🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
ایشان هنوز به سن تکلیف نرسیده بودند که به ندای خمینی کبیر (ره) لبیک گفته و به سوی جبهه های حق علیه باطل شتافت. در سابقه دفاع مقدس ایشان چندین دوره اعزام وجود دارد که مجموعا به صورت تقریبی 45 تا 50 ماه در جبهه حضور داشتند.👌
نامبرده در تاریخ 1365/12/15در منطقه عملیاتی کردستان و در عملیات کربلای 10 در بانه در اثر ترکش نارنجک از ناحیه دست چپ و پای چپ مجروح گردید و به درجه جانبازی نائل شد.🌸 لازم به ذکر می باشد که ایشان دوره های آموزشی تخصصی (ش.م.ر) و (بی.ام.پی) را با معدل و کیفیت عالی گذراند در این امر خبره بودند.
#شهیدمصطفی_تاش_موسی
#سالروزولادت
@ebrahimdelha
*┄┄┄••❅🔲❅••┄┄┄*
#شهادت_برادران_پاسدار
هنوز بیرق فاطمیه را پایین نیاورده بودیم که مادرسادات رزق شهادت را فرستاد...
دست مریزاد برادران!
این مظلومیت سرخ نشسته بر پیرهن های سبزتان مارا یاد پرچم مان می اندازد...
🇮🇷اهتزاز پرچم سه رنگ ایران، چهل سال دیگر هم که بگذرد، بازهم مدیون رنگ سرخ است...
راستی حالا که شهید شده اید، نزد مادرتان حضرت زهرا(س) چه می گویید از #قلم_ها و #تهمت_ها و #تعهد ها؟!😔
#سپاه_تسلیت
#مارازسربریده_نترسانید
#چهل_سال_مقاومت
╔═ 🌸════⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘════🌸 ═╝
#حجاب اسلحه محکمی است که زن با آن می تواند از حقوق و ارزش هایش دفاع کند.
#چالش_دختران_فاطمی
عزیزان وهمراهان همیشگی ،عکس دختر دلبند خود یا اطرافیان عزیزتان را با حجاب برای ما ارسال کنید تا با نام خودشون درکانال به اشتراک بزاریم 😍
🌟لطفا هنگام ارسال عکس به خاطر داشته باشید که:
1)حتما اسم فرزند دلبندتون رو همراه ،سن و نام شهری که ساکن هستید ذکر کنید.
2) لازم به ذکر است رده سنی شرکت در این چالش تا 8 سال میباشد.
عکس رو به آیدی زیر ارسال کنید،منتظر عکس
فرشته های کوچولوتون هستیم 😍
@Yaaliiiiiiii👈
╔═ 🌸════⚘ ═╗
@ebrahimdelh
╚═ ⚘════🌸 ═╝
🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹
سلام بنده تازه عضو کانالتون شدم ولی باید بگم بنده ازشهید ابراهیم هادی جواب گرفتم☺️ قبل از نیتم بنده کتاب هاشون رو خوندم و چند روز بود دخترم تب داشت وتبشون قطع نمیشد😔 چون سابقه بستری بابت تب داشت ولی دکتر ها بستریش نمیکردن یک شب ساعت ۴صبح راهی بیمارستان بودم یاد داستانی که دختر بچه به تابلو شهید ابراهیم سلام نظامی میداد افتادم و به ایشون متوسل شدم.🌺
🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹
و نذر کردم اگه این تب ادامه داره این بچه توی تب نسوزه وبستری بشه واگر نه این تب پایان داره این تب از بدن این بچه بیرون بریزه خیلی ناامید بودم😢
خیلی شب ها به پاش بودم تب باعث تشنج میشه میترسیدم تشنج کنه اما رفتم بیمارستان بستری نکرد گفتم حتما داداش میخواد تب تمام بشه ساعت پنج رسیدم خونه تا ساعت نه بچه توی تب سوخت ساعت نه این تب کلا از بدنه بچه خارج شد ومن نذرم ادا کردم ۱۰۰۰صلوات😍❤️
ممنون ازبابت کانالتون
دوستان گرامی
✍شاید خیلی ازشما عزیزان هم توسل به شهدا کردین و حتما هم کمکتون کردن😊
خوشحال میشیم اگه مایل بودین حتما به این آیدی #دلنوشته_هاتون رو بفرستین☺️👇
@Tm_EH_68
استاد فاطمی نیا:
🌴چگونه در نماز حضور قلب داشته باشیم؟
براي حضورقلب در #نماز و عدم هجوم تخيلات وافكار حين نماز ، آن مقداري را كه ميتوانيد كنترل كنيد و اختيارا دنبال نكنيد، آنچه راهم كه غيراختياري وارد ميشود، اهميت ندهيد؛
خداي متعال وعده داده است كه هركس درراه معنويت تلاش كند ،من دستش را ميگيرم.
