^🦋^
عنایت شهید نوید صفری🌱"
#ارسالے
🌷شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید
برامون ارسال کنید🙂↯
🆔@ya_fatemat_al_zahra
°•^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^
🕊••ابࢪاهیمبابڪنۅیددݪھا/ڪࢪاماتشهدا-نمازشب🌙↯↯
https://eitaa.com/joinchat/2031288609Ce9fcf634b9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰🎂⊱
.
.
مادر شہید میگفت همیشہ در هراس بودم کہ پسرم چگونہ شہید میشود ، مبادا شہادت او دلیلـے بر ضعف و ناتوانـے باشد کہ وقتـے پیکر او پس از 34 سال بازگشت ، متوجہ شدیم این نوجوان 15 سالہ ایستاده بوده و با شجاعت کامل مورد اصابت ترکش قرار میگیرد ، قبل از شہادت خود نسبت بہ خرید پیراهنـے اقدام و پیراهن خود را نشانہاے براے شناسایـے پیکرش قرار داده بود !(:#شهیدامیرسعیدقاسمی🌸 #سالروزتولد✨
•
🔴معجزه اذان گفتن شهید ابراهیم
هادی که باعث آزادی یک تپه و رستگاری
تعدادی از عراقی ها شد..😍😳‼️
نزدیک اذان صبح بود.توی جلسه هر طرحی برای تصرف تپه می دادیم به نتیجه نمی رسید.
ابراهیم رفت نزدیک تپه، رو به قبله ایستاد و با صدای بلند اذان گفت.هر چه گفتیم:"نگو! می زننت!"فایده ای نداشت.آخرای اذان بود که تیر به گلویش خورد و او را مجروح کرد.
هوا که روشن شد هیجده عراقی به سمت ما آمدند و تسلیم شدند.فرمانده آن ها هم بود؛ در حین بازجویی گفت:” آن هایی را که نمی خواستند تسلیم شوند، فرستادم عقب؛ پشت تپه هیچ کس نیست".پرسیدم:چرا؟گفت:به ما گفته بودند شما مجوس و آتش پرستید .به ما گفته بودند برای اسلام به ایران حمله می کنیم وبا ایرانی ها می جنگیم .باور کنید همه ما شیعه هستیم .ما وقتی می دیدیم فرماندهان عراقی مشروب می خورند واهل نماز نیستندخیلی در جنگیدن با شما تردید کردیم .صبح امروز وقتی صدای اذان رزمنده شما راشنیدیم که با صدای رسا وبلنداذان می گفت .تمام بدنم لرزید.وقتی نام امیرالمومنین (ع)را آوردبا خودم گفتم :توبا برادران خودت می جنگی . نکندمثل ماجرای کربلا………دیگر گریه امان صحبت کردن به او نمی داد.دقایقی بعد ادامه داد: برای همین تصمیم گرفتم تسلیم شوم وبار گناهانم را سنگین تر نکنم.لذادستوردادم کسی شلیک نکند .هوا هم که روشن شد نیروهایم را جمع کردم وگفتم:من می خواهم تسلیم ایرانی ها شوم هرکس می خواهد با من بیاید.این افرادی هم که با من آمده اند دوستان هم عقیده من هستند بقیه نیروهایم رفتندعقب.البته آن سربازی که به موذن شلیک کردرا هم آوردم.اگر دستور بدهید او را می کُشم .حالا خواهش می کنم بگو موذن زنده است یا نه !؟ مثل آدم های گیج و منگ به حرف های فرمانده عراقی گوش می کردم .هیچ حرفی نمی توانستم بزنم،بعداز مدتی سکوت گفتم :آره زنده است .با هم از سنگر خارج شدیم رفتیم پیش ابراهیم که داخل یکی از سنگرها خوابیده بود.
تمام هجده اسیر عراقی آمدند ودست ابراهیم را بوسیدندورفتند.نفرآخر به پای ابراهیم افتاده بود وگریه می کرد .می گفت :من را ببخش ،من شلیک کردم.بغض گلوی من را هم گرفته بود.حال عجیبی داشتم.دیگر حواسم به عملیات و نیروها نبود .می خواستم اسرای عراقی را به عقب بفرستم.فرمانده عراقی من را صدا کردو گفت آن طرف را نگاه کن .یک گردان کماندویی وچند تانک قصدپیشروی از آنجا را دارند.
بعدادامه داد:سریعتر برویدوتپه را بگیرید.من هم سریع چند نفر از بچه های اندرزگو را فرستادم سمت تپه.با آزاد شدن آن ارتفاع،پاکسازی منطقه انار کامل شد .
