eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
34هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃✨✍🌸🍃✨✍🌸🍃 🌺✨سلام علیکم هست ولی به هادی هم ارادت دارم خیلی وقت بود دنبال کتاب های این دوشهید بودم🌸🍃✨ 🌺 ولی هرچی تلاش میکردم نمیتوستم تهیه کنم چند روز پیش قراربودازطرف بسیج دانشجویی ببرن راهیان نور 🌸خیلی دلم میخاست ولی بنابه دلیلی نمیشد به رفیق شهیدم وشهید ابراهیم هادی توسل کردم ودعوت شدم😍 اونجا تونستم کتاب سلام برابراهیم روتهیه کنم اما بازم کتاب شهیدحاج حسین معزغلامی(کتاب سروقمحانه)رو نتونستم تهیه کنم حتی محصول فرهنگی ایشون هم نبود .🕊🌸🍃 به گفتم هرچی گشتم کتاب یاچیزی ازشما پیدانکردم خودتون کمکم کنید، ایشون مداح اهل بیت(ع)بودن به ایشون توسل کردم وتونستم شب جمعه تواردوگاه نوحه شب جمعه روبه نیابت ایشون وشهیدابراهیم هادی بخونم.😊 ╔═ 🌸✍════⚘ ═╗ ✾ @ebrahimdelha ✾ ╚═ ⚘════🌸✍ ═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜🌺⚜🌺⚜🌺⚜🌺 به رخت‌خوا‌ب‌ها تكيه داده بود. دستش را روي زانویش كه توي سينه‌اش كشيده بود،‌ دراز كرده بود و دانه‌هاي تسبيحش تند تند روي هم مي‌افتاد. منتظر ماشين بود؛‌ دير كرده بود.مهدي دور و برش مي‌پلكيد. هميشه با ابراهيم غريبي مي‌كرد،‌ ولي آن روز بازيش را گرفته بود. ابراهيم هم اصلاً‌ محل نمي‌گذاشت. 🍃 هميشه وقتي مي‌آمد مثل پروانه دور ما مي‌چرخيد،‌ ولي اين‌بار انگار آمده بود كه برود. خودش مي‌گفت «روزي كه من مسئله‌ي محبت شما را با خودم حل كنم،‌ آن روز،‌ روز رفتن من است.»💫 عصباني شدم و گفتم «تو خيلي بي‌عاطفه‌اي. از ديشب تا حالا معلوم نيست چته.» صورتش را برگردانده بود و تكان نمي‌خورد. برگشتم توي صورتش. از اشك 😭خيس شده بود.بندهاي پوتينش را يك هوا گشادتر از پاش بود،‌با حوصله بست. مهدي را روي دستش نشاند و همين‌طور كه از پله‌ها پايين مي‌رفتيم گفت «بابايي! تو روز به روز داري تپل‌تر مي‌شي. فكر نمي‌كني مادرت چه‌طور مي‌خواد بزرگت كنه؟» و سفت بوسيدش. چند دقيقه‌اي مي‌شد كه رفته بود. ولي هنوز ماشين راه نيافتاده بود. دويدم طرف در كه صداي ماشين سر جا ميخ‌كوبم كرد. نمي‌خواستم باور كنم. بغضم را قورت دادم و توي دلم داد زدم «اون‌قدر نماز مي‌خونم و دعا مي‌كنم كه دوباره برگردي.»🌷 ╔═ 🌸 ════⚘ ═╗ ✾ @ebrahimdelha✾ ╚═ ⚘════ 🌸 ═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#وقت_نمازت_نگذره خیلیامون نمازم که میخونیم برای رسیدن به حاجته نه برای رسیدن به او...❤️ خدا منتظره تا یک روز تنها به عشق خودش به #نماز بایستیم... ╔═ 🌸 ════⚘ ═╗ ✾ @ebrahimdelha✾ ╚═ ⚘════ 🌸 ═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلاااااااام😇 🌺نماز همگی قبول باشه ان شاءالله☺️ ⚜خب با اجازتون بریم باقے مونده کتاب رو ورق بزنیم😊❤️ بِسْمِـ اللّٰہ .. 👇 [❀ @ebrahimdelha ❀]
