eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
34.7هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
صلےاللّٰہ‌علیڪ‌یااباعبداللّٰہ کاناݪ‌مذهبے متفاوت😍 منبع‌ و اربعینی💯💯 ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/4128309256Ceb3eab9e2f باماایتایی‌متفاوت‌راتجربه‌کنین😎
🚨 دیگ‌نیـازنیسـت‌...✋🏻 صبـــ🌞ـــح‌تاشـــ🌜ـــب‌دنبـال‌ ‌بگردی... ببیـن‌خـادمیـن‌شهـد‌‌ا‌چـھ‌کردن😍 یھ‌ڪانال‌آوردم‌ڪھ‌ازواجبـــــات‌ایتــــاست👌 هرچـی‌بخـواۍ‌اینجـاهسـت😎 💯 ⓙⓞⓘⓝ⇨https://eitaa.com/joinchat/983367697C7be3391d80
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡↯ ای آفـتـاب حـسـن بـرون آ دمـی ز ابـر کـان چـهـره مـشـعـشـع تـابـانـم آرزوسـت °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
♡↯ ای آفـتـاب حـسـن بـرون آ دمـی ز ابـر کـان چـهـره مـشـعـشـع تـابـانـم آرزوسـت #اللهم‌عجل‌لولیک‌ا
چه خوش است اگربمیرم به ره ولای مهدی سر و جان بها ندارد که کنم فدای مهدی همه نقد هستی خود بدهم به صاحب جان که یکی دقیقه بینم رخ دلگشای مهدی
۩نمازوقټ‌خداسٺ⌚️✨ . آن‌ڕابه‌دیگڕان‌هدیہ‌ندهیݦ🎁❌
شهید‌بلباسی.attheme
397.1K
شـھـــ🕊ـــیـد‌بلـبـاسے °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
38.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
○●🥀●○ مـامـان تـو چـرا بـابـا داری امـا مـن نـدارم؟ روایت خانواده شهید بلباسی،بعد از شهادت ایشان •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
تلنگࢪ↯ ایـن‌ࢪوزا... چقدࢪ حۅاست ‌هست ڪھ‌ غیبت نڪنے؟!!!! ایـنجۅࢪی میخۅاۍ یــاࢪ‌امام‌زمانـت‌باشے؟!!!🥀 °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
ا﷽🌻﷽🌻﷽ ا🌻﷽🌻﷽ ا﷽🌻﷽ ا🌻﷽ ا﷽ ا🌻 ⚜🕌عاشقان وقت نماز است ... اذان میگویند .🕌 " عَجِّلُوا بِالصَّلاةِ قَبْلَ الْفَوْتِ ، وَعَجِّلُوا بِالتَّوْبَةِ قَبْلَ الْمَوْتِ " 🌻 ﷽ 🌻﷽ ﷽🌻﷽ 🌻﷽🌻﷽ ﷽🌻﷽🌻﷽
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
🌸هوالعشــق🌸 . 📜 #رمان_پلاک_پنهان 💟 #پارت_سی_دوم  - آروم باش، همه دارن با تعجب نگات میکنن، این هم
🌸هوالعشــق🌸 . 📜 💟 اما از شدت درد و گریه نمی توانست حرف بزند - سمانه خانم، لطفا بگید؟ درد دارید؟ دکترو صدا کنم سمانه با درد نالید - خسته شدم، منو از اینجا ببرید کمیل چشمانش را محکم بر روی هم فشار داد، تا نبیند شکستن سمانه را دختری که همیشه خودش را قوی و شکست ناپذیر نشان می داد. سریع از اتاق بیرون رفت به پرستار گفت که به اتاق برود و ، وضعیت سمانه را چک کند. تا رسیدن به اتاق امیر علی کلی به سهرابی و بشیری بد و بیراه گفت. امیرعلی با دیدن کمیل از جایش بلند شد چی شد کمیل؟ حالشون بهتره؟ - خوبه. امیرعلی حکم دستگیری رضایی کی میاد؟ - شب میرسه دستمون، صبح هم میریم میاریمش - دیره، خیلی دیره، پیگیر باش زودتر حکمو بفرستن برامون - اخه - امیر علی کاری که گفتمو انجام بده نباید عجله کنیم کمیل، باید کمی صبر کنیم - از کدوم صبر حرف میزنی امیرعلی سمانه حالش بده؟ داغونه میفهمی اینو با صدای عصبی غرید: - نه نمیفهمی این حالشو والا این حرف از صبر نمیزدی با خودش عهد بسته بود ، که تا آخر هفته سمانه را از اینجا بیرون ببرد ، حالا به هر صورتی ، فقط نباید سمانه اینجا ماندنی شود. امیر علی انقدر خيره کمیل بود که متوجه خروج او نشد با صدای بسته شدن در به خودش آمد. از حرف ها و صدای بلند کمیل دلخور نشده بود، چون خودش هم می دانست که کمیل در شرایط بدی است، مخصوصا اینکه به سمانه هم علاقه داشت امروز انقدر حالش بد بود که به جای اینکه خانم حسینی بگوید، سمانه می گفت، و این برای کمیل حساس نشانه ی آشفتگی و مشغول بود ذهنش بود. هیچوقت یادش نمی رفت، آن چند روز را که سمیه خانم کمیل را مجبور به خواستگاری از سمانه کرده بود با اینکه کمیل آرزویش بود اما به خاطر خطرات کارش قبول نکرد و چقدر سخت گذشته بود آن چند روز ہر رفقیش سریع به سمت تلفن رفت و با هماهنگی های زیاد، بلاخره توانست حکم دستگیری رویا صادقی را تا عصر آماده کند کمیل منتظر در اتاقش نشسته بود، یک ساعت از رفتن امیرعلی و بصیری که برای دستگیری رضایی رفته بودند، می گذشت با صدای در سریع از جایش بلند شد. امیرعلی وارد اتاق شد و گفت:  - سلام، رضایی رو آوردیم، الان اتاق بازجوییه - سلام، چته نفس نفس میزنی امیرعلی نفس عمیقی کشید - فهمید از کجا اومدیم پا به فرار گذاشت، فک کنم یک ساعتی فقط میدویدیم تا گرفتیمش - پس از چیزی ترسیده که فرار کرده - آره - باشه تو بشین نفسی تازه کن تا من برم اتاق بازجویی امیرعلی سری تکان داد و خودش را روی صندلی پرت کرد. کمیل پوشه به دست سریع خودش را به اتاق بازجویی رساند. پس از ورود اشاره ای به احمدی کرد تا شنود و دوربین را فعال کند، خودش هم آرام به سمت میز رفت و روی صندلی نشست، رویا سرش را بالا آورد و با دیدن کمیل شوکه به او خیره شد. کمیل به چهره ی ترسان و شوکه ی رویا نگاهی انداخت. او هم از شدت دویدن نفس نفس می زد - رويا صادقی، ۲۸سال، فوق لیسانس کامپیوتر، دو سالی آمریکا زندگی می کردید و بعد از ازدواج یعنی سه سال پیش به ایران برگشتید همسرتون به دلیل بیماری سرطان فوت میکنن و الان تنها زندگی میکنید نیم نگاهی به او انداخت و گفت: - درست گفتم؟؟  رویا ترسیده بود باورش نمی شد دستگیر شده بود. - چرا گفته بودید بشری رو ندیدید؟؟ -م .. من ندیدم کمیل با اخم و صدای عصبی گفت: - دروغ نگید، شما هم دیدین هم باهاشون بحث کردید عکس ها را از پوشه بیرون آورد و روبه روی رویا گذاشت. - این مگه شما نیستید؟؟ کمیل از سکوت و شوکه شدن رویا استفاده کرد و دوباره او را مخاطب قرار داد - چرا به خانم حسینی گفتی که بیاد کامپیوترو درست کنه ، با اینکه شما خودتون رشته تون کامپیوتر بوده، و مشکل سیستم هم چیز دشواری نبوده رویا دیگر نمی دانست چه بگوید، تا می خواست از خودش دفاع کند، کمیل مسئله دیگری را بیان می کرد، و او زیر رگبار سوال ها کم اورده بود. - چرا اون روز گفتید سیستم شما خرابه ، اما سیستم شما روشن بود و به اینترنت وصل بود. من میخوام جواب همه ی این سوال هارو بدونم، منتظر جوابم. کمیل می دانست رویا ترسیده و مردد هست، پس تیر خلاص را زد و با پوزخند گفت: - میدونید، با این سکوتتون فقط خودتونو بدبخت میکنید،ما سهرابی رو گرفتیم  رویا با چشمان گرد شده از تعجب به کمیل خیره شد و با صدای لرزانش گفت: - چی؟ - آره گرفتیمش، اعتراف کرد، گفت کشوندن رویا به اونجا نقشه ی شما بوده، و همه فعالیتایی که توی دانشگاه انجام می شد، با برنامه ریزی شما انجام می شده و طبق مدارکی که داریم همه ی حرف هاشون صحت داره. پس جایی برای انکار نمیمونه نویسنده:فاطمه امیری ... °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f.👆
۞●۞↯ به‌آنڪه... تمـام‌محبتش‌ࢪا‌ نثاࢪتۅ‌می‌ڪند،باتمام‌ۅجود‌خدمت‌ڪن. ﴿امام‌هادی‌علیه‌السلام﴾ °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• jσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
صلےاللّٰہ‌علیڪ‌یااباعبداللّٰہ کاناݪ‌مذهبے متفاوت😍 منبع‌ و اربعینی💯💯 ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/4128309256Ceb3eab9e2f باماایتایی‌متفاوت‌راتجربه‌کنین😎
🚨 دیگ‌نیـازنیسـت‌...✋🏻 صبـــ🌞ـــح‌تاشـــ🌜ـــب‌دنبـال‌ ‌بگردی... ببیـن‌خـادمیـن‌شهـد‌‌ا‌چـھ‌کردن😍 یھ‌ڪانال‌آوردم‌ڪھ‌ازواجبـــــات‌ایتــــاست👌 هرچـی‌بخـواۍ‌اینجـاهسـت😎 💯 ⓙⓞⓘⓝ⇨https://eitaa.com/joinchat/983367697C7be3391d80
↯∞↯ ✉ شمـا‌دعـوت‌شدین‌بـه‌يھ ‌دورهمی‌شھدایے🕊🕊 ماایـنجـا‌بـرا‌حاجت‌روایی‌هـم‌ روزانه‌ڪلےذڪرمیگیم📿 دلـت‌میـخواد‌توام‌بیـای‌کنـارمـا؟!! زودعضوشوتالینـکشوبرنداشتم... ختم‌ذکـر👇 https://eitaa.com/joinchat/2455502859Ce3a0724733 ختم‌قرآن👇 https://eitaa.com/joinchat/3245735947C1e77479f6c 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
\●𖢖❤️●\ راز جـاودانـگـی امـاݥ حـسـیـن عـلـیـه سـلـاݥ دࢪ آن اسـت کـه تـمـاݥ عـشـ♥️ـق هـای کـوچـکـتـࢪ ࢪا بـه پـای بـزرگـتـࢪیـن عـشـقـی کـه مـی تـوان مـتـصـوࢪ شـد ࢪیـخـت و آن عـشـق خـدا بـود🌸⃟✨ •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
\●𖢖❤️●\ راز جـاودانـگـی امـاݥ حـسـیـن عـلـیـه سـلـاݥ دࢪ آن اسـت کـه تـمـاݥ عـشـ♥️ـق هـای کـوچـکـتـࢪ
•◍༆ ◍• ‴حـسـیـن ﴿عـلیـه سـلام﴾ زنـده جـاویـدی اسـت کـه هـر سـال دوبـاره شـهـ🕊ـیـد مـی شـود و هـمـگـان را به یـاری جـبـهـه حـ✨ـق خـود دعـوت مـی کـنـد‌‴ ◍دکـتـر عـلـی شـریـعـتـی◍
<•📿•> واےبرنمازگزارانےکہ‌ازنمازخودغافل‌اند⚡️ فَوَیْلُ لِّلْمُصَلِّینَ﴿۴﴾ الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ﴿۵﴾ ۞آێہ۴و۵سوࢪہ‌ماعـوݩ‌‌‌۞
Mehdi Rasouli - Vazire Shahe Karbala San [SevilMusic].mp3
4.07M
وزیࢪ‌شـاه‌ڪـࢪبلاسَـن... غلام‌دࢪگـھ ‌ۅلاسَـن... •••مھدۍ‌ࢪسۅلے °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
•••♥‌••• آمـدم‌ای‌شـاه‌،پنـــاهـم‌بده... °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f