eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
34.2هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
.  کتاب‌پسرک‌فلافل‌فروش༆📕✦. شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری༆🌹✦. #قسمت_پنجاه‌و‌یکم🌸/#وابستگی‌به‌نجف🕌 رفته رف
.  کتاب‌پسرک‌فلافل‌فروش༆📕✦. شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری༆🌹✦. 🌸/🕊 هادی یک انسان بسیار عادی بود مثل بقیه تنها تفاوت او عمل دقیق به دستورات دین بود. برای همین در مسیر خودسازی و عرفان قرار گرفت. اما مسیر عرفانی زندگی او در نجف به چند بخش تقسیم می شود. مانند آنچه که بزرگان فلسفه و عرفان گفته اند مسیر من الخلق الى الحق و.... به خوبی طی نمود. هادی زمانی که در نجف در محضر بزرگان تحصیل می کرد، نیمی از روز را مشغول تحصیل و بقیه را مشغول کار بود. در ابتدا برای انجام کار حقوق می گرفت اما بعدها کارش را فقط برای رضای خدا انجام می داد. شهریه نمی گرفت برای کاری که انجام میداد مزد نمی گرفت. حتی اگر کسی میخواست به او مزد بدهد ناراحت می شد. منزل بسیاری از طلبه ها و برخی مساجد نجف را لوله کشی کرد اما مزد نگرفت! توکل و اعتماد عجیبی به خدا داشت. یک بار به هادی گفتم تو که شهریه نمی گیری برای کار هم پول نمی گیری پس هزینه های خودت را چطور تأمین می کنی؟هادی گفت: باید برای خدا کار کرد خدا خودش هوای ما را دارد. گفتم: این درست، اما ..... یادم هست آن روز منزل یکی از دوستانش بودیم. هادی بعد از صحبت من مبلغ بسیار زیادی را از جیب خودش بیرون آورد و به دوستش داد و گفت: هر طور صلاح میدانی مصرف کن به نوعی غیر مستقیم به من فهماند که مشکل مالی ندارد. 🦋همراهمون باشید😉 🌸|@ebrahim_babak_navid_delha .
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
.  کتاب‌پسرک‌فلافل‌فروش༆📕✦. شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری༆🌹✦. #قسمت_پنجاه‌و‌دوم🌸/#عرفان🕊 هادی یک انسان بس
.  کتاب‌پسرک‌فلافل‌فروش༆📕✦. شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری༆🌹✦. 🌸/🕊 خانه ای وسیع و قدیمی در نجف به هادی سپرده شده بود تا از آن نگهداری کند. او در یکی از اتاقهای کوچک و محقر آن سکونت داشت. بیشتر وقتش را در خانه به عبادت و مطالعه اختصاص داده بود. او از صاحب خانه اجازه گرفته بود تا زائران تهی دستی که پولی ندارند را به آن خانه بیاورد و در آنجا به آنها اسکان دهد. برای زائران غذا درست میکرد. در بیشتر کارها کمک حالشان بود. اگر زائری هم نبود، به تهی دستان اطراف خانه سکونت می داد و در هیچ حالی از کمک دادن دریغ نمی کرد. آن خانه حدود صد سال قدمت داشت و بسیار وسیع بود، شاید هر کسی جرئت نمی کرد در آن زندگی کند. بعد از شهادت هادی آن را به طلبه ی دیگری سپردند، اما آن طلبه نتوانست با ظلمت و وحشت آن خانه کنار بیاید!اربعین که نزدیک میشد هادی اتاقها را به زائران و مهمانان می داد و خودش یک گوشه می خوابید. گاهی پتوی خودش را هم به آنها می بخشید. او عادت کرده بود که بدون بالش و لوازم گرمایشی بخوابد. یک بار مریض شده بود خودش در سرما در راهروی خانه خوابید اما اتاق را که گرم بود در اختیار زائران راهپیمایی اربعین قرار داد. او در این مدت با پیرمرد نابینایی آشنا شده بود و کمک های زیادی به او کرده بود. حتی آن پیرمرد نابینا را برای زیارت به کربلا هم برده بود. هادی زمانی که مشغول کارهای عرفانی و ذکر و خلوت شده بود، کمتر با دیگران حرف می زد. این هم از توصیه های بزرگان است که انسان در ابتدای راه سکوت را بر هر کاری مقدم بدارد. هادی می دانست بسیاری از معاشرتها تأثیر منفی در رشد معنوی انسان دارد، لذا ارتباط خود را با بیشتر دوستان در حد یک سلام و علیک پایین آورده بود. این اواخر بسیار کتوم شده بود. یعنی خیلی از مسائل معنوی را پنهان می کرد. از طرفی تا آنجا که امکان داشت در راه خدا زحمت می کشید. هر زائری که به نجف می آمد به خانه ی خودش می برد و از آنها پذیرایی می کرد. هیچ وقت دوست نداشت که دیگران فکر کنند که آدم خوبی است. این سال آخر روزه داری و دیگر مراقبتهای معنوی را بیشتر کرده بود. تا اینکه ماجرای مبارزه با داعش پیش آمد هادی آنجا بود که از خلوت معنوی خود بیرون آمد. او به قول خودش مرد میدان جهاد بود شجاعتش را هم قبلاً اثبات کرد. حالا هم میدان مبارزه ایجاد شده بود. 🦋همراهمون باشید😉 🌸|@ebrahim_babak_navid_delha .