از ماجرای آن روز پنج سال گذشت.در زمستان سال شصت و پنج درگیرعملیات کربلای پنج در شلمچه بودیم .از دور یکی از بچه های لشگر بدر را دیدم . به من خیره شده و جلو می آمد.آماده حرکت بودم که آن بسیجی جلوتر آمد و سلام کرد .جواب سلام را دادم و بی مقدمه با لهجه ی عربی به من گفت :شما در گیلان غرب نبودید!؟با تعجب گفتم :بله،فکر کردم از بچه های همان منطقه است.بعدگفت:مطلع الفجر یادتان هست ،ارتفاعات انار،تپه آخر!کمی فکر کردم و گفتم :خب!گفت:هجده عراقی که اسیر شدند ،یادتان هست!؟با تعجب گفتم:بله،شما!؟با خوشحالی جواب داد:من یکی از آنها هستم!!تعجب من بیشتر شد.پرسیدم اینجا چه می کنی!؟گفت:همه ما هجده نفر در این گردان هستیم .گفتم بعد از عملیات میام می بینمتون.
بعد از عمیات سراغشون رو گرفتم ،گفتند همه شهید شدن.دیگر هیچ حرفی نداشتم.همینطور نشسته بودم وفکر می کردم. به خودم گفتم:ابراهیم با یک اذان چه کرد!یک تپه آزاد شد.یک عملیات پیروز شد.هجده نفر هم مثل حرّاز قعر جهنم به بهشت رفتند.بعد به یاد حرفم به آن رزمنده عراقی افتادم:انشاالله در بهشت همدیگر را می بینید.بی اختیار اشک از چشمانم جاری شد.بعد خداحافظی کردم و آمدم بیرون.
من شک نداشتم ابراهیم می دانست کجا باید اذان بگوید ،تا دل دشمن را به لرزه در آورد وآنهایی را که هنوز ایمان در قلبشان باقی مانده هدایت کند!
https://naginearsh.kowsarblog.ir/
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرم امام رضا (ع)♥️
نائب الزیاره هستم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[🍀✨]
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و درود بیکران بر بزرگ رهبر عالم بشریت مهدی موعود(عج) و با سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی و با سلام بر پدران و مادران شهیدپرور که فرزندان خود را به جبهه فرستادند، با سلام به ملت شهیدپرور آران و بیدگل.
خدمت پدر و مادر مهربانم: امیدوارم که حالتان خوب باشد و از اینکه فرزندتان را به جبهه فرستادید ناراحت نباشید چون ما برای اسلام و قرآن میجنگیم و اگر شهید شدم جایم بهشت است انشاءالله...🤲
این دنیا هیچ ارزشی ندارد ونباید همیشه به فکر هوای نفسانی بود بلکه باید کمی هم به آخرت بیندیشیم زیرا زندگی از آنجا شروع میشود که چه بهتر که دست از این دنیا برداریم و در این امتحان بزرگ قبول شویم انشاءالله که صدام را سرنگون خواهیم کرد 🌹✨
#سالروزتولدشهیدحسیننیکروش🌱
「﷽」
سلام و نور خدمت رفقای شهدایی✨
از این به بعد قصد داریم هر شب زیر سایه
شهدا برنامه نماز شب داشته باشیم🌚
از شما دعوت میکنیم
در این طرح همراهمون باشید🤗↯
••ڪانالابࢪاهیمبابڪنۅیددݪھا/
ڪࢪاماتشهدا_نمازشب🌙↯↯
https://eitaa.com/joinchat/2031288609Ce9fcf634b9
🔴توجه
برای شرکت در نماز شب حتما اینجا عضو بشید👆
نمازشب امشب مون هدیه به شهید محمدرضا دهقان امیری هست☺️🌱
enc_16906776222454256981732.mp3
3.54M
••🎶🖤••
#مداحے|🎧|
◉━━━━━━───────
↻ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ⇆
امام حسین جانم....♥️
#السلامعلیکیااباعبدالله
https://eitaa.com/ebrahim_babak_navid_delha
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
「﷽」 سلام و نور خدمت رفقای شهدایی✨ از این به بعد قصد داریم هر شب زیر سایه شهدا برنامه نماز شب داشته
سلام دوستان و رفقای نماز شب خون شهدایی ما عضو بشید🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「﷽」
ای شهید
امروز بیشتر از هر وقت دیگری
محتاج دعایت هستم💚
مرا از دعای خیرت محروم نساز!
#شهیدگمنامابراهیمهادی🌱
✳️ بگو ورشکست شدم دیگه!
