♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
#پاارت3•• - مندرستڪنارعبدالحسیندرازڪشیدهبودم. گـفـت:«یـڪخـبـرازگـردانبـگـیـربـبـیـن وضـعیـت
#پاارت4••
-
ھیچـۍنمۍگفت!یڪدفعہسرشرابلندڪرد
دلمتندوتندمیزدڪہزودترازآنوضع
خلاصشویم '!
دشمنبیڪارننشستهبودگاهوگاهۍھمخمپاره
یاگلوگلہدیگرےشلیڪمیڪرد
بالاخرهعبدالحسینبهحرفآمد-!
صداشبا،چنددقیقہپیشفرقمیڪرد،گرفتہبود!
درستمثلڪسۍڪہشدیدگریہڪردهباشد💔
گفت:سیدڪاظمخوبگوشڪنببینچۍمیگم!
یقینداشتممیخواھدتڪلیفمانرایڪسرهڪند
ششدانگحواسمرفتبهصحبتاوگفت:
«خودتبروجلو!»
باچشمهاےگردشدهامگفتم:«برمجلو
چڪارڪنم!؟»
گفت:«هرچۍمیگمدقیقاهمونڪاروبڪن؛خودتمیرےسرستون،یعنۍنفراول!»
بهسمتراستشاشارهڪردوادامه
داد:«سرستونڪہرسیدےاونجادرست
برمیگردۍسمتراستتبیستوپنجقدم
میشمارۍ . .»
مڪثڪرد،باتأڪیدگفت:«دقیقبشمارےها»
ماتومبهوتفقطنگاهشمیڪردم🤷♂ . . '!
«بیستوپنجقدمڪہشمردۍوتمومشد،
همونجایڪعلامتبگذار!
بعدشبرگردوبچہهاروپشتسرخودتاونجاببر.»
-
یڪآنفڪرڪردمشوخۍاشگرفته😅!
ولۍخیلۍمحڪمحرفمیزد؛هممحڪم،
همبااطمینانڪاملبازپۍصحبتشرا
گرفت:«وقتۍبهاونعلامتڪہسربیستوپنج
قدمگذاشتہبودےرسیدۍ؛ایندفعہبهعمقدشمن،چهلمترمیرےجلو!
اونجادیگہخودمبهبچههامیگمچڪارڪنن.»
گفتم:«معلومهستمیخواۍچڪارڪنۍ
حاجـۍ؟!»
بهناراحتۍپرسید:«شنیدۍچۍگفتم . .؟!»
«شنیدنڪہشنیدمولۍ . .»
آمدتوحرفم،گفت:«پسسریعانجامبده!»
ڪمماندهبودصدامبلندشوداماجلوۍخودمرا
گرفتمبهاعتراضگفتم:«حاجآقاحواستهست
دارۍچیمیگۍ؟!»
هرچہمسئلہرابالاپایینمیڪردمباعقلمجور
درنمیآمد.شایدبراهمینبودڪہزلزدمتو
چشمهاشوگفتم:«ایندستورخودڪشۍ
روبهیڪۍدیگهبگو»
گفت:«ایندستوروبهتودادم،توهموظیفهدارۍ
اجراڪنۍوحرفهمنزنۍ.»
لحنشجدۍبودوقاطع . .🖐!
تاآنلحظههمچینبرخوردۍازشندیدهبودم.
چارهاۍجزانجامدستورنداشتم:(
دیگہلامتاڪامحرفۍنزدمسینہخیزراهافتادم
طرفنوڪستون . .
آنجابلندشدموبرگشتمسمتراست،شروع
ڪردمبهشمردنقدمهاسربیستوپنجقدم
ایستادمعلامتۍگذاشتموآمدمسراغگردان . .
همهراپشتسرخودآوردمتاپاۍهمانعلامت!
بہدستوربعدۍاشفڪرڪردم
"روبهعمقدشمنچهلمترمیرۍجلو"
کپۍ❌
فوروارد✅
-ادامهدارد ...🙂-!
↳⋮❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