه بیرون رفته و پس از مدتی باز می گردد و می گوید من خانمی را جهت حضور با ما در خانه به اینجا دعوت کرده ام. در این هنگام شهید نوقانی برافروخته شده و می گوید ما برای زیارت حضرت معصومه (س) به اینجا آمده ایم و در حقیقت رزمنده هستیم. تو چگونه این کار را انجام داده ای. دوست وی خطاب به جواد می گوید عیبی ندارد، بناست یک بار این کار را انجام بدهیم و پس از آن توبه می کنیم ،مطمئن باش مشکلی پیش نخواهد آمد .شهیدنوقانی قبل از آنکه اجازه دهد حرف های دوستش به پایان رسد، در حالی که خود را نمی شناسد و بسیار نگران و مضطرب است، از پله ها بالا می رود . وسایلش را برمی دارد و در حالی که مدام امام زمان را بلند صدا می زند، از خانه تا راه آهن با گریه فرار می کند.😢 شهید نوقانی خود به من گفت از هنگامی که این ترک گناه را انجام داده ام، چنان شور و حالی در نماز به من دست می دهد که تا قبل از این در من چنین حالاتی وجود نداشت و گویا لبخند خداوند را در برابر آن اتفاق به وضوح می بینم. شهید نوقانی مانند حضرت یوسف (ع) از محفل گناهی که برای او در منزلی ترتیب داده بودند، آنچنان فرار کرد که به گفته خودش پرده‌های حجاب میان او و خداوند کنار رفت و به فیض شهادت نائل شد.🌱
‹🤍📷› 💫خواهرانم! دشمن از سیاهی چادر شما بیشتر می ترسد تا از سرخی خون من وبرای حفظ حجاب شما خون های زیادی ریخته شد.همچنین حجاب وپوشش برادران که تهدید جدی دشمن بر آن است #شهیدانه🌾 / #شهیدمحمودشفیعی🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹|شهید روح الله قربانی ✍️ کف پای مادر ▫️روح الله فارغ‌التحصیل دبیرستان مؤتلفه بود. یک بار به یک مناسبتی از روح الله خواستند که برای بچه‌ها چند کلامی صحبت کند. تک تک جملاتش را به خاطر دارم. او می‌گفت: رفقا یک چیز از من داشته باشید. با پای مادرتون دوست باشید. مدام پایش را ببوسید، به خصوص کف پای مادرتون رو... این حرف‌ها رو وقتی می‌گفت که مادرش را از دست داده بود. وقتی خبر شهادتت رو شنیدم مادرم اومد تو اتاق تـا علت گریه‌هـام رو بپرسه همونجا بـه حرفت عمل کردم و بـه پاهاش افتادم و قول می‌دهم که بازهم این کار را انجام بدم. مطمئـن هسـتم هرکسی ایـن خاطـره تو را بشنود حتما به حرفت عمل می‌کند. روح الله جان آغوش گرم مادرت مبارک 🕊🥀
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
#کتاب‌_شهید_نوید📚 #روایت‌_سوم_‌هم‌نفس✍ ما هم خوشبختانه زیاد رفته بودیم همدان و چند جین خاطره برای ت
📚 ✍ و به فروشنده گفته ای ۱۰۰ درصد مامانم همین رو انتخاب میکنه شک نکن!»هربار که میخواستیم برویم خانه ی پدرخانمت، چقدر ما را حرص میدادی. خواهرت بیشتر حرص و جوش می خورد .البته هی از در اتاق تورد می شد و می گفت: نوید پاشو تنبل خان دیر شد، همه استرس دارن غیرتو! تو هم بیخیال میخوابیدی روی تخت و به عکسهای بالای سرت خیره می شدی به شهدایی که عکسشان را زده بودی روی سقف اتاق. درست جایی که برق چشمهایشان بیفتد توی نگاه تو تازه نیم ساعت به رفتن با آرامش همیشگی بلند میشدی و حوله ات را بر میداشتی و میرفتی حمام جیغ خواهرت در می آمد ولی بی فایده بود! هیچ وقت نفهمیدم وقتی به عکس آن شهدا خیره می شوی، به چی فکر میکنی. هیچ وقت نخواستم باور کنم این قدر مشتاق شهادتی. حتی وقتی که روی دیوار اتاقت درست روبه روی جایی که نماز میخوانی آن شعرها و مناجاتها را میدیدم می دیدم نوشتهای یا رب المستغفرين بالاسحار می فهمیدم سحرهای تو شبیه بقیه ی آدمهایی که میبینم نیست ولی نمیخواستم باور کنم. قبل ازدواج می دیدم می نشینی توی اتاق و توی دفترت می نویسی؛ ولی نمیدانستم داری با خدای خودت مناجات میکنی به خواهرت میگفتم ببین بچه م به زن خوب گیرش نیومد داره غصه میخوره رفته تو خودش داره درد دلاش رو مینویسه! بعضی وقت ها دلمان میخواست مثل قبل بیشتر بیایی توی هال و کنار ما بنشینی و با هم حرف بزنیم؛ مثل همان وقتها که از اتاقت می آمدی بیرون و با خنده به من و خواهرت میگفتی خب بیاین غیبت کنیم! 💯~ادامه‌دارد...همراهمون‌باشید😉 📗 /
بِسمِ‌‌رَبِ‌‌الشُهدا♥️•• 🔴توجّه📣 🔴توجّه📣 خبر بسیار عالی برای رفقای شهدایی😍 به لطف حــــضرت حــق، و عـنایت شـــھدا همسر محترم شهید مدافع حرم سردار حاج حمید مختاربند در کــانال حـــضور یافتند. قرار هست با ایشون مــصاحبه داخل کانال انجام بـــدیم😇🎙 📆تاریخ‌مصاحبه: سه‌شنبه: ۱۴۰۲/۵/۲۴ ساعت ۲۱:۰۰ به میزبانی: کانال ابراهیم بابک نوید دلها همراهان عزیز ،، هر سوالی که دوست دارید از همسر شـــهید پــرسیده بشه به آیدی زیر ارسال کنید↯↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra 🦋‌••ڪاناݪ‌ابࢪاهیم‌‌بابڪ‌نۅیددݪھا↯↯ http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f امضاء شهید پای آرزوهایتان❤️