🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
#قسمت_پنجاه_و_چهارم
❤️مجروحيت❤️
راوی:مرتضی پارسایيان،علی مقدم🌹
همه گردان هاازمحورهای خودشان پيشروی كردند.مابايدازمواضع مقابل مان وسنگرهای اطرافش عبورميكرديم.اماباروشن☀️شدن هواكاربسيارسخت شد!دريك قسمت،نزديك پل رفایيه كاربسيارسخت تر بود.يك تيربارعراقی😈ازداخل يك سنگرشليك ميكردواجازه حركت رابه هيچ يك ازنيروهانميداد.ماهرکاری كرديم نتوانستيم سنگر بتونی تيرباررابزنيم.ابراهيم💚راصداكردم وســنگرتيربارراازدورنشان دادم.خوب نگاه كردوگفت:تنهاراه چاره نزديك شدن وپرتاب نارنجك توی سنگره!بعددوتانارنجك ازمن گرفت وسينه خيزبه سمت سنگرهای دشمن رفت🚶من هم به دنبال اوراه افتادم.دريكی ازسنگرها پناه گرفتم.ابراهيم💚جلوتررفت ومن نگاه ميكردم.اوموقعيت مناســبی رادریكی ازســنگرهای نزديك تيربارپيداكرد.امااتفاق عجيبی😳افتاد!درآن ســنگريك بسيجی كم سن وسال،حالت موج گرفتگی پيداكرده بود.اســلحه كلاش خودش راروی سينه ابراهيم💚گذاشت ومرتب دادميزد:ميکُشمت عراقی!
#ادامه_دارد
[❀ @ebrahimdelha ❀]
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