اگر مامتعهد شويم كه آن قسمتي كه ميتوانيم ودراختيار ماست، كنترل كنيم،از بركت اين مجاهده ، انشالله خداوند به تدريج آن مهمان هاي ناخوانده را از قلب ما بيرون ميفرمايد.
╔═ 🌸════⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘════🌸 ═╝
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
#قسمت_پنجاه_و_چهارم
❤️مجروحيت❤️
راوی:مرتضی پارسایيان،علی مقدم🌹
همه گردان هاازمحورهای خودشان پيشروی كردند.مابايدازمواضع مقابل مان وسنگرهای اطرافش عبورميكرديم.اماباروشن☀️شدن هواكاربسيارسخت شد!دريك قسمت،نزديك پل رفایيه كاربسيارسخت تر بود.يك تيربارعراقی😈ازداخل يك سنگرشليك ميكردواجازه حركت رابه هيچ يك ازنيروهانميداد.ماهرکاری كرديم نتوانستيم سنگر بتونی تيرباررابزنيم.ابراهيم💚راصداكردم وســنگرتيربارراازدورنشان دادم.خوب نگاه كردوگفت:تنهاراه چاره نزديك شدن وپرتاب نارنجك توی سنگره!بعددوتانارنجك ازمن گرفت وسينه خيزبه سمت سنگرهای دشمن رفت🚶من هم به دنبال اوراه افتادم.دريكی ازسنگرها پناه گرفتم.ابراهيم💚جلوتررفت ومن نگاه ميكردم.اوموقعيت مناســبی رادریكی ازســنگرهای نزديك تيربارپيداكرد.امااتفاق عجيبی😳افتاد!درآن ســنگريك بسيجی كم سن وسال،حالت موج گرفتگی پيداكرده بود.اســلحه كلاش خودش راروی سينه ابراهيم💚گذاشت ومرتب دادميزد:ميکُشمت عراقی!
#ادامه_دارد
[❀ @ebrahimdelha ❀]
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
ابراهیم همینطورکه نشسته بوددست هایش رابالاگرفت.هیچ حرفی نمیزدنفس درسینه همه حبس😰شده بود.واقعانمی دانستم چه کار کنیم!چندلحظه گذشت.صدای تیرباردشمن👺قطع نمیشد. آهســته و سينه خيزبه ســمت جلو رفتم.خودم رابه آن سنگررساندم.فقط
دعا ميكردم و ميگفتم:خداياخودت كمك كن!ديشــب تاحالابادشمن👺مشكل نداشتيم.اماحالااين وضع بوجودآمده.يك دفعه ابراهيم💚ضربه ای به صورت آن بسيجی زدواسلحه راازدستش گرفت.بعدهم آن بسيجی رابغل كرد!جوان كه انگارتازه به حال خودش آمده بودگريه😭كرد.ابراهيم مراصدازدوبسيجی رابه من تحويل دادوگفت:تا حالاتوصورت كســی نزده بودم،امااينجالازم بود.بعدهم به سمت تيربار رفت.چندلحظه بعد نارنجك اول راانداخت،ولی فايده ای نداشت.بعدبلندشدوبه ســمت بيرون ســنگر دويد🏃. نارنجك دوم رادرحال دويدن پرتاب كرد.لحظه ای بعدسنگرتيربارمنهدم شد✌️.
#ادامه_دارد
[❀ @ebrahimdelha ❀]
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
#طنزجبهه
#انتظار_از_قاطر
اولین باری بود که قاطر🐴 سوار می شدم. از طرفی داشتم مقداری تجهیزات را به خط مقدم می بردم. جاده «مال رو» که به خط مقدم منتهی می شد، درست در مسیر تیررس دشمن قرار گرفته بود.😨
در حالی که سوار بر قاطر بودم ترکش ها زوزه کشان از بیخ گوشم رد می شدند. جالب این بود که انتظار داشتم با انفجار هر گلوله خمپاره، قاطر هم باید روی زمین درازکش شود.😳😁 غافل از اینکه این امر محال بود و قاطر زبان بسته بی اعتنا به انفجار ها همچنان به جلو می رفت.
به ناچار برای اینکه به دام یکی از ترکش ها گرفتار نشوم از روی قاطر به پایین پریدم.
راهی که از آن چارپایان عبور می کنند.😂😄😄