eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
37هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 ✍ حسابی دل از آقا نوید برده بود مدام میگفت خوش به حال محسن چه کار کرد که این شد!» بیشتر وقتهایی که زنگ میزد من شرکت ،بودم می نشستم روی پله های راهرو و با هم حرف میزدیم هنوز هم وقتی دلم برایش خیلی تنگه روی همان پله ها مینشینم می شود می روم آن موقع از دل تنگی هایم برایش نمی.گفتم نمیخواستم دست و دلش وقت جهاد بلرزد تمام حرفهایم را برایش مینوشتم و توی گوشی موبایلم ذخیره میکردم که سر فرصت برایش بخوانم وقتی با هم صحبت میکردیم سعی میکردم خودم را خوشحال بزنم و راضی نشان بدهم که دلش خالی نشود حرفهای خوب و امیدوارکننده از خریدهایی که این مدت برای جهیزیه کرده ام تعریف کنم از پیگیری هایی که برای خرید خانه داشتیم از خبرهایی که توی ایران بود. کلیپهایی که این مدت از سخنرانی ها یا زندگی شهدا دیده بودم و دوست داشتم را برایش می فرستادم یا تعریف میکردم. خلاصه از هر دری میگفتم الا دلی که هر روز دل تنگ تر از دیروز بود. یک بار داشتیم با هم از شهید محسن حججی حرف میزدیم. یادم نیست بحث به کجا کشید که این حرف را زدم فقط یادم هست که گفتم: «آقا نوید این دفعه که قرار نیست شما شهید بشی حسابی روی خودت کار کن وابستگی هات رو کم کن. حسابی خلوت کن فکر کن چه جوابی داده باشد خوب است؟ گفت «حالا اگه بگم این دفعه برام دعا کن شهید بشم چی؟! شوکه شده .بودم توی ذهن من عاقبت اقا نوید همیشه شهادت .بود. همیشه برایش با تمام وجود دعا میکردم به آرزویش برسد، اما این بار نه دلم میخواست میرفتیم سرخانه و زندگی خودمان حداقل شاید این هم امتحان من بود. منتظر بودم بقیه ی حرفهایش را بشنوم که گوشی قطع شد تا صبح به این فکر کردم که چرا آقا نوید از شهادت توی این سفر حرف زد مگر همیشه نمیگفت حالا. 💯~ادامه‌دارد...همراهمون‌باشید😉 📗/