🔻 آقا مهدی بعد از اینکه خوب به حرفهایم گوش کرد، گفت: «تو چقدر قرآن میخونی؟» گفتم: «اگه وقتی بشه میخونم؛ ولی وقت نمیشه. بیست و چهار ساعته دارم میدوم.» گفت: «نهج البلاغه چی؟ نهج البلاغه چقدر میخونی؟» باز همان جواب را دادم. چند تا کتاب دیگر را اسم برد و وقتی جوابم برای همه منفی بود، با عصبانیت دستش را بالا برد و گفت: «بدبخت! بگو ورشکست شدم دیگه!» گفتم: «چطور آقا مهدی؟» گفت: «تو با همون ایمان سنتیای که داشتی اومدی جبهه. اونو خرج کردی، حالا دیگه اندوختهای نداری؛ نه مطالعهای داری، نه قرآن میخونی، نه نهج البلاغه. اون سرمایهای که داشتی رو خرج کردی، اما چیزی بهش اضافه نکردی؛ این یعنی ورشکستگی! من میگم روزی یک ساعت درِ اتاقت رو بیند و مطالعه کن؛ ولو این که دشمن بیاد.»
📚 از کتاب «ف.ل.۳۱» روایت
زندگی شهید مهدی باکری
✍ علی اکبری مزدآبادی
#شهیدمهدیباکری🦋
^🦋^
مگه میشه به شهید هادی متوسل بشی و دست خالی برگردی😍😉🌱"
#ارسالےرفقا
🌷شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید
برامون ارسال کنید🙂↯
🆔@ya_fatemat_al_zahra
°•^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^
🕊••ابࢪاهیمبابڪنۅیددݪھا/ڪࢪاماتشهدا-نمازشب🌙↯↯
https://eitaa.com/joinchat/2031288609Ce9fcf634b9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰🎂⊱
.
.
مصطفـے دوران بچگیش خیلـے شیطونـے میکرد و سر نترسـے داشت، بخاطر همین همیشہ یہ بلایـے سرش میومد و همیشہ در استرس بودم😥 انقدر پرجنب و جوش بود و آروم قرار نداشت کہ تو ، سن چهارسال و نیم بردمش پیش دکتر مغز و اعصاب!! بعد از نوار مغز و عکس و یکسری آزمایشات دیگہ ، دکتر گفت: خانم دیگہ این بچہ رو اینجا نیار. این از من و شما سالمتره😐 تنها مشکل این بچہ، روحِ بزرگشہ ، کہ توےِ این جسم نمیگنجہ ! این حرفـے بود ، کہ دکترش بہ من گفت . . .(: #شهیدمصطفیصدرزاده🌸 #سالروزتولد✨
#سبکزندگیشهیدا🦋
#شهادتت_مبارک🌸
با چند تا از بچه های سپاه توی یه خونه ساکن شده بودیم.
یه روز که حمید از منطقه اومد به شوخی گفتم: «دلم می خواد یه بار بیای و ببینی اینجا رو زدند و من هم کشته شدم.
اون وقت برام بخونی، فاطمه جان شهادتت مبارک!»
بعد شروع کردم به راه رفتن و این جمله رو تکرار کردم.
دیدم از حمید صدایی در نمیاد. نگاه کردم دیدم داره گریه می کنه، جا خوردم. گفتم: «تو خیلی بی انصافی هر روز می ری توی آتش و من هم چشم به راه تو.
اون وقت طاقت اشک ریختن من رو نداری و نمی ذاری من گریه کنم حالا خودت نشستی و جلوی من داری گریه می کنی؟»
سرش رو آورد بالا و گفت: «فاطمه جان به خدا قسم اگه تو نباشی من اصلاً از جبهه بر نمی گردم».
نیمه پنهان ماه، صفحه33📚
#شهیدحمیدباکری
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
#سبکزندگیشهیدا🦋 #شهادتت_مبارک🌸 با چند تا از بچه های سپاه توی یه خونه ساکن شده بودیم. یه روز که
مقام معظم رهبری✍
زن و شوهر هرچه بیشتر به هم محبت کنند زیادی نیست. آن جایی که محبت هرچه زیاد شود ایرادی ندارد، محبت زن و شوهر است. هرچه به هم محبت کنید خوب است و خود محبت هم اعتماد می آورد.
#از_شهدا_الگو_بگیریم❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•|🇮🇷|•
مقام معظم رهبری:
اگر دشمن در ما وحدت ،احساس قدرت
و عزم راسخ راببیند عقب مینشیند✌️
#رهبرانــہ♥️
「﷽」
سلام و نور خدمت رفقای شهدایی✨
ان شاءالله هر شب زیر سایه شهدا
برنامه نماز شب داریم🌚
از شما دعوت میکنیم
در این طرح همراهمون باشید🤗↯
••ڪانالابࢪاهیمبابڪنۅیددݪھا/
ڪࢪاماتشهدا_نمازشب🌙↯↯
https://eitaa.com/joinchat/2031288609Ce9fcf634b9
🔴توجه
برای شرکت در نماز شب حتما اینجا👆
عضو بشید.
