eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
34.9هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸✨🌿✍🌸✨🌿✍🌸✨🌿 💐سلام ◀️من چند وقتی هست ابراهیم هادی شده داداشم😊 یعنی از ماه رمضون امسال به لطف داداش امسال من که تا حالا زیارت نرفته بودم رفتم قم و جمکران و مشهد😍 ولی این اواخر بد جوری دلم هوای کربلای ایران رو کرده بود😔 توی دانشگاهمون اعلام کردن راهیان نور میبرن اونم فقط پنج نفر که منم جزوشون در اومدم ولی پدر مادرم مخالفت میکردن اونقدر به ابراهیم اصرار کردم متوسل شدم که آخرش مادر پدرم راضی شدن و بالاخره راهی شدم راهی کربلای ایران 😭 ✨🌸داداش ابراهیم مدیونتم🌸✨ ╔═ 🌸🌿════⚘ ═╗ ✾ @ebrahimdelha ✾ ╚═ ⚘════🌸🌿 ═╝
🌺🖤🌺🖤🌺🖤🌺🖤🌺🖤 💖 «همیشه دوست داشت پلیس شود. یک تابستان کلاس کاراته فرستادمش. وقتی رفتم مدرسه، معلمش گفت خانم تو را به خدا نگذارید برود🌸 تمام بچه‌ها را تکه‌تکه کرده است.⚡️ می‌گوید من کاراته می‌روم باید همه‌تان را بزنم. عشق پلیس بودن و قوی بودن باعث شده بود هر جا می‌رود پز دایی‌های بسیجی‌اش را می داد. چون تفنگ و بی‌سیم داشتند و مجید عاشق این چیزها بود. 💓بعدها هم که پایش به بسیج باز شد یکی از دوستانش می‌گوید آن‌قدر عشق بی‌سیم بود که آخر یک بی‌سیم به مجید دادیم 💫و گفتیم. این را بگیر دست از سر ما بردار (خنده) در بسیج هم از شوخی و شیطنت دست‌بردار نبود.»💛همه اهل خانه مجید را صدا می‌کنند.🌺 پدر، مادر، خواهرها وقتی می‌خواهند از مجید بگویند پسوند «داداش» را با تمام حسرتشان به نام مجید می‌چسبانند و خاطراتش را مرور می‌کنند.💞 خاطرات روزهایی که باید دفترچه سربازی را پر می‌کرد اما نمی‌خواست سربازی برود. مادر داداش مجید داستان جالبی از روزهای سربازی مجید دارد: ..💗 🌺🖤🌺🖤🌺🖤🌺🖤🌺🖤 ╔═ 🌸════🕊⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘🕊════🌸 ═╝