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️ ابراهيم طوري حرف ميزدکه طرف مقابل اصلااحساس شرمندگي نکند.اصلاهم خودش رامطرح نميکرد.بعدهافهميدم خانه هايي که رفتيم،منزل چند نفراز بچه هاي رزمنده بود☺️.مردخانواده آنهادرجبهه حضور داشــت.براي همين ابراهيم به آنهارسيدگي ميکرد.كارهاي اومرابه يادســخن امام صادق انداخت که ميفرمايد:🌹ســعي کردن دربرآوردن حاجت مسلمان بهترازهفتادبارطواف دور خانه خداست وباعث در امان بودن درقيامت ميشود🌹ايــن حديث نوراني چراغ راه زندگي ابراهيم💚بود.اوتمام تلاش خودرادرجهت حل مشكلات مردم به كارمي بست. ٭٭٭ دوران دبيرســتان بود.ابراهيم💚عصرهادربازارمشــغول به کارمی شدوبراي خودش درآمد داشت.متوجه شديکي ازهمسايه هامشکل مالي شديدي دارد.آنهاعليرغم ازدست دادن مردخانواده😞،کسي رابراي تأمين هزينه هانداشتند.ابراهيم💚به كســي چيزي نگفت.هرماه وقتي حقوق مي گرفت،بيشترهزينه آن خانــواده راتأمين ميکرد😊!هروقت درخانه زيادغذاپخته ميشــد،حتماًبراي آن خانواده ميفرستاد.اين ماجراتاسال هاوتازمان شهادت🌷ابراهيم ادامه داشت وتقريباً کسي به جزمادرش ازآن اطلاعي نداشت. [❀ @ebrahimdelha ❀] ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️ شخصی به سراغ ابراهیم آمده بود.قبلاآبدارچی بوده وحالابیکارشده بود😔.تقاضای کمک مالی داشت.ابراهیم💚به جای کمک مالی،بامراجعه به چندنفرازدوستان،شغل مناسبی رابرای اومهیاکرد.اوبرای حل مشکل مردم هرکاری که میتوانست انجام میداد☺️.اگرهم خودش نمیتوانست به سراغ دوستانش میرفت.ازآنهاکمک ميگرفت.امادراين کاريک موضوع رارعايت ميکرد؛باکمک کردن به افراد،گداپروری نکند.ابراهيم💚هميشه به دوستانش ميگفت:قبل ازاينکه آدم محتاج به شماروبياندازدودستش رادرازكند.شمامشكلش رابرطرف کنيد😉.اوهريک ازرفقاکه گرفتاري داشت،ياهرکسي راحدس ميزدمشکل مالي داشته باشدکمک ميکرد.آن هم مخفيانه، قبل ازاينکه طرف مقابل حرفي بزند.بعدميگفت:من فعلااحتياجي ندارم.اين راهم به شماقرض ميدهم.هروقت داشتي برگردان.اين پول قرض الحسنه است.ابراهيم💚هيچ حسابي روي اين پول هانميکرد.اودراين کمک هابه آبروي افرادخيلي توجه ميکرد.هميشــه طوري برخــوردميکردکه طرف مقابل شرمنده نشود😍. [❀ @ebrahimdelha ❀] ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 حتما منتظر باشید تا فرداشب برگردم و ... ادامشو براتون تعریف کنم 😊 یاعلی ✋ 🌠شبتون امام زمانــــــــ💕ــــــــی🌌 [❀ @ebrahimdelha ❀] 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸✨☺️🌸✨☺️🌸✨☺️ 🌸بین تانکر آب تا دستشویی فاصله بود. آفتابه را پر کرده بود و داشت می دوید. صدای سوتی شنید و دراز کشید.😁 آب ریخت روی زمین ولی از خمپاره خبری نبود.😳 🌸برگشت دوباره پرش کرد و باز صدای سوت و همان ماجرا. باز هم داشت تکرار می کرد که یکی فهمید ماجرا از چه قرار است. 😄 موقع دویدن باد می پیچید تو لوله آفتابه سوت می کشید.🌸✨ *به نقل از غلامرضا دعایی ╔═ 🌸 ════⚘ ═╗ ✾ @ebrahimdelha✾ ╚═ ⚘════ 🌸 ═╝