نمازشب امشب مون هدیه به شهید مصطفی صدرزاده هست،،سالروز تولدشونه☺️🌱
🔴#اطلاعیـــہ📣📣
دوست داری خادم مجازی شهدا بشی؟؟
به چندین ادیتور "خانم"🧕
جهت ساخت استوری و عکسنوشته نیازمندیم.
چنانچہ دوست دارید خادم جهادی شهدا
بشید اطلاع بدید👇
🆔@ya_fatemat_al_zahra
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
「﷽」 سلام و نور خدمت رفقای شهدایی✨ ان شاءالله هر شب زیر سایه شهدا برنامه نماز شب داریم🌚
سلام رفیقِ نماز شب خونِ من😇🦋
لیستی که باید در قنوت نماز شبت بگی
در کانال زیر ارسال میشه👇👇
🕊••ڪانالابࢪاهیمبابڪنۅیددݪھا/
ڪࢪاماتشهدا_نمازشب🌙↯↯
https://eitaa.com/joinchat/2031288609Ce9fcf634b9
🔴توجه کنید این طرح چله نیست❌
و ما برنامه نماز شب رو به طور دائم داریم.
شما هر شبی که مایل بودید میتونید ما رو
همراهی کنید و نماز شب بخونید😊
میتونید اسامی خودتون و امواتتون رو برای ما بفرستید جهت قنوت نماز وتر😍
فقط دو اسم و فامیلی از اموات و خانواده یا خودتون را میتونید اعلام کنید و در کانال همراه ما باشید🌱
@ya_fatemat_al_zahra
سوالی در مورد نماز شب دارید بپرسید 🪴
@ya_fatemat_al_zahra
#الــتماسدعــا🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸❤️°°°
بہترین رفیقش شد رسول !
مزارش شد پاتوقِ
دلتنگـےهاشو ، همہ آرزوش
شد شہادت (:
آقا نوید قصہ ما الان
چند قدم با رسول
فاصلہ داره اونم ، آروم خوابیده
تو قطعہ شہدا
مـــــثل ِرســـول♥️ !
+ بلدے از این رفیق بازےها ؟
وصیتش بود کنار ،
رسول خاکش کنن !(:
#رفیقشهیدم🦋
#شهیدنویدصفری🌱
#خاطراتشهدا🌱
مادرش تعریف میکرد چهار ساله بود، مریضی سختی گرفت. پزشکان جوابش کردند. گفتند این بچه زنده نمیماند. پدرش او را نذر آقا اباالفضل (ع) کرد. به نیت آقا به فقرا غذا میداد تا اینکه به طرز معجزهآسایی این فرزند شفا یافت😍.
هرچه بزرگتر میشد، ارادت قلبی این پسر به آقا اباالفضل (ع) بیشتر میشد. تاریخ تولد را تغییر داد و به جبهه رفت.
در جبهه به خاطر شجاعتی که به خرج داد، مسئول دسته گروهان اباالفضل (ع) از لشکر امام حسین (ع) شد. 16 سال بیشتر نداشت. آخرین باری که به جبهه رفت گفت: راه کربلا که باز شد، برمیگردم. 16 سال بعد پیکرش بازگشت. همان روزی که اولین کاروان به طور رسمی به سوی کربلا میرفت، به خواب مسئول تفحص آمده بود و گفته بود زمانش رسیده که من برگردم. محل حضور پیکرش را گفته بود.
#شهیدعلیرضاکریمی⚘
••🌸••
شهید حسن تمیمی پس از مدتها مشقت و دوندگی بالاخره توانست نام خود را در لیست مدافعان دفاع از حرم زینب س قرار دهد و به شهر عشق،زینبیه دمشق اعزام شود.
و در تاریخ 1 فروردین در شیخ مقصود سوریه تعداد زیادی از تکفیری ها را به هلاکت رساند.
همچنان روحیه داشتند تا ازاد سازی شهر حلب کامل شود.او و هم رزم هایش چندین عملیات کردند و شجاعانه پیش رفتند. در این مدت حسن آنقدر دلاورانه جنگیده بود تا به فرماندهی رسیده بود.با فکر و اندیشه اش هم رزمهایش را راهنمایی می کرد.او در خط مقدم با تمام وجود دلیری و شجاعت نشان می داد.
#شهیدحسنتمیمی🌱