eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
34.6هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــ‌ق #هوالعشـــــــــق #عاشقانه_مذهبی #قسمت_نوزدهم
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــ‌ق 0⃣2⃣ . موهایم رامیبافم وبا یڪ پاپیون صورتی🎀 پشت سرم میبندم.. زهراخانوم صدایم می ڪند: _ دخترم!بیاغذاتونوڪشیدم ببر بالا باعـــــلی تو اتاق بخور.. درآیینه برای بار آخر ب خود نگاه می ڪنم.آرایش ملایم و ی پیراهن صورتی رنگ باگلهای ریز سفید..چشمهایم برق میزند و لبخـــــند 😜موزیانه ای روی لبهایم نقش میبندد.. ب آشپزخانه میدوم سینی غذارا برمیدارم و بااحتیـــــاط از پله ها بالا میروم..دوهفته از عقـــــدمان میگذرد.. ڪیفم رابالای پله ها گذاشته بودم خم میشوم از داخلش ی بسته پاستیـــــل خرسی بیرون می آورم و میگذارم داخل سینی.. آهسته قدم برمیدارم ب سمت پشت اتاقت چندتقه ب درمیزنم صدایت می آید! _ بفرمایید! دررا باز می ڪنم و بالبخند وارد میشوم. بادیدن من و پیراهن ڪوتاه تا زانو برق از سرت میپرد و سریع رویت را برمیگردانی سمت ڪتابخانه ات.. _ بفرمایید غذا آوردم! _ همـــــون پایین میموندی میومدم سرسفره میخوردیم باخانواده! _ ماما زهرا گفت بیارم اینجا بخوریم.. دستت راروی ردیفی از ڪتاب های تفسیر قرآن 📗می ڪشی و سڪوت می ڪنی.. سمت تختت می آیم و سینی را روی زمین میگذارم ..خودم هم تڪیع میدهم ب تخت ودامنم رادورم پهن می ڪنم. هنوزنگاهت ب قفسه هاست... _ نمیخوری؟ _ این چ لباسیه پوشیدی!؟ _ چی پوشیدم مگه! بازهم سڪوت می ڪنی سرب زیر سمتم می آیی و مقابلم میشینی ی لحظـــــه سرت را بلند می ڪنی و خیره میشوی ب چشمهایم چقدر نگـــــااهت رادوست دارم!😍 _ ریحـــــان!این ڪارا چیع می ڪنی!؟ اسمم راگفتی بعـــــد ازچهارده روز! _ چی ڪار ڪردم! _ داری میزنی زیر همـــــه چی! _ زیر چی؟تو میتونی بری.. _ آره میگی میتونی بری ولی ڪارات...میخـــــاای نگهم داری مثل پدرم! _ چ ڪاری عـــــااخه؟! _ همینا!من دنبال ڪارامم ڪ برم.چراسعی می ڪنی نگهم داری هردو میدونیم منو تو درسته محرمیم اما نباید پیوند بینمون عاطـــــفی باشه! _ چرانباشه!؟ عصبی میشوی.. _ دارم سعی می ڪنم آروم بهت بفهمونم ڪارات غلطـــــه ریحانه من برات نمیمونم..! جمله آخرت در وجودم شِ ڪَست ..😢 می آیی بلند شوی تابروی ڪ مچ دستت رامیگیرم و سمت خودم می ڪشم و بابغض اسمت را میگویم ڪ تعـــــادلت راازدست میدهی و قبل ازین ڪ روی من بیفتی دستت را ب قفسه ڪتابخانه میگیری.. _ این چ ڪاریه آخه! دستت را ازدستم بیرون می ڪشی و باعصبانیت از اتاق بیرون میروی... میدانم مقـــــاومتت سرترسی است ڪ داری از عاشـــــقی...❣ ازجایم بلند میشوم و روی تختت مینشینم. قنـــــددردلم آب میشود!این ڪ شب درخانه تان میمـــــانم! ♻️ ... 💘 @ebrahimdelha